4_5882247944287030186.mp3
2.3M
#داسـتان_شـب
🎧 گـوش کنیـد
📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی
با من مهربان باش
🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان
🌀 پارت نهم / فصل هشتم
#کتاب_صوتی
🆔 @ketabyarr
https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
#حدیث_روز
🔘 قال رسول اللّه «صلىاللهعليهوآله»: اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مَفاتيحُهُ السُّؤالُ، فَاسْألُوا رَحِمَكُمُ اللّه ُ فَاِنَّهُ يُؤْجَرُ اَرْبَعَةٌ: السّائِلُ وَالْمُتَكَلِّمُ وَالْمُسْتَمِعُ وَالْمُحِبُّ لَهُمْ.
🌸 پيامبر خدا «صلىاللهعليهوآله»:
#دانش گنجينههايى است و كليدهاى آنها #پرسش است؛ پس، رحمت خدا بر شما، بپرسيد كه بر اثر آن چهار نفر پاداش مىيابند:
🔸پرسنده ،
🔹گوينده ،
🔸شنونده و
🔹دوستدار آنان.
📚 #تحف_العقول : صفحه ۴۱
🆔 @ketabyarr
https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
کتاب تهاجم فرهنگی.pdf
559.1K
📥 #دانلود_کتاب
📔 تهاجم فرهنگی؛ برگرفته از سخنرانیهای استاد محمدتقی مصباح یزدی
🖌 نویسنده: عبدالجواد ابراهیمی
#اعتقادی
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
حقوق اساسی ۲،خسروی،قابل جستجو.pdf
1.41M
📥 #دانلود_کتاب
📔 حقوق اساسی
🖌 نویسنده: دکتر حسن خسروی
#حقوقی
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
داستان کودکی من - چارلی چاپلین.pdf
2.03M
📥 #دانلود_کتاب
📔 داستان کودکی من
🖌 نویسنده: چارلز چاپلین
📝 مترجم: محمد قاضی
#ادبیات
#داستانی
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
عالم ذر1.pdf
315.2K
📥 #دانلود_مقاله
📔 مفهوم و مصداق عالم ذر؛ از دیدگاه صدرالمتالهین شیرازی و علامه طباطبایی
🖌 نویسنده: علی محمد ساجدی
#اعتقادی
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
9.mp3
16.73M
🔉 #مستند_صوتی_شنود
قسمت 9⃣
ادامه واقعه پنجم...
*شیطان چگونه حواس آن مرد را پرت کرد؟
* تا به چیزی توجه می کردم، به آن اشراف داشتم
* علت پرخاش خانم به شوهرش را متوجه شدم
* شیطان پرخاشگری را به او القا می کرد.
* عصبانیت، زمینه فعالیت شیطان
*نجاست، مورد علاقه شیطان
* خانه ای که سگ در آن تردد دارد ،جایگاه شیطان است.
* دادی که سر دخترم زدم وحرفی که شیطان به من زد.
* تاثیر نیت مورد رضایت خداوند در زندگی
* تنها راه به دست آوردن اخلاص
* شیطان از ناحیه تعلقات، انسان را می زند
* لحظه قهقه شیطان
* لباسی که حصن است.
* چه می شود که انسان با وجود حالات معنوی، سقوط می کند.
* گناهی که هستی انسان را برباد می دهد
* تبعات گناه مسئولین
* عاقبت خیانت به حکومت اسلامی
* وای به حال کسانی که به اسم اسلام، خیانت کردند.
* اولین شرط برای شروع هر کار
* طهارت، عامل اتصال به خدا
* شیطان، مجهز به تمام علوم وشگردها
* راه ورود شیطان برای هر فرد
*امتحان، از نقاط لغزش
* بلاهایی که در دفع آن خدا به دادم رسید.
#شنود
#مستند_صوتی
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | غربت امام زمان رو کجا ببینیم؟!
🔸تلاشت برای ظهور امام زمان چیه؟
افق دیدت برای زمینه سازی فرج به کجا میرسه؟
🎙 حجت الاسلام #داستانپور
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═
﷽
🌐 #رمان_آنلاین
🌀 #قصه_دلبری
◀️ قسمت: #بیستویکم
از نظر جسمی خیلی ضعیف شده بودم.
زیاد پیش میآمد که باید سرم میزدم.
من را میبرد درمانگاه نزدیک خانمان.
میگفتند: فقط خانمها میتوانند همراه باشند، درمانگاه سپاه بود و زنانه و مردانهاش جدا.
راه نمیدادند بیاید داخل.
کل کل میکرد، داد و فریاد راه مینداخت.
بهش میگفتم: حالا اگه تو بیای داخل، سرم زودتر تموم میشه؟
میگفت: نمیتونم یه ساعت بدون تو سر کنم!
آنقدر با پرستارها بحث کرده بود که هر وقت میرفتیم، اجازه میدادن ایشان هم بیاید داخل.
هر روز صبح قبل از رفتن سرکار، یک لیوان شربت عسل درست میکرد، میگذاشت کنار تخت من و میرفت.
برایم سوال بود که این آدم، در مأموریتهایش چطور دوام میآورد، از بس که بند من بود.
در مهمانیهایی که میرفتیم، چون خانمها و آقایان جدا بودند، همهاش پیام میداد یا تک زنگ میزد.
جایی مینشست که بتواند من را ببیند.
با ایما و اشاره میگفت کنار چه کسی بنشینم، سر حرف را با کی باز کنم و با کی دوست شوم.
گاهی آنقدر تک زنگ و پیامهایش زیاد میشد که جلوی جمع خندهام میگرفت.
نمیدانستم چه نقشهای در سرش دارد.
کلی آسمان ریسمان به هم بافت که داعش سوریه را اشغال کرده
و دارد یکی یکی یاران و اصحاب اهل بیت را نبش قبر میکنند و میخواهد حرمها را ویران کند.
با آب و تاب هم تعریف می کرد.
خوب که تنورش داغ شد، در یک جمله گفت: منم میخوام برم!
نه گذاشتم و نه برداشتم بیمعطلی گفتم: خب برو!
فقط پرسیدم: چند روز طول میکشه؟ گفت: نهایتاً ۴۵روز.
از بس شوق و ذوق داشت، من هم به وجد آمده بودم.
دور خانه راه افتاده بودم، مثل کمیته جستجوی مفقودین دنبال خوراکی میگشتم.
هرچه دمه دستم میرسید، در کولهاش جاسازی کردم از نان خشک و نبات و حاجی بادام و شیرینی یزدی گرفته؛
تا نسکافه و پاستیل.
تازه مادرم هم چیزهایی را به زور جا میداد.
پسته و نباتها را لای لباسهایش پیچید و خندید.
ذکر خیره چندتا از رفقایش را کشید وسط و گفت: با هم اینا رو میخوریم!
یکی را مسخره کرد مثه لودر هرچی بزاری جلوش میبلعه!
دستش را گرفتم و نگاهش کردم، چشمانش از خوشحالی برق میزد.
با شوخی و خنده بهش گفتم: طوری داری با ولع جمع میکنی که داره به سوریه حسودیم میشه!
وقتی آمد لباسهای نظامی و پوتینش را بگذارد داخل کوله، سعی کردم کمی حالت اعتراض به خودم بگیرم.
بهش گفتم: اونجا خیلی خوش میگذره یا اینجا خیلی بد گذشته که اینقدر ذوق مرگی؟
انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن:
ما بی خیال مرقد زینب نمیشویم/
روی تمام سینه زنانت حساب کن!
تا اعزامش چند روزی بیشتر طول نکشید.
یک روز خبر داد که باید کم کم باره و بنهاش را ببندد.
همان روز هم بهش زنگ زدند که خودش را برساند فرودگاه.
هیچ وقت ندیده بودم نماز صبحش را به این سرعت بخواند، حالتی شبیه کلاغ پر.
بهش گفتم: خب حالا توام! خیالت راحت جا نمیمونی!
فقط یادم هست مرتب میپرسیدم: کی برمیگردی؟ چند روز میشه؟ نری یادت بره اینجا زنی هم داشتیها.
دلم میخواست همراهش میرفتم تا پای پرواز ولی جلوی همکارانش خجالت میکشیدم.
خداحافظی کرد و رفت.
دلم نمیآمد در را پشت سرش ببندم،
نمیخواستم باور کنم که رفت.
خنده روی صورتم خشکید.
هنوز هیچی نشده، دلم برایش تنگ شد.
برای خندههایش، برای دیوانهبازیهایش، برای گریههایش، برای روضه خواندنهایش.
صدای زنگ موبایلم بلند شد.
محمد حسین بود،
بنظرم هنوز به نگهبانی شهرک نرسیده بود.
تا جواب دادم گفت: دلم برات تنگ شده!
تا برسد فرودگاه، چند دفعه زنگ زد.
حتی پای پرواز که: الان سوار میشم و گوشی رو خاموش میکنم!
میگفت: میخوام تا لحظه آخر باهات حرف بزنم!
من هم دلم میخواست با او حرف بزنم.
شده بودم مثل آنهایی که در دوران نامزدی، در حرف زدن سیری ندارند.
میترسیدم به این زودیها صدایش را نشنوم.
دلم نیامد گوشی را قطع کنم، گذاشتم خودش قطع کند.
انگار دستی از داخل صفحه گوشی پلکهایم را محکم چسبیده بود، زل زده بودم به اسمش.
شب اولی که نبود، دلم میخواست باشد و خروپف کند.
نمیگذاشتم بخوابد، اول باید من خوابم میبرد بعد او.
حتی شبهایی که خسته و کوفته تازه از مأموریت برمیگشت.
⏯ادامه دارد...
روایت زندگے #شهیدمحمدحسینمحمدخانے
بہ روایت همسر
✍ به قلم محمد علی جعفری
#رمان
#شهیدمدافعحرم
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5882247944287030187.mp3
2.35M
#داسـتان_شـب
🎧 گـوش کنیـد
📚 کتاب جـذاب و شنیـدنی
با من مهربان باش
🎙 باصدای: دکتر مهدی خدامیان
🌀 پارت دهم / فصل نهم
🔚 پایان
#کتاب_صوتی
🆔 @ketabyarr
https://eitaa.com/joinchat/695271612C6bdeec85a5
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈