eitaa logo
خبر بابل
20.3هزار دنبال‌کننده
48هزار عکس
14.5هزار ویدیو
88 فایل
🔔 پایگاه خبری و اطلاع‌رسانی شهرستان بابل📣 #خبر_بابل 🟣ما را متفاوت تجربه کنید. ارسال سوژه و ارتباط با ما: @kh_ads تبلیغات: @t_khabarbabol @tablighkhbabol 🔸در ایتا، اینستا و تلگرام همراه شما هستیم. 👇👇👇 ،🎞️تماشاخانه #خبر_بابل @pickhabarbabol
مشاهده در ایتا
دانلود
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۴) و پدر و پسری اهل که در عصر می زیستند آنها دفترچه ای از خود به یادگار گذاشتند که در آن برخی از وقایع ، ، ، و عصر قاجاریه را به ثبت رساندند. دفترچه فوق الذکر که در اختیار یکی از نوادگان آنان بود توسط راقم این سطور به صورت کتابی تحت عنوان به چاپ رسیده تا در اختیار دوستداران تاریخ بابل قرار گیرد. 🔻تاریخ وفات رضوان مکان خلد آشیان پسر جنت مکان حجه الاسلا[اشرفی] عطرالله مرقدهما در یوم شنبه هیجدهم شهر ذیحجه الحرام ۱۳۲۴ یونت ئیل به جهت تیریک که خدمت ایشان برسم دم در خانه ایشان که رسیدم از اندرون خبر آوردند پسر آقا ضعف کرد کسی نمی رود جناب آقای آقا را خواستند تشریف آورد طبیب ها را هم جمع کردند.((چون قضا آید طبیب ابله شود)) داعی حق را اجابت نمود این دار فانی را وداع نمود به عالم بقا بعد از گذشت دو ساعت از طلوع آفتاب یوم مزبور رحلت نمود. خداوند به حق ائمه معصومین علیهم السلام او را در جوار رحمت بدارد و با ائمه معصومین علیهم السلام محشور نماید تاریخ یوم غدیر ۱۳۲۴ یونت ئیل. 🔻مجدداً محض تاریخ عرض می شود که از شب عید غدیر تا عصر یوم دوشنبه که مجلس ترحیم مرحوم ملّامحمّدعلی را در گذاشتند به نوعی بود که اغلب از محلات را آب گرفت با این شدت باران، تمام مسجدجامع را فرش کرده بودند جزوه گذاشتند بطور[ی] خلق به مجلس فاتحه می آمدند که دوره جا نمی داد توی مجلس می نشستند خلاصه هر صفّه سه چهار نفر قاری قرآن بودند همان طور خدمه قهوه و قلیان می دادند شب سه شنبه هوا خوب شد روز سه شنبه که روز چهارم بود و ختم مجلس بود تمام شهر تشریف داشتند الّا جناب آقای و آقای نبودند بنای دسته روی شده اول اطفال معلم خانه سعید حضور آمدند بعد از ذکر صلوات هر یک آیه قرانی می خواندند رفتند پشت سر ذکر مصیبتی نمود پازواری[ها] به امر حضرت والا آمدند سنگ زدند، بعد دسته [محله] ، بعد دسته ، بعد ، بعد ، بعد ، بعد طائفه اجماعاً، ثم بعد ذلک بچه خوانها، ثم بعد ذالک روضه خوان، بعد ، بعد ظهر شد در همان مجلس جناب آقای آقا را به امامت مسجد[جامع] بردند مشغول به نماز شد. مادّه تاریخ که متخلص به در چهار شهر صفر گفته[است]. گوهر پاک حجه الاسلام/ دید دنیا عجوزِ زشت بود/ گفت تا کی به دهر باید ماند/ عاقبت مرگ سرنوشت بود/ آدمی را به روزگار آخر/ جسم برخاک، سر به خشت بود/ ماه ذیحجه رفت از دنیا/ نزد باب نکو سرشت بود/ سال تاریخ گفت قاجاری/ با پدر شادمان بهشت بود. 🔻تاریخ ۱۳ ذی الحجه الحرام [۱۳۳۵] پسر حضرت اشرف آقای [= حکمران مازندران] رفته بود بعد از ورود توی دیوان، میان او و گفتگو می شود در توی همان دیوان ضرغام دو سه تیر به ناصر علیخان می زند فوراً مقتول شد. ضرغام فرار کرده رفت خانه نام فراش، توی صندوق خود را قایم می کند. با چند[سرباز] به سراغ ضرغام رفته همان صندوق را نشانه کردند چند تیر زدند هنوز زنده بود پایش را طناب کرده آوردند [ساری] از سنگ و کلوخ آنقدر به ضرغام زدند او هم رفت آنجایی که خیال داشت. چهار‌شنبه، ١٩ تیر ۹۸. @khabarbabol
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۵) و پدر و پسری اهل که در عصر می زیستند آنها دفترچه ای از خود به یادگار گذاشتند که در آن برخی از وقایع ، ، ، و عصر قاجاریه را به ثبت رساندند. دفترچه فوق الذکر که در اختیار یکی از نوادگان آنان بود توسط راقم این سطور به صورت کتابی تحت عنوان به چاپ رسیده تا در اختیار دوستداران تاریخ بابل قرار گیرد. 🔻چون بعد از فوت مرحوم مبرور پسر رضوان مکان حجه الاسلام[] اعلی الله مقامه، امر مرحوم طاب ثراه به دست حضرت مستطاب اجل،قدوه الانام، مروج الاحکام، آقائی سلمه الله تعالی افتاد، با کمال دقت به موجب وقف نامه رفتار فرمایند علی هذا در غره محرم الحرام ۱۳۲۶ بوده آخر سنه قوی ئیل است اقامه عزاداری در مسجد آن مرحوم نموده و صبحی علی الرسم نان[و] غیره صرف می کنند، یک روز در میان اطعام می فرمایند، لوازمات اطعام از قبیل سفره و مجمعه و غیره خریداری نمودند چند عدد منقل برای مجلس خریدند در روز اول قریب به صد و بیست مجمعه ناهار داد، روز دویّم اطعام، که چهارم محرم باشد تقریباً از و و از هر طبقه را دعوت فرموده به قدری جمعیت شد که سه مرتبه در شبستان های مسجد سفره گذاشته مَرّه بعد مَرّه هر یک از طبقات خلق را ناهار دادند بعد تمام را جمع نموده دادند بعد پیش خدمت ها، بعد پادوها را، تقریباً در اطعام روز دویّم هزار نفر ناهار صرف کردند که خودم با پسرم مباشر و [پیش] خدمت بودیم سیّما ده رطل برنج سوای نان[و] پنیر طبخ کرده باشند در واقع در این سنه مرحوم و او شدند. خداوند و را رحمت کند که [در] دنیا و آخرت صدقه جاریه[ای] بهتر از وقف نیست که موجب طلب مغفرت تمام خلایق می باشند، محض تاریخ عرض شد. غره محرم ۱۳۲۶ قوی ئیل. 🔻[اول] یوم از غرّه شهر ربیع الثانیه لغایت دوازدهم شهر رجب المرجب سنه ۱۳۰۳ چنان روی داده که آنچه از اثاث البیت داشته بودم به مصرف رسانیده [و] در عین وفور نعمت و ارزانی برایم چنان شده که قوت لایموت ممکن نبود با نُه نفر صغیر و کبیر و عیال و کثرت دِین و هجوم آوری طلبکاران به هزار مرارت و خسارت به قدر پانزده سیر تحصیل کرده طبخ نمودم، در بین طبخ آتش کم [و] زیاد شده به طوری ضایع شد ماکول نبود. تا قریب به ظهر باز به قدر دَه سیر برنج تحصیل کرده دوباره شسته مشغول به طبخ شدند این هم ضایع شد آخر الامر از روی اضطرار گفتم به همین نحو که ضایع شد صرف نمایند بلکه سدّ جوعی بشود، فرستادم نسیه ماست گرفتند بلکه به بهانه ماست خورده شود، ماست هم خدا می داند یک جوری ضایع بود که قادر بر وصف نیستم. محض یادداشت قلمی شد که در و فراوانی نعمت کسی به فریاد نمی رسد، والله العالم. ♦️ با و با ما باشید. چهارشنبه، ۲۶ تیر ۹۸. @khabarbabol
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۶) و پدر و پسری اهل که در عصر می زیستند آنها دفترچه ای از خود به یادگار گذاشتند که در آن برخی از وقایع ، ، ، و عصر قاجاریه را به ثبت رساندند. دفترچه فوق الذکر که در اختیار یکی از نوادگان آنان بود توسط راقم این سطور به صورت کتابی تحت عنوان به چاپ رسیده تا در اختیار دوستداران تاریخ بابل قرار گیرد. 🔻وفات مرحوم مغفور، رضوان مکان، خلد آشیان، عموی عیال بنده در شب یکشنبه ۲۵ شهر جمادی الثانی سنه ۱۳۰۷ اودئیل، خیریت دلیل، چهار ساعت [و] نیم مانده به صبح یوم یکشنبه به مصداق آیه وافیه (یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه) ندای ارجعی از هاتف غیبی استماع کرده داعی حق را لبیک گویان در ساعت فوق الذکر این دار فانی را وداع کرده به عالم بقاء به لقاء حضرت احدیت و ائمه معصومین ملحق گردید. آنچه از خود داشته بود کلاً همه را حضرت (ع) نمود آن را تفویض به نمود و هم جمیع مایحتاج خانه خود و بقیه متروکات خود از ملبوس و نقد و جنس و مطالبات و غیره همه را به قانون شرع نبوی (ص) صلح نموده به علیاجاه، نوابه علیه عالیه، دامت شوکه و در ضمنِ آن نمود که برای خان مرحوم مخارج نماید از قبیل مخارج و و و و به و غیره، خداوند خانم را موفق نماید به توفیقات سبحانی، حرّرت فی لیله الاحد، ثالث من شهر رجب المرجب ۱۳۰۷. 🔻مخفی نماند در سنه ۱۲۹۶ [ق] تا الی حال التحریر که بیست و پنجم شهر شعبان المعظم می باشد چنان شدت و تنگی به این حقیر رخ داده که قلم از تحریر عاجز و زبان از بیان لال خصوصاً در اوایل رجب تا حال التحریر که پنج اولاد خداوند عالم به این حقیر عطا فرموده اند در عین قلب الاسد تابستان همه شان یک دفعه به مرض و و و گرفتار شدند. به حق خداوند چنان آبله و سایر امراض مذکوره بر هر یک ایشان شدت یافت که هر کس دید و شنید مانند و از ما و خانواده ما گریزان بودند حتی آب از دست ماها نمی خوردند، حقیر و والده ام و مادر این اطفال در این ۲۴ ساعت شبانه روز، دو ساعت خواب نمی کردیم هر یک شان را رو به قبله منتظر موت ایشان بودیم. دو سه نفر آوردم در عین تنگی که قادر بر یک پول سر تراشی نبودم مایه گذاشتم آخر نشد یک پسر حقیر که مسمی به بعد از فی الجمله بهبودی آبله به مرض بیاض چشم و سرفه مبتلا شد، دوازده یوم جز آب چیزی به حلقش نمی رفت گاهی شبانه روز آب را هم نمی خورد آخر الامر از دستم در رفته چهار طفل دیگر هم به مرض بیاض چشم گرفتارند از این چهار یکی هم مشرف به موت است تا خداوند چه صلاح بداند. چهارشنبه، ۲ مرداد ۹۸. @khabarbabol
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۱۶) آغاز ثبت نام کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی بهانه ای شد تا راقم این سطور به اختصار به چگونگی شکل گیری در بارفروش و همچنین انتخاب و اعزام دو نماینده از این شهر به اولین اشاره نماید تا دوستداران ضمن پی بردن به جایگاه و در عصر مشروطه با گوشه ای از و ماجراهای آن دوره در این شهر آشنا شوند. 🔻 همزمان با بسیاری از شهرهای کشور به تبعیت از با زعامت علماء، خواستار کاهش قدرت و به عبارتی خواهان شدند به همین سبب اکثر نقاط همانند تهران محل و درگیری موافقان و مخالفان این امر گشت. 🔻 شهر ممتاز مازندران که در آن عصر به در مازندران مبدّل گشته بود اگر چه آزادی خواهان بسیار فعالی همچون ، ، و ... را دارا بود ولی و از چهره های ممتاز و پرچمدار این نهضت در بارفروش گشتند. ملامحمدجان علامه این روحانی مجتهد به همراه میرمحمدعلی معین التجار از بازرگانان روشن فکر برای مردم شهر و در بارفروش نهایت جدیت و تلاش را به عمل آوردند آنان با آنکه در برابر نیروی عظیم مخالف مشروطه قرار داشتند ولی به نام مبارک (ع) انجمن ولایتی را با عضو در مسجد تشکیل دادند. 🔻در سال ۱۳۲۵ق که حکمران مازندران بود تلگرافات زیادی از سوی مشروطه خواهان برای تشکیل انجمن های ولایتی و ایالتی و انتخاب نمایندگان به و مخابره شد از علمای مشروطه خواه تهران در ۱۴ جمادی الاول ۱۳۲۵ تلگرافی برای در بارفروش فرستاد و از او خواست تا توجه کاملی در تشکیل موافق ایالتی و ولایتی داشته تا انجمن صحیح تشکیل و اجزاء آن مردمان خیرخواه بوده که دست اشرار و غیره بدین جهت از آزار خلق کوتاه و مردم راحت زندگی کنند. در همین راستا تلگراف دیگری در شب ۱۹ جمادی الاول ۱۳۲۵ از تهران به بارفروش برای شیخ کبیر فرستاده شد و اعلام شد دو نفر مامور از و برای تشکیل انجمن صحیح حرکت می نمایند اما از آنجا که شیخ کبیر به اعتقادی نداشت و اعانت مشروطه و را می دانست هیچ اقدامی ننمود. 🔻 ملامحمدجان علامه از فرصت استفاده نموده و بدون فوت وقت مطابق دستور، انجمن نظارت تشکیل داده و مقرارت انتخابات را اجرا نمود و در نتیجه و به سمت نمایندگی انتخاب و به تهران فرستاده شدند. 🔻اهالی که به واسطه نفاق غفلت کرده بودند با شنیدن این خبر مدعی شدند که مرکز حکومت نشین ساری است و سایر شهرهای مازندران باید تابع ساری باشند و بارفروش ابداً حق وکیل فرستادن به تهران را ندارد به همین سبب در منزل اجتماع کرده و با همراهی انجمن تشکیل داده و بدون تعیین نظار و وکلای ستّه ولایتی، دو نفر مبعوث به اکثریت آراء انتخاب کرده و به تهران روانه نمودند. 🔻 وکلای ساری را نپذیرفت و وکلای بارفروش را پذیرا شد همچنین تلگرافی از مجلس شورای ملی به نظام السلطان ارسال شد که به واسطه اهمیتش باید در بارفروش منعقد و انجمن ساری باشد. بعد از این تلگراف اهالی ساری زیر بار نرفته و انجمن رسمی که تشکیل داده بودند نیز بر هم زدند و بدین ترتیب وکلای ساری نیز پس از چندی اقامت در تهران به ساری برگشتند. ♦️ با و با ما باشید. @khabarbabol
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۱۸) همواره در بودند برخی از افراد که با در اختیار قرار گرفتن و پست های گوناگون مملکتی به جای آنکه قدرت را وسیله قرار دهند از آن به عنوان وسیله ای برای به مردم استفاده می کردند که مجلس شورای ملی نیز از این قاعده مستثنی نبودند متنی که در ذیل می آید بازخوانی موجود در آرشیو و است مربوط به عهد که توسط برخی از اهالی تنظیم و به مجلس شورای ملی ارسال گردید و بیانگر ظلم و تعدی در مجلس شورای ملی در حق اهالی آن سامان است. سند اول مربوط به شکایت از اقدامات و سند دوم نیز مربوط به شکایت یوسف آهی از اقدامات نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی است. 🔻 مقام محترم مجلس شورای ملی دامت عظمته. این کَمینه ها اُناثیه، خانواده از تاریخ [سال] ۱۳۰۵ تاکنون در فشارهای آقا [جمشیدی] وکیل رسمی پارلمانی که خود از اهل است هستیم آیا سزاوار است که یک کرور جمعیت خونشان در ریخته شد برای قانون، این آدم برای جلب نفع خود برادرزاده هایش را متمسک کرده [و] حقوقی را بیرون [از] اطلاع عدلیه مبارکه اعظم، تصفیه نمود. جهلاً نفر از گماشتگان خالصه به تحریک [او] شبانه ریختند سر ما یک مشت اُناثیه [و] و کفیل ما که مشهدی محمد پیار باشد را از میان رختخواب بیرون کشیدند و به قریه در بابل کنار بردند و به اسم جریمه از او گرفتند و حالیه است که در حبس نام، مباشر خالصه گرفتار است. جهلاً و خودسری گاو و گوسفندش را به اسم برادرزاده ها با وجودی که وظیفه دار نبوده اند بردند. استدعای به آن کعبه مقصود داریم که دادرسی نمایید. هیچ تاریخ این طور استبدادی کسی ندید و یاد ندارند آیا پناهنده به کدام دولت شویم که دادرسی شود! چندی قبل در این خصوص تلگراف به عرض کردیم جواب آن را مرحمت نفرمودند. ایام عمر و عزت مستدام. ۱۹ فروردین ۱۳۰۷ 🔻 مجلس مقدس شورای ملی. کپیه دفتر مخصوص شاهنشاهی، کپیه ریاست وزراء، کپیه وزارت داخله، کپیه وزارت عدلیه، کپیه آقای مدرس، کپیه آقای آشتیانی، کپیه آقای مصدق و ..... سه سال است آقای[احمد] ، عظمت نمایندگی را وسیله تجاوز قرار داده و از مجاری غیرقانونی مایل به تصرف قسمتی از املاک چاکر گردیده، دوسیه های موجوده ، ارکان حرب ، و حاکی اقدامات نامجوز ایشان و خسارات وارده [بر] چاکر است تا در نتیجه به محاکم قضایی مراجعه، تعقیب همان رویه. جدیداً کسان ایشان به ملک دیگر چاکر تهاجم کرده ذغالی رعایا رامخروب. چون دست روسای دوایر دولتی در رفع تجاوز کسان ایشان لرزان بوده ناچار صابر. متاسفانه نماینده محترم به این تهاجم قناعت نکرده در طی القاء شبهه، اقدام کسان خود را به چاکر نسبت داده[است]. بر طبق شکایت خالی از حقیقت نماینده محترم، برای جلب توجه ایشان وظایف خود را فراموش[و] من غیرقانون به صدور ورقه جلب مبادرت [و به] وسیله سه نفر[از] مامورین چاکر را به جلب نموده. چون ورود، تصادف به نمود از فشار خلاص، معاودت نمودم و همان رویه را نیز تعقیب دارد. به نام امیدواری از آن ذوات مقدس، به نام حفظ حیثیات خود در مقام تظلم بر آمده چون طرف ملاحظه نماینده محترم هستند مستدعیم به اعزام ، رسیدگی به عرایضم فرموده تا در آتیه مامورین دولتی طرفداری نکرده و نماینده محترم هم طمع به ملک و هتک احترام موکلین ننموده قصد اعمال نفوذ ننمایند. مخارج ذهاب و ایاب مفتش را نیز دارم. ۱۸ اسفند ۱۳۰۵. ♦️ با و با ما باشید. چهارشنبه، ۴ دی ۹۸‌. @khabarbabol
#قاتل_شاه این شخص #میرزا_رضا_کرمانی همان کسی است که #ناصرالدین_شاه_قاجار را به قتل رساند. وی که در #بادکوبه بسر می برد از راه دریا وارد بندر #مشهدسر(بابلسر) و از آنجا به #بارفروش(بابل) آمد تا به #تهران رود ولی به علت بسته بودن راه ۴۱ روز در #کاروانسرای_مولانا در بارفروش اطراق کرد و با #خرید_طپانچه بانضمام ۵ فشنگ به مبلغ ۳ تومان و دو هزار از یک #میوه_فروش در #شهداء به تهران رفت و با همان سلاح #ناصرالدین_شاه_قاجار را در حرم #عبدالعظیم_حسنی به قتل رساند. ارسالی از: #حامد_ابراهیم_زاده_بازگیر شنبه، ٧ دی ٩٨ @khabarbabol
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۲۰) در طول تاریخ شکل گیری شورا اعم از و مردم به جهت آنکه نمایندگان و مجلس را منتخب و خود دانسته برای رفع مشکلات خود به آنان متوسل و خواستار پیگیری و رفع مشکلاتشان توسط آنان می شدند متنی که در ذیل می آید بازخوانی موجود در آرشیو است مربوط به عهد که توسط برخی از اهالی تنظیم و به مجلس شورای ملی ارسال گردید. سند اول مربوط به شکایت از اخذ مالیات ملغی شده دست فروشی و سند دوم نیز مربوط به تقاضای از اهالی روستای برای رسیدگی به است. 🔻 ساحت مقدس مجلس شورای ملی شیدالله ارکانه. از رو ناچاری و ناعلاجی به نام صیانت قانون و رفع تعدی معروض می دارند با این که در ۲۸ بهمن ماه ۱۳۰۴ قانون الغای مالیات غیرمستقیم را که به تصویب نمایندگان محترم گذشته و به موقع اجرا گذاشته بودند، در این چند روز اخیر اداره محترم مالیات غیرمستقیم دستفروشی را که قبل از ۲۸ بهمن ماه کلاً بود اینک در مبلغ به علی نام که سال های متمادی به همین نحو کارها از خون جگر اهالی بدبخت امرار اعاشه می نمود اجاره داده که مشارالیه به اضافه عایدات و استفاده شخصی از فدویان به وسیله مامورین شخصی و نظامی ماخوذ داشته، حتی از و و هم خودداری ننماید. با این که از توجهات کامله آن ذوات اقدس و موهبت اعلی حضرت پهلوی -ارواحنا فدا- عملیات خودسرانه دوره استبداد سپری گردید سزاوار نیست یک دسته مردمان فلک زده ی پریشانِ بیکار، از قرائح عدالت محروم بوده و تا این درجه در فشار تعدیات ظالمانه و حرکات قانون شکنانه دچار باشیم. در خاتمه با زبان قاصر خود در مقام تظلم و رفع تعدی بر آمده [و] از کعبه آمال ملی درخواست می نماییم که عطف توجه فرموده مقرر فرمایید مفاد قانون مصوبه را به موقع اجرا گذاشته و یک سلسله بیچارگان دچار به فقر و مذلت را اقلاً از نجات بخشد. دستفروش های بارفروش. ۱۸ آذر ۱۳۰۵ 🔻مقام منیع ریاست ساحت مجلس شورای ملی ارواحنا فداک. این جان نثاران رعایای قریه صاحب دردی هستیم که دوای ما در حضور حضرت اشرف هست. مرحمت بفرمایید دوای جان نثاران را مرحمت بفرمائید و ما را از بلیه نجات دهید. اینک درد را یک یک به عرض عالی می رسانیم. اولاً سر است که دولت علیه ایران سال هاست که نسخ آن را اعلان کرده است که هنوز از ما می گیرند. ثانیاً در هر یک خروار شالی را به اسم کله خرواری از ما می گیرند. ثالثاً هر کسی بخواهد زنی بگیرد باید از ما بگیرند. مگر ما ملت نیستیم، مگر ما تبعه خارج هستیم، آخر ما چه خاکی بر سر بریزیم به اطلاع دادیم رسیدگی نکردند به اطلاع دادیم رسیدگی نکردند به پارکه و اطلاع دادیم رسیدگی نکردند مباشر ما هم برای سیاست ما، دو برابر مالیات هر ساله از ما گرفته و جان نثاران نمی دانیم به کی پناهنده شویم. استدعای عاجزانه جان نثاران این است که امر بفرمائید اقلاً نصف را به ما رد نمایند مثل سال ها[ی گذشته] از ما بگیرند. به شرافت قسم خودمان هستیم این چه ظلمی است که به ما گدایان می شود مرحمت بفرمائید جیره ما را از مباشر پس بگیرید. ۲۷ تیر ۱۳۱۰ چهارشنبه، ٢۵ دی ٩٨ @khabarbabol
۸۹ سالگی نام‌گذاری بابل 🔹در شماره روز پنج‌شنبه ۲۷ آبان ۱۳۱٠ روزنامه اطلاعات، مصوبه تغییرنام به به شرح زیر به چاپ رسید: "شهر بابل از مقام ریاست وزرا شرح ذیل به طور متحدالمال به کلیه وزارت‌خانه‌ها صادر و ابلاغ گردیده است: «حسب‌الامر مطاع ملوکانه ارواحنا فداء مقرر است که شهر بارفروش از این تاریخ شهر بابل نامیده شود» از طرف وزارت داخله مراتب به کلیه ادارات و حکام ولایات و ولاء ابلاغ گردیده است." 🔹به گفته سردبیر نشریه که سند این تغییر نام را پس از جستجو در آرشیو دفتر مرکزی روزنامه اطلاعات یافته است، پس از درج تغییر نام بارفروش به بابل در این روزنامه، تا روز ۳٠ آبان نیز نام بارفروش در مطبوعات نوشته می‌شد و از روز اول آذر ۱۳۱٠ خورشیدی، برای نخستین بار نام بابل در مطبوعات جایگزین نام قبلی شد. 🔹این نام برگرفته از نام یا است که از کنار بابل می‌گذرد و به همین علت نام قدیم یعنی نیز در سال ۱۳۱۵ به بابلسر تغییر یافت. یکشنبه، ۲ آذر ۹۹. @khabarbabol