eitaa logo
「خـــاكِ‌مِــعـــ‌راج」
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
. به‌نـام‌ خـالـقِ‌ عشق🤍𓏲ּ ֶָ - بـه امـید روزی کـه پـایـان‌ یـابـد ایـن‌ فـراق‌...! • پُشـت‌جـبهـہ @animatooor کـــپی ؟! مـشکـلـی نـیــسـت لطفا محتوایی که دارای لوگوی خودِ کانال هستن فوروارد بشن ‹: ناشناسمونہ ↓((: https://daigo.ir/secret/55698875
مشاهده در ایتا
دانلود
به عالمی نفروشم دمی ز حالم را؛ که انتظار قیمتی ترین چیز است🕊✨ شاید این جمعه بیاید.. شاید:)🚶🏻‍♂
•°~🕊 یادش بخیر میگفت.. امام زمانه؛ امام جمعه که نیست فقط جمعه ها به یادشی:)..! ↷ ‹♥️'@khacmeraj⸾⸾••خاک‌معراج˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هروقت که نمازت قضا شد و نخوندی ، در این فکر نباش که وقت نماز خوندن نداشته باشی .. بلکه! فکر کن چه گناهی رو مرتکب شدی که خدا نخواست در مقابلش بایستی💔🥺!
__ خدایا پاداش ِدل بریدن از همه، آغوشِ توست؛ [ مناجات ]
هدایت شده از بشـری‌گـراف|boshra.graph
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزمون✨ ساخت آیمووی با برنامه اینشات •اگر سرعت ویدیو زیاد هست میتونید با برنامه اینشات سرعت رو کاهش بدید ‧₊•⤷⊹@boshragraph|•₊
لینک ناشناس بروز شد !( • پُشت‌جبهہ‌خاک‌معراج - @animatooor • کانال هایِ دیگرِ ماا ((: ‧₊•⤷⊹@boshragraph|•₊ ‧₊•⤷⊹@ferekanc|•₊ ‌‌ 𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷ ‹♥️'@khacmeraj⸾⸾••خاک‌معراج˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 ❌فصل دوم❌ دستام بي اراده مشت شد و نگاهم سخت. فشاری به دستم داد: کنه و صحیح و سالم باشه . یا نه .. سالم نباشه ولي برای￾ببین مارال اگر صبر کردی که یه روزی چشماش رو باز این کار بیاد دستت رو ببوسه و ازت تشكر کنه ... یا فكر مي کني به خاطر این صبرت بهت کاپ ایثار و فداکاری مي دن و مي گن خیلي ممنون به پای شوهرت وایسادی و از خودت گذشتي و همه برات دست مي زنن اشتباه کردی . نه کسي تو رو مجبور کرده و نه کسي ازت مي خواد که این کار رو بكني . مثل تو هم زیاده و این فقط تو نیستي که داری از خودگذشتگي مي کني. دستش رو از روی دستم برداشت: -اینا رو مي گم که اگر مي خوای درست فكر کني به این قسمتش هم فكر کني. ابرویي باال انداخت: -همیشه یادت باشه تو ایثار عاشقونه هیچ چشمداشتي به جز شادی معشوق نیست . اگر مي خوای ایثار کني اینجوری ایثار کن. مبهوت نگاهش کردم. تك به تك واژه ها رو برای خودم هجي کردم ... ایثار .... عاشقونه .... چشمداشت .... شادی ..... معشوق ... معشوق .... جنگ سختي شروع شد . جنگي بین من و مفهوم حرفای مامان . شبیه آدمي بودم وسط میدون جنگ که از هر طرف مورد پاتك قرار گرفته. راه فراری وجود نداشت. جنگي از عمق دل و از ورای عقل. گم شدن احساسات و خواهش های دل پشت پرده ای به اسم معشوق . هر چیزی برای معشوق و نه خود آدم. 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛
💛🌿💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛 🌿💛 💛 📜 ❌فصل دوم❌ ایثاری بي چشمداشت! فداکاری بدون پاداش ... یا نه ... فداکاری به بهونه ی شادی معشوق. یه لحظه دهنم باز شد به گفتن "پس من چي .. "که تو گلو شكست صوت نا به جام. معني جمله تو کلمه به کلمه ش جا خوش کرده بود! شنیدن و فهمیدن واژه به واژه ی اون جمله مثل رفتن به مسلخگاه بود. به مسلخ کشیدن احساسات با دست خود آدم ! امكان داشت ؟ گویي مامان به جای امیرمهدی راهنمای عقلم شده بود! که با عقل جلو برم . که احساسات رو پشت قامت عقل پنهون کنم و اجازه ی خودنمایي بهش ندم. شادی معشوق! شادی امیرمهدی! تو گرگ و میش فهم جمله ی مامان بودم که باز با جمله ای دیگه تیری رها کرد به سمت عقلم . عجب سیبلي بود این عقل و خودم خبر نداشتم! مامان –با زندگي قهر نكن مارال . دنیا منت آدم رو برای زندگي کردن نمي کشه . تا چشم باز کني مي بیني وقت تموم شده ، یا برای تو یا برای امیرمهدی . اگر مي خوای زندگي کني جوری زندگي کن که وقتي بر مي گردی به پشت سرت نگاه مي کني نگي کاش بر مي گشتم و همه چیز رو از اول درست مي کردم . هر وقت زندگیت جهنم شد سعي کن به جای سوختن ، پخته ازش بیرون بیای . سوختن رو که همه بلدن ! باز هم نگاهش کردم. به زور حرفای شنیده شده رو با بزاقم قورت دادم و راهيِ درون متالطمم کردم . تا شاید به جای من تن خسته م بتونه هضمشون کنه گرچه که انگار ظرفیت بدنم هم تكمیل بود و جای خالي برای هیچ چیزی نداشت. آروم پلك زدم. پخته شدن ! مگه مي شد مني که در حال سوختن و خاکستر شدن بودم پخته بشم . چرا همه فقط حرف مي زدن و کاری ازم مي خواستن ولي یك نفر نگفت که راهش چیه! صورت مسئله رو مي دادن ، جواب رو هم مي گفتن . بدون اینكه بگن راه حلش چیه! کاش مي تونستم صورت مسئله رو پاك کنم و خودم رو راحت . از من بي تجربه چي مي خواستن ؟ مني که راه به راه در حال پس دادن امتحان بودم و هر دفعه امتحانم سخت تر مي شد و تحملش دشوارتر. صدای بابا من رو از غرق شدن بین معادالت چند مجهولیم بیرون کشید: 💛 🌿💛 💛🌿💛 🌿💛🌿💛 💛🌿💛🌿💛