eitaa logo
خادمان افتخاری حضرت‌فاطمه‌معصومه‌سلام‌الله‌علیها
7.7هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
48 فایل
ویژه خادمین افتخاری آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه‌سلام‌الله‌علیها آموزش مجازی و غیرحضوری، اطلاع از اخبار و رویدادهای مربوط به حرم مطهر و خادمان افتخاری، ارتقاء سطح آگاهی عمومی خدام، #جهاد_تبیین https://eitaa.com/khadem_astan ادمین: @khademharam86
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅═══✼✼═══┅┄ ، کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر🕊 شده بودند خیلی ها، مجروح شده بودند. _خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد، خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا یه وضعی شده بود عجیب، تو این گیر و دار اومد بیسیم چی📞 را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم را پیدا کن. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ زاده فرمانده گردان یازهرا سلام الله علیها مداح با اخلاص و از بچه های لشکر بود. خلاصه رو پیدا کردند، حاج حسین بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه سلام الله علیها برام بخون. محمدرضا فقط چند بیت زمزمه کرد که دیدم از هوش رفت . خدا میدونه نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند✊ خط را گرفته بودند، عراقی ها را تارومار کردند... زاده خونده بود: در بین آن دیوار و در زهرا صدا می زد پدر😭 دنبال می دوید از پهلویش خون می چکید😭 ╔═•__⚬🍃🕊🍃⚬__•══╗ @khadem_astan ╚══•__⚬🍃🕊🍃⚬__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ ڪه همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم و وارد شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» کسیکه خیلے وقت‌ها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه منتظر مے‌ایستاد.. حتی یک کارتن در ماشین داشت که صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتے مطمئن میشد حاج‌ قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ اوایل که آمده بود تهران می توانست از سوی سپاه هزینه ی رهن خانه بگیرد با این حال کرد تا یکی از آپارتمان های سازمانی خالی شود چند سال در همان خانه زندگی کرد. می گفتم به حاج قاسم درخواست بده هزینه رهن یک خانه بزرگ و ماشین بهتر بگیر ، می دانی که حاج قاسم به هر درخواستی که داشته باشی جواب منفی نمی دهد. می گفت همین خانه و ماشین برای ما کافی است نمی خواهم حاج قاسم را درگیر خواسته های شخصی خودم کنم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ در یک هتل مجلل جلسه داشتیم تا از جلسه بیرون بیاید گفتم برای ما صبحانه بیاورند بلافاصله سفارش را پس گرفت .گفت یک وعده صبحانه توی این کلی هزینه روی دست می گذاره صبر کن می ریم محل کار و اونجا صبحانه می خوریم. ╔═•__⚬🍃🕊🍃⚬__•══╗ @khadem_astan ╚══•__⚬🍃🕊🍃⚬__•═╝
┄┅═══✼✼═══┅┄ ●حاج حسين رزمنده‌ ها را عاشقانه دوست داشت و گاه اين را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. یک شب تانک ‌ها را آماده كرده بوديم و منتظر دستـور حرکت بوديم. من نشسته بودم كنار برجک و حواسم به پیرامونمان بود و تحرکاتی كه گاه بچه‌ها داشتند. یک وقت ديدم یک نفر بين تانک ‌ها راه می‌رود و با سرنشینان، گفت و گوهای كوتاه می‌كند. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ ●کنجکاو شدم ببينم كيست !! مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنار تانكی كه مـن نشسته بودم رويش. همين كه خواستم از جايم تكان بخورم، دو دستی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيد! گفت: به خدا سپردمتون!! تا صدایش را شنيدم، نفسم بريد گفتم: گفت: هيس؛ صدات در نياد ! و رفت سراغ تانک بعدی.. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ درباره گفته بود: آن آستین خالی که با باد این سو و آن سو می‌شود، نشان . گاهی باد باید فقط به افتخار حسین خرازی بوزد تا نامردهای روزگار رسوا شوند. ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝