#اوج_بندگی
#سیره_شهدا
┄┅═══✼✼═══┅┄
#خط_مقدم، کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر🕊 شده بودند خیلی ها، مجروح شده بودند. #حاج_حسین _خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد، خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا #آخرشه یه وضعی شده بود عجیب، تو این گیر و دار #حاج_حسین اومد بیسیم چی📞 را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم #تورجی_زاده را پیدا کن.
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
#شهید_تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا سلام الله علیها مداح با اخلاص و از بچه های لشکر بود. خلاصه #محمدرضا رو پیدا کردند، حاج حسین بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها برام بخون.
محمدرضا فقط چند بیت زمزمه کرد که دیدم#حاج_حسین_خرازی از هوش رفت .
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند✊ خط را گرفته بودند، عراقی ها را تارومار کردند...
#محمدرضا_تورجی زاده خونده بود:
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا می زد پدر😭
دنبال #حیدر می دوید
از پهلویش خون می چکید😭
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
#شهید_دفاع_مقدّس
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُونَ
╔═•__⚬🍃🕊🍃⚬__•══╗
@khadem_astan
╚══•__⚬🍃🕊🍃⚬__•═╝