eitaa logo
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
79 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
803 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
خنده هایشان هم زیبا بود😍 رنگ و بوی بهشت به همراه داشت🌹 حتی خنده هایشان هم به گناه آلوده نمیشد و حلال
حاج صادق بعد از عملیات بود. حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی. برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه‌ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند. حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد و گفت: «صبر کنید صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم، همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید». همین کار را کردیم. پنج بار شده ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد. یکی یکی سر از سجده برداشتیم، دیدیم مرغ از قفس پریده! 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🌷🌷🌷🌷🌷 🌹@khadem_mayamey🌹
😍😍😍😍 رمان پر طرفدار و زیبای قدیس 📚📚📖📚📚 🌹@khadem_mayamey🌹
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
کتاب قدیس کتابی که با توجه به زندگی یک کشیش مسیحی که با ورود کتاب اسمانی قران به زندگیش متحول میشود
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 پول کتاب کار را به خوبی و خوشی به پایان برساند .اما نه آن روز و نه روزهای دیگر از مرد تاجیک خبری نشد و غیبت ناگهانی او، معمای دیگری شد که کشیش نمی توانست آن را حل کند. با وجود این دو هزار دلار پول کتاب را همان روز در کشوی میز کارش در کلیسا گذاشت تا هر وقت او را دیدید به او بدهد . حس کنجکاوی کشیش برای مطالعه کتاب، نه برای پی بردن به ارزش مادی آن، بلکه به خاطر رویایی بود که در آن حضرت مسیح از آن به عنوان فرزندش و امانتی که به دست او می‌سپرد یاد کرده بود .مگر در این کتاب چه نوشته شده بود که رسالت نگهداری از آن از سوی مسیح به او سپرده شده بود ؟ عصر همان روز که مرد تاجیک نیامد و بر معمای پیچیده کتاب معمای دیگری افزوده شد، کشیش به منزل رفت و از سوپ (بورشی) که ایرینا همیشه آن را لذت طبخ می کرد، چند قاشق بیشتر نخورد و با گفتن( امشب اشتها ندارم)، به اتاق کارش رفت. پشت میز نشست، بقچه را گشود و عینکش را به چشم زد و سعی کرد با غلبه بر هیجانی که داشت مطالعه کتاب را آغاز کند. نخست چند برگِ رویی را برداشت و کاغذ پاپیروسی را که ۱۴ قرق پیش مردی در جایی از کره زمین روی آن نوشته بود، چند بار لمس کرد و بویید. سعی کرده حدس بزند در قرن ششم میلادی دنیای پیچیده امروز چقدر ساده بوده و مردم دور از هیاهوی زندگی ماشینی ازدحام سرسام‌آور انسانها، چگونه در کنار هم می زیستند. کشیش عادت داشت هرگاه که یک نسخه خطی را میخواند، شرایط زندگی آن دوران را تجسم کند و موقعیت آدم ها، به خصوص نویسنده کتاب را بفهمد . او با چنین حسی مطالعه صفحه نخست کتاب را آغاز کرد. 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 هرچند خواندن خط عربی کوفی به آسانی خط عربی امروزی نبود، اما او با تسلطی که به خط و زبان عربی داشت، مطالعه کتاب برای او دشواری زیادی نداشت. برخلاف آنچه در اغلب نسخه‌های خطی دیده بود که نام نویسنده و تاریخ کتابت در پایان کتاب نوشته می‌شد، در این کتاب نویسنده و سال کتابت را بالای صفحه اول نوشته بودند: شروع کتابت: سال ۳۹ کاتب: عمرو بن عاص کشیش سعی کرد این نام را در زوایای تاریک تاریخ عرب‌ها و مسلمانان بیابد، اما عمروعاص نامی نبود که او حتی یک بار در جایی آن را شنیده یا در کتابی خوانده باشد . صفحه اول را با آهستگی و با دقت بیشتری خواند. گاهی حروف، کمرنگ و ناخوانا بودند. می دانست که به زودی بر مطالعه کتاب تسلط خواهد یافت. نثر کتاب مثل نثر بسیاری از کتاب های قدیمی، فاخر و پر از الفاظ مستهلک نبود. عمرو عاص هر که بود، بر نثر و زبان عربی تسلط خوبی داشت .شاید او یکی از نویسندگان بزرگ تاریخ عرب بوده باشد . کشیش باید مطالعه کتاب را ادامه می‌داد تا پرده از ابهامات بیشماری که داشت کنار می رفت. لذا شروع به خواندن کرد. 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 ......شب سیاه است و قیر گون و مذاب، و من انگار در حفره سیاه نشسته ام. کتف ها فرو فتاده و تن خسته و دل، دو دل بود که چه کنم با نامه دوست دیرینه ام معاویه و آن همه حوادث کوچک و بزرگ که در اندک مدتی چون صاعقه ای فرود می آمد و مرا که پیر و فرتوت شده بودم و گمان میکردم از هیچ بادی نلرزم و با برق صاعقه ای و کوبش رعدی به امید بارانی برای خود نباشم، اینک با نامه معاویه به (چه کنم چه کنم) افتاده بودم . معاویه نوشته بود : (پیک علی پیش من آمده و می‌خواهد برای علی بیعت بگیرد. نفسم را حبس کرده ام تا تو بیایی.) آیا شب حیاتم آبستن حوادثی بود؟ آیا هشتاد و اندی زیستن کافی نبود تا خواندن چنین نامه‌ای و چنان تقاضایی دل آشوبم نکند؟! وسوسه ها نباشد و عطای معاویه به لقایش بخشیده شود؟! فکر می کنم وقت آن است باقی عمرم را در این عزلتکده سر کنم و پیک مرگ را به انتظار بنشینم و پیک معاویه را بازگردانم با نامه ای که در آن نوشته باشم :(برادرم معاویه! تو امیر شامی و به دنبال تخت و تاج شاهان ایران و رومی. مرا دیگر آن سوادها از سر گذشته، حتی رمقی چندان برای کشیدن دست به سر و گوش دخترکان ماهروی و کنیزکان خورشیدوَش نمانده ، چه رسد به مشاورت تو که بهتر میدانی طوفان علی در راه است و بنیان های حکومت تو لرزان گردیده و از من چاره سازی برای حفظ تاج و تخت خود نتوانی ساخت.) 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
🌼🌼🌼🌼 🌺🌺🌺 🌼🌼 🌺 اما نه! معاویه زیرک است؛ توان این را دارد که بر حکومت نوپای علی غلبه کند. هرچند او اینک خلیفه است و حکومت حجاز و ایران و مصر در دست های اوست؛ اما شام با وجود معاویه و خاندانش بنی امیه لقمه‌ی نخواهد بود که علی بتواند آن را به راحتی هضم کند. من اگر در کنار معاویه باشد کار برای علی دشوارتر خواهد شد و چه بسا شام بر کوفه غلبه کند. بعید نیست که روزی معاویه را در کسوت خلافت ببینم و خود در کنار او باشم و خلعت حکومت ایران یا مصر را بر تن کنم. بهتر است همین امشب پیک معاویه را با نامه ای راهی کنم که در آن نوشته باشم:( آغوش بگشا برادر، روباه می آید.) اما آتش تردید، در برزخم انداخته است. باید با پسرانم مشورت کنم. گفتم محمد و عبدالله بیایند. آمده بودند. نامه معاویه را خواندند. پرسیدم :( رای شما چیست؟) عبدالله که بزرگتر بود گفت:( نروید پدر! معاویه در مردابی افتاده و برای نجات خود دست و پا می‌زند. او تو را نیز به این مرداب فرو خواهد کشید. با به قتل رسیدن عثمان، اینک علی خلیفه مسلمین است .اگر معاویه با او بیعت کند یا نکند، علی او را از امارت شام خلع خواهد کرد و معاویه از حکم علی، سر باز خواهد زد. تردید نکن که علی برای سرکوب معاویه، با همه ی توان به شام حمله خواهد کرد.) محمد گفت:) حمله علی سودی نخواهد داشت؛ مردم شام به تحریک معاویه تشنه ی انتقام از قاتلین عثمان هستند، پس شام لقمه راحتی برای حلقوم علی نخواهد بود. بهتر است به نزد معاویه بروی و او را همراهی کنی.) 🌸🌸🌸🌸 ..... 🌹@khadem_mayamey🌹
✋🌸 😢⇩ •{💔اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃}• ╔══❥●•➘ʝօɨռ❀══╗ 🌼@khadem_mayamey🌼 ╚══❥●•➚ʝօɨռ❀══╝
✨به یاد همه عاشقان بی ادعا✨ @khadem_mayamey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ... 🦋ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ خداوند ﮐﻪ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ، ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺏ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩ 🦋ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ .. ﺑﻪ خداوند ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺿﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞ ﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺧﺸﮑﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ . 🦋ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ... ﺑﻪ خداوند ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﻏﺮﻕ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ؛ 🦋اﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ .. ﺑﻪ خداوندی که تنها حکیم و بینا و دانا و توانای عالم است ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @khadem_mayamey •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•پد
💚🌹💚 ✍اگر ماهی دریا را فراموش کند اتفاقی برای دریا نمی افتد.ولی وای به حال ماهی آن وقتی که دریا او را فراموش کند 👈''نسوالله فنسیهم'' خدا را فراموش کردند پس خدا نیز آنان را فراموش کرد 📚سوره توبه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @khadem_mayamey
•° ⚠️ای انسان؛ یادت باشد؛ اگر وارد دوزخ شدی🌋،از " تلخـــی عذاب" به خداشڪایت‌نڪن⛔️ این هـمان.. " " است ڪه دردنیا ازآن لـذت‌میبردی..!!🍭 🌹@khadem_mayamey🌹
. ‌ در نزول گریھ‌ام دیدم صعود خویش را اشڪ چون پایین بیاید روح بالا می‌رود ∞ 🥀 . 🌹@khadem_mayamey🌹
°| 🖐🏻 |° نه نیاز به وقت🕰 قبلے دارد❎ نه امروز🍃و فردایت مے کند👌 صبح☀️باشد یا شب🌚 حالتــ خوش باشد:)یا ناخوش لبخند بزنے (: یا گریه کنے ا لبخند همیشگی اشــ❤ شنوده ے 📞حرف هایت 🗣هست👌 💜 . . .••✾🕊خــدا رو احساس ڪن 🌹@khadem_mayamey🌹
تو جامعہ ای که ... بعضی از پسـرا 🧔 چفیه میزارن و مدافع حـ♡ــرم میشن 💣 هسـتن دختـرایی که 🧕 چــ✿ــادر میپوشن 🌹🍃 و مــدافع حیــا میشن😍 🌹@khadem_mayamey🌹
#🎈♥️✨ دختـر کہ باشےٖ اگـر عقیـده ات [ ] باشـد...مادر کہ شدےٖ میپرورانے...📿🕊 🌹@khadem_mayamey🌹
خــ💫ـــدا☘ باورنمی‌کنم‌کہ‌هیچگاه‌خدابہ‌ما بگوید: نه! خداسہ‌گزینہ‌دارد: آری☺️ باشہ‌ولی‌الان‌نه😇 من‌پیشنهادبهتری‌برایت‌دارم😍 فقط‌صبورباش.😉 🌈🌟🌈🌟🌈🌟 I don't believe that God ever tells us "no". He has three options. Yes, not right now, or I have something better in mind. Just be patient. 🌹@khadem_mayamey🌹
🥀 . شنیده‌ام‌مے‌گویند: صدباراگرتوبه‌شڪستۍ‌بازآے من‌ِآواره‌ڪه ارباب‌شڪستم چـه‌ڪنم؟ 💔🍃 🌹@khadem_mayamey🌹
•°♡°• ♥️ سخت است ولی همیشه برسردارم... من چادریَم نشانِ برتردارم.. بگذارهرکه هرچه خواهدگوید؛ من ارثیهء حَضرتِ مادردارم...😌🌱 :) 🌹@khadem_mayamey🌹
خنده هایشان هم زیبا بود😍 رنگ و بوی بهشت به همراه داشت🌹 حتی خنده هایشان هم به گناه آلوده نمیشد و حلال ترین لبخند ها بود😊😌 😇😇😇 ⭐️⭐️🌈⭐️⭐️ 😇 🌹@khadem_mayamey🌹
⚘هادیان نور خواهران شهرستان میامی ⚘
خنده هایشان هم زیبا بود😍 رنگ و بوی بهشت به همراه داشت🌹 حتی خنده هایشان هم به گناه آلوده نمیشد و حلال
اسلام در خطر است بچه‌های گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه می‌شد. مشکوک شدم من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم. دیدم رزمنده‌ای دارد می‌گوید: «اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز می‌روم.» پرسیدم :‌ «چی شده؟ قضیه چیه؟» همان رزمنده گفت: «به من گفتند برو جبهه، اسلام در خطر است. آمدم اینجا می‌بینم جانم در خطر است!!.» 😂😂😂😂 🌹@khadem_mayamey🌹
رزق روح و جان 💫✨ روح خودتان را صیقل دهید گلچین بهترین اهنگ ها و کلیپ ها 🎧 🎼 🌹@khadem_mayamey🌹
mohamadrezataheri-@yaa_hossein.mp3
17.29M
🎵باتو پیمان بستم علی ولی الله 🎙محمدرضا 😍🌺😍🌺 🌹@khadem_mayamey🌹