🎙#حاج_حسین_یکتا:
🌱خودمونُ وقف انقلاب کنیم، وقف آقا کنیم، وقف این مردم کنیم، وقف این نظام کنیم که ایشالا صدای «أنا بقیةالله» بلند شد، بگیر بگیرِ امام زمان شروع شد، آقا تو رو هم بخره، آقا تو رو هم به جیش و لشکر و خیمهی خودش ببره...
#خادممثلِقاسم
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت... 👇
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔻
@khadem_shohadajahrom
🔸 مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت ❤️
🔹 مـا عـاشق شمـا شدیـم
و شمـا مـادر مـا ...
سـلام حضـرت مـادر 💚
🔺️ آدرس ما در اینستاگرام 👇🏻
https://instagram.com/khadem_shohadajahrom
🔺️در ایتا به ما بپیوندید👇🏻
@khadem_shohadajahrom
حاشیه های مراسم روز حضرت مادر
✔️میز کتاب 📚
✔️نمایشگاه شبهای ظلمانی و دستاوردهای انقلاب (بیانات مقام معظم رهبرے و امام خمینی )
✔️استقبال از مادران و دختران شهدا 🌷
✔️تجلیل از مقام مادران شهدا 🌷
#قرارگاه_خادم_الشهدا
#جهرم
@khadem_shohadajahrom
مقام معظم رهبری:
🔸 تداوم انقلاب، مبارزه لازم دارد.
@khadem_shohadajahrom
1_613764565.pdf
17.9M
.
💠صعود چهل ساله💠
.
🔸 #مقام_معظم_رهبری : «قلبم را شاد کردید». بروید به تمام مردم بگوئید نظام چه کارهایی انجام داده.
🔸کتاب #صعود_چهل_ساله با ارجاع به منابع منابع معتبر بینالمللی نظیر سازمان ملل متحد، بانک جهانی، سازمان جهانی غذا و دیگر مراجع معتبر میزان دستیابی جمهوری اسلامی ایران را به آرمانهایی از قبیل عدالت، استقلال، آزادی، کرامت زن، مردم سالاری دینی، گسترش رفاه اجتماعی و ... را واکاوی میکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آی مجلس شورای اسلامی آدم باش!
🔻 محرم 98 | علیرضا پناهیان
در اعتراض به عدم شفافیت مجلس در زمان مجلس دهم:
🔹چه چیزی رو دارید از ملت پنهان می کنید؟
🔹کی به شما حق داده شفاف رای ندید؟
💠💠💠💠💠💠
🔹آب ریخته جمعشدنی نیست!
پس از رد #طرح_شفافیت_آرای_نمایندگان در مجلس داعیهدار انقلاب! آنهم پس از هفت ماه!
یکی میگه خیلی هم خوبه! مجلس قبل فقط 59تا موافق داشت این مجلس 153تا!
یکی میگه حیف شد! فقط سهتا کم آوردیم!
یکی میگه اصلاحش میکنیم دوباره میاریم صحن! جبران میکنیم!
یکی میگه اگه انتقاد کنیم بی ادبی کردیم،
این دیگه خیلی فازش بالاس😂
هر کسی یهجور #توجیه میکنه!
👌 این وسط میماند نمایندگانی که با مخالفتشان با این طرح به ریش انقلابیها خندیدند و آبروی مجلس را بردند !
4_5812158613501774211.mp3
27.27M
روایتگری
هیئت ثارالله زنجان
سخنران: حاج حسین یکتا
پنجشنبه نهم بهمن ماه ۱۳۹۹
@khadem_shohadajahrom
#حسین_جانم
همه ی هستی من حضرت ارباب سلام
ای دلیل طپش این دل بیتاب سلام
دیشب از لطف شما خواب حرم را دیدم
حرم و پرچم و ای گنبدِ در خواب، سلام
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله ❤️
@khadem_shohadajahrom
عالم همه کنعان و محبان تو یعقوب
ای #یوسف رو کرده به بازار کجایی؟
هر کس غم خود می خورد و فکر کسی نیست
ای بر همگان یاور و غمخوار کجایی؟
" سلامٌعلۍآلِیاسین "
#صبحانتظار
#اللھمعجللولیڪالفرج
@khadem_shohadajahrom
به حڪم مارَأیتاِلاجَمیلا
و به گواه خندههاۍ
تو در میدانجنگ!
جنگ هم زیباست....
اگر خون عاشق
پاۍ معشوق بریزد
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
@khadem_shohadajahrom
شب ظلمانی پهلوی
➖➖➖خیانتهایی که کردند➖➖➖➖
♨️شمار میخانه ها بیش از کتابخانه ها
#دهه_فجر
#جمعه
@khadem_shohadajahrom
بسم الله النور🌹🌹🌹
🌸 « #گپ_و_گفت_دخترونه »🌸
#به_وقت_تولد_دوباره_باران
👈فصل اول: چای دبش🍵
سحر :من دارم میرم کوه🏞، کی پایه است بیاد؟ قرار گروه دختر باحالا، کوهپایه ،ساعت 6 صبح، هوای گرگ و میش، به صرف صبحونه☕️🍩 دبش کوهی و چای روی آتیش.
محدثه: وای دلم کشید، من اولیش پایه تم.
نگین: واه واه بدون من، عمرا بهتون خوش بگذره. اسم منو بزار اول لیست. انگار از نگار خبری نیست؟
نگار: به به، چه قرار توپی، منم اضافه کنید به گروه کوه پیماها وگرنه بی آذوقه میمونید. از شیرینی های خوشمزه مامانم خاطره دارید فراوون.
سحر: خب قرارمون بعد نماز صبح ، جلو دفتر خادم الشهدا.
محدثه: خانم حسینی هم میاد؟ همون خانم باحاله.
سحر: اره اتفاقا خودش برنامه رو چیده .
باتابیدن آفتاب کم رمق صبح ،دخترها به تپه شهدا نزدیک میشدند.
سحر: نفسم برید یوایش تر😩 ،بیاید یه کم نفس تازه کنیم.
حالا کوله پشتی ها بیاد وسط ببینم آذوقه چی داریم.🍎🧀🌮🥙
بچه ها ، تفریح با چادر حال میده ها. 😍
نگار: دیروز توی حیاط مدرسه بحثمون سر چادر بود توی سرما و گرما.
و خلاصه میگفتن دست و پا گیره.🙁 راستش من گفتم وقتی ارزش یه کار رو خوب درک کنی حاضری براش جون بدی سرما و گرما و... که سهله. شهدا توی وصیت شون نوشتند چادر شما از خون ما رنگین تره.
باران: سلام دخترا
نگین: سلام
باران: راستش من جمعه ها با بابام میام کوهپایه پیاده روی، جمع شما رو که دیدم، وسوسه شدم بیام سمتتون .
کمی از حرفهاتون رو هم شنیدم، شاید تیپ و قیافه ام با شما جور نباشه ولی ذهنم پر از سوال درباره حجابه. اجازه هست بشینم و توی بحثتون شرکت کنم.
نگین: آره گلم، خوش اومدی. من عاشق بحث های داغ و هیجانی ام.
محدثه: خب دوست عزیز اسمتون چیه؟
باران: اسمم بارانه، دوستام بارون صدام میکنن.🌧🙂
سحر: خب بارون خانم، قبل از شروع بحث، تا فک نگین خانم گرم نشده ، من برم چند تیکه چوب خشک بیارم برا دم کردن یه چای دبش زغالی برا پیام بازرگانی بین حرفهامون و برا بقیه خادم الشهدا که توی راه هستند.
باران: به به بزارید منم بیام کمک .
سحر : یاعلی بزن بریم اونجا، کنار اون تخته سنگ، چوبهای خشک هست.🍂
باران : ببخشید سحر خانم درست گفتم؟
سحر: آره گلم
باران: راستش من ذهنم پر از سواله. یکی اینکه چادر چیه که توی سرما و گرما میپوشید یا حتی الان موقع تفریح؟
سحر : بارون خانم ،نگین خوره این بحث های داغه، بریم چایی رو دم کنیم و با بقیه بچه ها بپریم وسط بحث موافقی؟
باران: چه باحالید. اوکی، بزن بریم .من چوب خشک ها رو میارم . 🍂🏔
نویسنده : خادم الشهدا :)
کاری از #قرارگاه_خادم_الشهدا_جهرم
@khadem_shohadajahrom
🌸 #گپ_و_گفت_دخترونه 🌸
ادامه فصل اول 👇👇
سحر: نگین ،نگار و محدثه ،همگی به صف شید که چای لبسوز دم کرده بارون خانوم رسید.
نگار: ای جان به به، حالا برید کنار که نگار خانم معروف به نگار آذوقه، میخواد شیرینی مامان پزشو ،که توی دنیا لنگه نداره، از کوله پشتی اش بیاره بیرون.
نگین: من که دهنم آب افتاد.
محدثه: استکان ها رو ردیف کنید که چای چش خروسی بارون خانم رو بریزم.
سحر: خب حالا که همه چی فراهمه. بپریم وسط بحث.
باران: اوکی.
نگین: اهمممم، بنده نگین خانوم معروف به خوره بحث.
وااای خدا من الان از خوشحالی قلبم وایمیسه. داره نم نم بارون میااااد.
محدثه: دختر، خودت رو کنترل کن.
نگین: بزارید اول از رحمت و مهربونی خدا بگم تا برسیم به اینکه چادر یعنی بارون رحمت خدا که جسم و روحمون رو زلال و پاک میکنه.
نگار: وااای بچه ها قطره های بارون توی استکان چای، چقد ناز و خوکشله.
سحر: پارازیت ممنوع.
نگار: چشم فرمانده.
باران: آره نگین خانم اتفاقا من هم دوس دارم اول خدا رو بشناسم تا احکامی مثل حجاب برام هضم بشه.
نگین: نگار جون، یه کم خاک بریز کف دستت.
نگار: چی میگی دختر ؟ باشه اینم یه مشت خاک .خوبه؟
نگین: به به، خاک بارون خورده، چه عطر خوبی داره ،ما از خاک خلق شدیم و دوباره به خاک برمیگردیم و قیامت دوباره از خاک برانگیخته میشیم و اونجا زندگی جاودان و حقیقی ما تازه شروع میشه.
باران: پس دنیا چی میشه؟🤔
نگین: دنیا مزرعه آخرته، یعنی هر چه بیشتر و بهتر بکاری و قشنگ زندگی کنی، آخرت اوضاع و احوالت عالیه.
باران: خب چطور قشنگ زندگی کنیم؟
سحر: گلهای کوهی رو ببین. چقدر خوشکلن ، چون آب و خاک و هواشون جفت و جور و عالیه.اگه ما آدما هم با کارهامون زندگیمون رو آبیاری کنیم آخرتمون گلستون میشه.
باران: با چه کارهایی مثلا ؟
نگین: خدای مهربونی که ما رو از یه نطفه توی تاریکی رحم، به این حد رشد رسوند، برا اینکه قشنگ زندگی کنیم تا دنیا و آخرتمون آباد بشه ، نقشه راه یعنی قرآن و راهنما یعنی انبیا و امامان علیهم السلام رو فرستاد که سختی ها کشیدند شهید شدند تا ما توی مسیر باصفای صراط مستقیم ، معنی زندگی انسانی رو درک کنیم .
نگین : بچه ها دستتون رو بگیرید زیر بارون.
محدثه: به به چه حالی میده .
نگار: چی شده باران خانم ساکت شدی؟
باران: راستش زیر بارون رحمت خدا، دلم هوای حرف زدن، با خدا رو کرده. بچه ها من با نماز غریبه ام . حس امروز رو اولین باره دارم تجربه میکنم .دلم میخواد فقط نفس بکشم و از رحمت خدا لذت ببرم. میشه بازم برام از خدا بگید.
سحر: اوه چ صحنه رمانتیکی، بارون خانم، زیر بارون رحمت خدا، چشماش از عشق خدا بارونی شد. اشکات رو پاک کن دختر.😢
ادامه داره...... :)
نویسنده : خادم الشهدا :)
کاری از #قرارگاه_خادم_الشهدا_جهرم
@khadem_shohadajahrom
#حسین_جانم
دل های شڪستہ هسٺ مجذوبِ حسین
آواره ے ایوانِ طلا ڪوبِ حسین
وقتش شده تا بہ ڪربلایش برسم
صبح اسٺ و سلام مےدهم رو بہ حسین
#از_دور_سلام
#صلےالله_علیڪ_یا_اباعبدالله🌷
@khadem_shohadajahrom
قرار بود زنده باشید
و زندهکنید جان های مُرده را
من مُرده ام ، به فریاد نمی رسید؟!
@khadem_shohadajahrom
#دلنوشته | #حرف_دل❤️
- زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم ، ولی به دیوار دلم نه !
- زمانی که اتیکت خادم الشهدا و ...
رو به سینه ام میچسبونم.،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم !
- زمانی که اسمم توی لیست تمام اردوهای جهادی هست ،
ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم !
- زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم، اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم !
- زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم ،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه !
#به_خودمان_بیاییم
🆔 @khadem_shohadajahrom
بسم الله النور
🌸#گپ_و_گفت_دخترونه🌸
قسمت دوم
سحر: اوه چ صحنه رمانتیکی، بارون خانم، زیر بارون رحمت خدا، چشماش از عشق خدا بارونی شد. اشکات رو پاک کن دختر.
باران: دست خودم نیست بی اختیار اشکام داره میریزه ، برام بازم از خدا بگید.
نگین: اون پرنده خوشکل رو ببین که رفته زیر اون تخته سنگ نشسته تا بالهای نازش خیس نشه .
سحر: آره چه نازه، گوگولی.
نگین: این عالم با این همه زیباییها و عظمت رو ،خدا پدید آورده تا من و تو با استفاده از نعمت ها مسیر سعادت رو طی کنیم.
نگین: حالا یه نگاه به دست و پا و اعضای خودتون بندازید.
نگار: من که مانکن و خوشتیپم.
سحر: پارازیت ممنوع. نگار کارت زردهات سه تا بشه اخراج از بحث.
نگین: ولش کن زبونش مثل شیرینی مامانش شیرینه. خب چی میگفتم؟ آهان بزارید براتون بگم .
.انسان وقتی به عالم نگاه میکنه ، فطری درک میکنه که خالق و پدید آورنده ای داره. نگاهی به بدنش می كنه، نظم و حکمت را در همه اجزا ش مشاهده می كنه و یقین پیدا می كنه که آفریننده ی دانا و توانایی اون رو پدید آورده .
محدثه: به حوزه تخصصی من وارد شدید اهمممم به گوش باشید تا یه آیه خوشکل در این موضوع براتون بخونم
سحر: بفرمایید حافظ قرآن
محدثه: ای به چشم ،
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ ﴿١٢﴾
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ ﴿١٣﴾
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ﴿١٤﴾
ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ﴿١٥﴾
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ ﴿١٦﴾
و یقیناً ما انسان را از [عصاره و] چکیده ای از گِل آفریدیم، (۱۲)
سپس آن را نطفه ای در قرارگاهی استوار [چون رحم مادر] قرار دادیم. (۱۳)
آن گاه آن نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پاره گوشتی درآوردیم، پس آن پاره گوشت را استخوان هایی ساختیم و بر استخوان ها گوشت پوشاندیم، سپس او را با آفرینشی دیگر پدید آوردیم؛ پس همیشه سودمند و بابرکت است خدا که نیکوترین آفرینندگان است. (۱۴)
سپس همه شما بعد از این می میرید. (۱5
آن گاه شما مسلماً روز قیامت برانگیخته می شوید. (۱۶)
باران: چه جالب مراحل خلقت انسان توی قرآن اومده .خیلی برا خودم متاسفم که قرآن روی طاقچه خونمون گرد میخوره.
نگین: خب خب دوستان حالا یه نگاه به گوشتون بندازید.
نگار: مارو گرفتیا کی گوش خودش رو میبینه.
نگین: با حرفات شکر میریزیا. 🙂
سحر: خب حالا نگین خانم ادامه بده میخواستی از گوش بگی.
نگین: چشششم، با این كشفیات حیرت آور اخیر- میگن در خلقت گوش سه میلیون اجزا سلول به كار رفته ، كه اگر قسمتی از اون نباشه شنوایی كامل نیست. خب حالا چشماتون رو به هم بزنید.
نگار: باشه برات چشمک هم میزنم.
نگین: از دست تو نگار .
خب، در آفرینش چشم هفت طبقه ساختمان شگفت انگیز با میلیونها جزء ساخته شده، تا حس بینایی كامل شده.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: در باره پلک چشم فکر کن و بنگر که چگونه بسان پرده ای روی دیدگان را می پوشاند. در کنار آن بندها و حلقه ها تعبیه شده تا هر وقت که خواهند بالا کشند و دیده در میان غاری قرار داده شده و با آن پرده و موهای مژه، چشم حفظ می شود. هر یک از اعضا بدن پر از عظمته که به خالق توانا پی میبریم.
نگار : خوب حالا از ابروی چون کمند و تیر مژگانم بگو.
نگین: به به شاعر شدی. اتفاقا گل گفتی. بزار از عظمت خلقت ابرو و مژه بگم. 🌸☺️
جای ابرو بالای چشم علاوه بر زیبایی كه برای صورته، قوسی قرار داده شده تا عرق هایی كه از پیشانی سرازیر می شه،به چشم كه عضو فوق العاده حساسیه نریزه و از گوشه های ابرو ریخته بشه. به علاوه سایبانی برای چشم محسوب میشه،و نور آفتاب رو برای چشم تنظیم میكنه.
خب حال بریم سراغ مژگان،مژه ها و پلک ها حیرت آوره ،مژه ها یک در میان قرار گرفته ، وقتی چشم بسته می شه كاملا با هم جفت شده و منافذ رو می بنده و هیچ راهی برای ورود گرد و غبار نیست.
باران: چه عجیب.
سحر: یه چیز جالب ،چشم دارای چهار حركته رو به بالا ، رو به پایین و سمت راست و چپ- بدون اینکه نیازی به حركت دادن سر باشه به مجرد اراده به طرف راست و چپ ، بالا و پایین حركت می كنه. پیش پای خودت رو به طور معمولی درحین راه رفتن می بینی، نیازی نداره كه سر رو پایین خم كنی.
محدثه: حالا بین بحث چای چش خروسی و شیرینی میچسبه بفرمایید تا برم آلوچه هم از گوشه کوله پشتیم بیارم.
باران: من هرهفته با بابام میرفتم تا سرچشمه ، ولی این هفته جمع شما رو ترجیح دادم.
نگین: کارت درسته.اینجور دخترهای باحالی رو تمام کوه ها هم بگردی پیدا نمیکنی.
باران: اوکی ،بازم از عظمت خلقت اعضا و جوارح بگید.
نویسنده :خادم الشهدا :)
کاری از #قرارگاه_خادم_الشهدا_جهرم
👆👆👆👇👇👇
ادامه #گپ_و_گفت_دخترونه
قسمت دوم
سحر: از لبهای غنچه من و دندونهای صدفیم بگو.
نگین: لبها رو ملاحظه كنید، چه ظرافتی. چطو روی هم بسته میشه.
خوراكی ها رو كه شخص میخوره لبها مانع بیرون ریختن اون به خارج می شه محل خارج شدن حروف و كلمات از دهانه ، به واسطه لب بسیاری از حروف آشکار می شه.
حالا سری به داخل دهان بزنیم ، دندون های پیشین برای پاره كردن خوردنی ها ساخته شده و دندونهای آسیا برای خورد كردنشون هر كدوم به شکل مناسب اون آفریده شده .
باران: خیلی بحث جذاب شد حالا به قول نگار از زلف چون کمندم بگو.
نگین : ای به چشم امام صادق علیه السلام میفرمایند: در مو و ناخن و فواید آنها باز تأمل کن در اینکه خداوند با حسن تدبیر و حکمت، مو و ناخن را آفرید. از آنجا که این دو رشد می کنند و بلند می شوند و باید کوتاه گردند، حس ندارند تا انسان به هنگام گرفتن آنها احساس درد نکند. نقاش پدیدآورنده اش یعنی خدای یکتا دارای قدرت و علم بی نهایته.
نگین : حالا موافقید بساط چایی و شیرینی رو جمع کنیم و یه سر بریم سمت چشمه و کنار قبور شهدا پیش خانم حسینی و بقیه بچه ها.
باران: منم میام.
سحر: یاعلی
محدثه: وااای بچه ها اون گل رو ببینید من عاشق گلهای کوهیم یه دکور فوق زیبا، برا خودم از این گلها گوشه اتاقم درست کردم.
باران: آره واقعا خوشکلن. دلم میخواد دست بزنم زیر آب چشمه و قلوپ قلوپ بخورم، بزن بریم.
نگار: واای دستم یخ کرد چقد آبش یخه. سحر دوس داری آب تنی کنی هلت بدم.
سحر : جرات نداری.
نگار: باران بسه خفه شدی از بس آب خوردی.
باران: آخیش چقد چسبید. واای بچه ها اون تیکه ابر رو ببینید چ خوشکله خدایا ممنونم از این همه زیبایی.
نگین: انگار گوشیت زنگ میخوره بارون خانم .
باران: ... الو بابا الان میام کنار ماشین .... بچه ها خیلی خوش گذشت اما بحثمون ناتموم موند . هفته بعد میاید؟ خیییلی دوس دارم بازم بیام توی جمع باصفاتون حرفهاتون رو بشنوم.
سحر: آره گلم. ان شاء الله قرار ما هر هفته، صبح جمعه ،دعای عهد کوهپایه ،کنار قبور شهدا نزدیک سرچشمه، با خانم حسینی و بچه های خادم الشهدا، معمولا ساعتی هست که کوهپایه خلوته و فقط صدای چه چه پرنده ها توی دل کوه میپیچه.
باران: چ عالی بیصبرانه منتظر صبح جمعه هفته آینده ام کنار شما .... راستی یه سوال بپرسم نگین خانم؟
نگین: آره جونم
باران: خیلی خوب بحث میکنی دوست دارم مثل شما باشم.
سحر: بزا من بگم. راستش نگین دو ساله که عضو جمع ما شده. اولین بار توی راهیان نور باهاش آشنا شدم. برا تفریح اومده بود نه اهل نماز و حجاب و هیچی اما توی اون سفر دوباره متولد شد و هرسال راهیان نور که میریم یه چفیه میندازیم و چندتا شاخه گل و براش جشن تولد میگیریم. آخه نگین اونجا دوباره متولد شد. و الان تک دختر چادری اقوامشونه.
نگین: آره بارون جون، از اون به بعد اونقدر درباره دین و زیباییهاش تحقیق کردم که عاشق چادر و نماز و اسلام شدم و معروف شدم به خوره بحث.
بارون: چه جالب ....کاش مثل چشم به هم زدن زمان میگذشت و زود صبح جمعه میشد و دوباره بیام پیشتون ..... خداحافظ دوستای گلم
ادامه دارد....
نویسنده :خادم الشهدا :)
کاری از #قرارگاه_خادم_الشهدا_جهرم
@khadem_shohadajahrom
شب ظلمانی پهلوی
➖➖➖➖خیانتهایی که کردند➖➖➖➖➖
♨️دروغ محض
#دهه_فجر
@khadem_shohadajahrom
اکنون احساس نیاز نمی کنم....
#دهه_فجر
#امام_خمینی
🌸با رمز یازهرا حماسه آفریدیم
@khadem_shohadajahrom