🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
مراقبت های چله پنجم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفت
سلام علیکم💐
بیست و چهارمین روز از چله 🌟 پنجم 🌟 مهمان سفره شهید 🌷محمد مهدی فریدونی 🌷 هستیم.
✨🕊️✨🕊️✨🕊️✨🕊️
*توسل کن! لطف او پس از شهادت نیز پا برجاست*
محمد هیچ وقت از کارهای خوبش به ما نگفته بود و بعد از شهادتش ما از طریق بقیه از کارهای خیر او با خبر شدیم و فهمیدیم که محمد خیریهای را در مسجد محل تأسیس کرده بوده و به خانوادهای که دو فرزند معلول داشتهاند کمک میکرده نه تنها از نظر مادی؛ ما تمام حسابهای محمدمهدی را پس از شهادتش چک کردیم و طبق محاسبات ما باید حدود ۱۰۰ میلیون تومان که از محصولات باغمان به حسابش ریختهبودیم، در حسابش بعنوان پس انداز میداشت، اما تنها یک تا ۲ میلیون در حسابش مانده بود و بعدها متوجه شدیم به خیریهای کمک کرده و برای دختران بیبضاعت جهیزیه خریده است.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
دختر جوانی میگفت: پدر من در زندان بود و به ما گفته بودند امکان آزادی وی وجود ندارد، پنجشنبه به گلزار شهدا رفتم، شب اولی بود که شهید به خاک سپرده شده بود؛ من به بالای سر او رفتم و با دل شکسته بسیار گریه کردم و به خود شهید متوسل شدم، فردای همان شب با من تماس گرفتهشد و خبر آزادی پدرم را به من دادند. تا الان اینگونه اتفاقات زیاد به گوشمان رسیدهاست از جمله شفای بیمار سرطانی، نابینا و یا جور شدن وام برای نیازمند پس از توسل به شهید فریدونی. محمد پس از شهادت نیز لطفش را شامل حال متوسلینش میکند.
ارادت خاص به امام رضا(ع)🦋
محمد ارادت ویژهای به امام رضا(ع) داشت🌷
هرسال ۶ تا ۷ بار برای زیارت راهی مشهد میشد؛ او برای زیارت به حرم میرفت و شب به خانه بازمیگشت
چون میدانستﻳﻢ مدت زمان زیارت محمدمهدی طول میکشد طوری که ظهر هم به خانه نمیآید صبحانه مفصلی را به او میداد که گرسنگی در حین زیارت آزارش ندهد❤️.
محمد در وصیت نامهاش آوردهاست: «مرا پس از شهادت در اطراف ضریح امام رضا(ع) طواف دهید زیرا ایشان بسیاری از مشکلات مرا حل کردهاست»🌸 ﻭﻟﻲ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ اﻳﻦ اﻣﺮ ﻣﺤﻘﻖ ﻧﺸﺪ ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺷﺎﻫﭽﺮاﻍ ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺑﺖ ﺣﺮﻡ ﺑﺮاﺩﺭ ﻃﻮاﻑ ﺩاﺩﻩ ﺷﺪ, ,
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺪاﻓﻊ ﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﻤﺪﻣﻬﺪﻱ_ﻓﺮﻳﺪﻭﻧﻲ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
همرزم شهید 👇
🔰خیلی #شجاع بود و در عین سادگی بسیار پرکار و فعال بود و هدفش رضایت دل حضرت آقا♥️ بود. در سوریه فعالیت چشمگیری داشت به حدی که او را به اسم✔️ میشناختند. مدت دو سال با آقا #مهدی بودم و او را میشناختم و آن موردی که طی این مدت با همدیگر بودیم و دیدم، روحیه جهد و تلاش💪 بیش از حد این آدم بود که دست بچهها را میگرفت.
🔰مثلا در دوره #آموزش اگر بچهها آسیب میدیدند، کم میآوردند یا خسته😓 میشدند سریع میرفت و دست بچهها را میگرفت و یا بار آنها را میگرفت و #کمک میکرد. آقا مهدی، هر کاری در گردان بود را انجام میداد👌 و برای او نوع کار فرقی نمیکرد و یک روحیه #مناعت_طبع خاصی داشت.
🔰وقتی بچهها ثبت نام کردند📝 و قرعه کشی کردند برای #سوریه، با توجه به روحیه مهدی☺️ میدانستیم که طبیعتا یکی از کسانی که پیگیری و #مداومت میکند به سوریه برود مهدی است. "روحیه مهدی" سبب شد که شهید شود🕊 و ما متعجب نیستیم.
شیخ حسین انصاریان:
هرچه می دهند، به برکت این سه چیز است:
۱-حضرت امام حسین(علیه السلام )
۲-سحر خیزی وشب زنده داری
۳- توکل بر خداوند
💛💚🌹🌹🌸🌸🌸🌹🌹💛💚
💠 آیةالله مجتهدی تهرانی (رحمة الله عليه):
📍مرغ که سحر میخواند میگوید «اُذکُروا اللّه یا غافلین» یعنی ای بی خبرها بلند شوید از خواب، یاد خدا کنید!
📍ما نمیگوییم شبها نخوابید. کمی استراحت کنید. کراهت دارد شبها اصلا نخوابیم.
📍شبها زودتر بخوابید که سحر خودتان بدون اینکه ساعت کوک کنید از روی عشق، از خواب بلند شوید.
📍اگر عاشق شدی، نماز شب خواندی، طلبهای وگرنه برو دنبال کسب و کار.
#سفارش_بزرگان_به_نماز_شب
💙💙💙💙💙💙
══🦋══════ ✾ ✾ ✾
#سلام_مولای_مهربانم❤️
دلم گواهی می دهد که
در یکی از همین روزها پرده های غیبت
کنار می رود و تو با ارمغانی از
امید و صلح و آرامش از راه می رسی
و چشمانِ خیسِ به راه مانده مان را
روشن می کنی و دل های پراضطرابِ
بیقرارمان را آرام می نمایی ...
به همین زودی ...
به همین زیبایی ...
به همین روشنی ....
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_50
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
سلام
✨ روز پنجشنبه تون پر از خیر و برکت و به شادی
☀️امروز متعلق است به امام حسن عسکری علیه السلام
🎁مهمانشون هستیم ان شاء الله با آگاهی و کارهامون رو با نیت الهی انجام و به این بزرگوار هدیه می دهیم
✅همه کارها از نفس کشیدن گرفته تا لبخند به روی اعضای خانواده ، غذا درست کردن ، مطالعه، نماز خواندن ، وقت تلف نکردن ، عصبانی نشدن و...
✨غذای غیر نذری نخوریم حتی میوه یا آب خوردنمون با نیت باشه خلاصه تو خونه های ما همه فقط غذای حضرتی می خورند (غذای جسم و روح)
💫هدیه هاتون با نیت الهی و اخلاص ، پرارزش و مقبول ان شاء الله
دعای روز پنجشنبه:
https://eitaa.com/womanart2/87
زیارت روز پنجشنبه:
https://eitaa.com/womanart2/88
✨✨✨✨✨✨✨✨
🍃 بر روی رضا, شمس امامت صلوات
🌹 بر شافع ما, روز قیامت صلوات
🍃 در وقت ولادتش, که شادند همه
🌹 بفرست بر این روح کرامت, صلوات
💝اللهم صل علی علی بن موسی الرضا
🍃میلاد امام رضا(علیه السلام) ,پیشاپیش مبارک باد.
#دهه_کرامت
#میلاد امام رضا علیه السلام
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 فصل دوم قسمت 7⃣3⃣ یک ساعت،دوساعت،سه ساعت،سا
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀
فصل دوم
قسمت 9⃣3⃣
حالا بیا بیرون.☺️☺️
ابراهیم که بیرون آمد .ژیلا پتو را
انداخت روی دوش او .سرت را با
حوله بپوشان😊😊
ابراهیم دنباله ی حوله را روی
سرش کشید.پتو را هم دور خودش
پیچید و همراه ژیلا از پله ها بالا
رفت.☺️☺️
حالا هر دوی آنهاسبک تر شده بودند
و راحت تر و چابک تر و گرم تر از
پله ها بالا می رفتند.😊😊
و مرغدانی دیگر مرغدانی نبود
انگار.اتاق آنها بود و پر از بوی
خوش حضور گرم زندگی
مشترکشان که با نفس های خویش
تاریکی را پس می زد☺️☺️
ابراهیم دوباره رفته بود.دوباره
رفت،دوباره آمد و گفت:توباید
برگردی اصفهان ژیلا😔😔
چرا؟؟چرا باید برگردم؟؟😭😔
الان دزفول امن نیست.😔😔
هست یانیست،نمی توانم ،
نمی توانم تنهایت بگذارم.😔😭😒
ابراهیم به ژیلا نگاه کرد .لحظه ای
تامل کرد.سکوت کرد و گفت:من
هم دلم نمی خواهد توبروی😒😢
پس چرا می گی برو.😭😭
برای اینکه این عملیات با عملیات
دیگر فرق دارد.عملیات بسیار بزرگ
و پیچیده ای است.😏😏😞
چه فرقی می کند،عملیات،عملیات
است دیگر،کوچک و بزرگتر
خطرناک است.😭😔😞😏
ابراهیم گفت:این طور نیست.این
بار ما می خواهیم از چند
محور،همزمان عملیات کنیم.😔😭
((این عملیات دو حالت دارد :یا ما
می توانیم محور های از پیش
تعیین شده را بگیریم یا
نمی توانیم.😔😭😞😒
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀 فصل دوم قسمت 9⃣3⃣ حالا بیا بیرون.☺️☺️ ابراهی
زندگینامه شهید حاج محمد
ابراهیم همت
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
فصل دوم
قسمت 0⃣4⃣
اگر بتوانیم که شهر شهر مشکلی
نخواهد داشت ولی اگر نتوانیم به
محور های مشخص شده برسیم،و
این تپه بیفتد به دست
عراقی ها،آن ها خیلی راحت
دزفول را با خاک یکسان خواهند
کرد. 😔😔😞
ژیلا گرچه ترسیده بود اما شانه
هایش را بالا انداخت و گفت:😔😞
((خب در این صورت ،من هم یکی
مثل بقیه ی مردم شهر.اگر آن ها
می مانند،من هم می مانم.😞😞
هر کاری آن ها بکنند ،من هم
می کنم))😔😒😏
ابراهیم گفت:((نه دیگر،فقط این
نیست.مردم بومی این جا اگر
مشکلی برایشان پیش بیاید،بلند
می شوند .با خانواده هایشان
می روند مناطق اطراف.😔😞
می روند توی سردابه ها و
پناهگاه ها.اما توچی؟؟تو توی این
مرغدونی چه کار می توانی
بکنی؟؟😔😭😞
بعدش هم وقتی من پیش تو نیستم
،تو با کی میخواهی بروی؟؟و
کجا می تونی بری؟؟))😔😔😭
و بعد کمی سکوت کرد:بعدش هم
این که تو به خاطر اسلام هم که
شده،باید بلند شی بروی اصفهان😞
ژیلا با تعجب به ابراهیم نگاه کرد و
گفت:😳😳
نمی فهمم رفتن من به اصفهان ،چه
ربطی به اسلام داره؟؟))🤔🤔
ربطش این است که وقتی تو اینجا
بمانی،زیر این بمباران و
تیروترکش،من توی خط هم که
باشم ،همه اش نگران توام و چون
حواسم به تو هست،درست
نمی توانم تصمیم بگیرم و
نمی دانم چه کار باید
بکنم.))😞😞😔😒
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
ادامه ی این داستان فردا در کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مدیحه سرایی خادم #امام_رضا (ع) در جوار حرم مطهر آن امام همام
#دهه_کرامت
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
مراقبت های چله پنجم 👇👇👇 💫🌟هدیه اعمال خیرمان از طرف شهید روز به بقیه الله الاعظم عج 🌟💫 ✅ 1_ رفت
سلام علیکم💐
بیست و پنجمین روز از چله 🌟 پنجم 🌟 مهمان سفره شهید 🌷حمید سیاهکالی 🌷 هستیم.
🌻👆🌻👆🌻👆
حمیدآقا بعد از نماز با دستش تسبیحات فاطمه زهرا (س) را می گفت. هنگام ذکر هم انگشت هایش را فشار می داد و در جواب چرایی این کار می گفت بندهای انگشت هایم را فشار می دهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفته ام.
حمید آقا از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی می کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می گفت: «دلم می خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.»
بسیار مهربان و مودب بود و رفتارش با فامیل و همسایه زبانزد بود.
بی اندازه صبور بود و ذکر لبش «و کفی بالله ناصرا» بود چنانچه در انتهای وصیت نامه خود نیز این ذکر را نوشت تا همه ما در فراغ او صبوری پیشه کنیم.
شهید حمید سیاهکالی مرادی #متولد اردیبهشت سال 1368 #مهندس نرم افزار💾 و #کارشناس حسابداری مالی بودند و سمت ایشان در #سپاه پاسداران استان قزوین به صورت #فرمانده مخابرات☎️ گردان سیدالشهدا علیه السلام، #فرمانده توپ 23 و مسئول فرهنگی گردان سیدالشهدا استان قزوین بوده است.
🔸آقاحمید مقید به #نمازشب و انفاق پنهانی واحترام زیاد به والدین وخانواده بودند👌
و بسیار مودب و مهربان☺️ که به حُسن خلق شهرت داشتند ایشان علاقه مند❣ به ادبیات بودند و وصیت نامه ایی📜 بسیار زیبا و پر محتوا به جا گذاشته اند👌.
🔹به دلیل علاقه ایشان به ادبیات اشعار و متون زیبای عارفانه و #عاشقانه در وصف مولایش #اباعبدالله و ✨امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) به یادگار مانده است..
🔸ایشان در مهر ماه سال 94 به اذن خداوند توانستند فردی از اهل #تسنن را به #شیعه متمایل گردانند و آن فرد شیعه گردید😍. #حافظ_قران و مربی کاراته و مربی دفاع شخصی و داور کاراته🏆 بود.در سال 91 ازدواج💍 کردند که از شهید #فرزندی به جا نمانده است🚫.
🔹زندگی ساده و ایمان و #چهره دل گشای☺️ ایشان زبان زد خاص و عام بود.در ماموریت #جعفرطیار در عملیات نصر 2 در سوریه منطقه حلب ناحیه العیس در 5 آذر ماه سال 1394 به فیض #شهادت نائل آمد🌷.که همچون #ابوالفضل_العباس (علیه السلام) بی دست وبی پا شدند و 💥فقط سینه ایشان که در محرم سینه زنی میکرد سالم مانده بود.
🔸مزار ایشان در گلزار شهدای🌷 استان #قزوین در قطعه 7 ردیف 11 واقع است.درست جایی که #خودش قبل رفتنش مشخص کرده است.
از اول نامزدیمون...💍
با خودم کنار اومده بودم که من،
اینو تا ابد ڪنارم نخواهم داشت...💔
یه روزے از دستش میدم...😞
اونم با #شهادت...
وقتی كه گفت میخواد بره...🚶
انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد...💔
انگار میدونستم ڪہ دیگه برنمیگرده...
اونقد ناراحت بودم...
نمیتونستم گریه کنم...
چون میترسیدم اگه گریه ڪنم،
بعداً پیش ائمه(ع) #شرمنده شمـ 😞
يه سمت #ايمانم بود و
يه سمت #احساسم...
احساسم ميگفت جلوش وایسا نذار بره...❌
ولی ایمانم اجازه نمیداد...
یعنی همش به این فکر میکردم
که #قیامت...
چطور میتونم تو چشماے #امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و...
انتظار شفاعت داشته باشم...😕
در حالےکه هیچ کاری تو این دنیا نکردم...
اشکامو که دید...😢😭
دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت...😭
"دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـــــا..."
راحت کلمه ی...
❤...دوستت دارم...❤
💕...عاشقتم...💕
رو بیان میڪرد...
روزی که میخواست بره گفت...
#عاشقت_هستم_شدیدا_دوستت_دارم_ولی…
#دلبری_ها_یت_بماند_بعد_فتح_سوریه…
"من جلو دوستام،پشت تلفن نمیتونم بگم...
❤...دوستت دارم...❤
میتونم بگم...
💔...دلم برات تنگ شده...💔
ولی نمیتونم بگم #دوستت_دارم...
چیکار کنم...؟!"
گفتم...
"تو بگو یادت باشه،
من یادم میفته...☺️
از پله ها که میرفت پایین...
بلند بلند داد میزد...
❣یادت باشـہ...
❣یادت باشـہ...
منم میخندیدم و میگفتم:
💕یادم هسسست...
💕یادم هسسست...😭
✍همسر شهید،حمید سیاهکالی مرادی
#کرامت_شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
پدرم از #دنیا رفته بودند و من برای ایشان خیلی #ناراحت بودم روزی به #مزار شهید حمید سیاهکالی مرادی رفتم و گفتم لطفا به دیدار #پدرم بروید
شب در خواب پدرم را دیدم که گفتن که آقایی اومد و منو ملاقات کرد و من رو برد در غرفه ی #پدران_شهدا... من جایم خوب است...
ارادتمندتم ای شهید...
👇👇👇👇
🔮 کرامت شهید
برای فرزند دار شدن کاملا ناامید بودم و دل مرده وقتی متوجه شدم شهید مدافع حرم آورده اند آمدم بر سر مزار شهید حمید سیاهکالی مرادی و خیلی گریه کردم و قسمش دادم و گفتم نذر میکنم بستنی بدهم در مزارتان و برایتان زیارت عاشورا بخوانم آن شب خواب دیدم شهید و همسرش به من هدیه ایی دادندخداوند به من بعد از دیدن خواب فرزندی به من عطا کرد و ما را غرق در خوشحالی کرد فرزندی سالم و زیبامن هنوز مرید این شهید عزیز هستم و خاک پای خانواده محترمشان بعد از تولد فرزندم نذرم را در مزار این شهید ادا کردم.
حمید #شبهای_جمعہ هیئت میرفت . چندین بار بہ من گفت ڪه باهاش برم ؛ ولی چون خجالت میڪشیدم نمیرفتم ؛ این بار حرفش را رد نڪردم ♥️.
فردای آن روز بعد از ڪلاس حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با دستہ گل قشنگ🌹🌺
پرسیدم بہ چہ مناسبت گرفتی ؟😍 گفت : این گلها قابلتو نداره ، ولی از اونجا ڪه قبول ڪردی بیای هیئت این دستہ گل رو برای تشڪر برات گرفتم ... ☺️
✍ همسر شهید ...
#ایها_الرئوف
#امام_رضا_جان
یک بار دگر باز شد این میکده عشق
تا پُر بشود جام تهی گشته ی مستان...