eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
614 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 برخورد با ضد .... ❄یک شب که در مقر بودیم یکی از بچه ها با عجله خودش را به ما رساند... 🚩وگفت :یک نفر از بالا صدا می زند که من می خواهم بیایم پیش شما . کیست ؟! 💐سریع بلند شدیم و خودمان را به محل رساندیم تا ببینیم قضیه از چه قرار است . گفتیم که شاید کلکی در کار است و آن ها می خواهند کمین بزنند. 🌷وقتی به محل رسیدیم فریاد زدیم:اگر می خواهی بیایی نترس!بیا جلو! ❄گفت :من را می خواهم! ☀گفتیم : بیا تا ببریمت پیش . ❄با و دلهره و احتیاط جلو آمد.وقتی نزدیک رسید و دید که همه هستیم جاخورد..فکر کرد که دیگر کارش تمام است ولی وقتی برخورد خوب بچه ها را دید کمی آرام گرفت.. 🌼او را پیش بردیم . پرسید : شما هستید؟ 💐 گفت:بله خودم هستم.. 🚩آن مرد کرد پرید جلو و دست را گرفت که ببوسد . 🌷 دستش را کشید و اجازه نداد . آن مرد دوباره در کمال ناباوری پرسید:شما هستید یا سپاهی؟ گفت :ما . 💐او گفت:من آمده ام پیش شما شوم قبلا اشتباه می‌کردم..رفته بودم طرف ها و با آنها بودم , ولی حالا پشیمانم. 🚩 گفت :((قبلا از ما قهر کرده بودی . حالا هم که آمدی خوش آمدی . ما با تو کاری نداریم و به تو امان نامه می‌دهیم . 🍃و بعد او را در آغوش کشید و بوسید و گفت:فعلا شما پیش سایر برادرهایمان استراحت کن تا بعد با هم صحبت کنیم. آن مرد , بود . اجازه نداد که اسلحه اش را از او بگیریم و او با خیال راحت در میان بچه ها نشست.. ☀شب، با او صحبت کرد از وضعیت گفت و سعی کرد تا ماهیت آنها را برای او فاش کند . ❄آن مرد گفت :راستش خیلی تبلیغات میکنند . میگویند که پاسدارها همه را میکشند همه را سر میبرند خلاصه از این حرفها.. 🌹 گفت : (( نه! اصلا این حرفها حقیقت ندارد . همه ما پاسدار هستیم و صحبت می کنیم... 💐آن مرد محو صحبت های شده بود . وقتی این جملات را شنید , به گریه افتاد. ❄ پرسید :برای چه گریه می کنی ؟ 🌼گفت :به خاطر این که در گذشته در مورد شما چه فکرهایی می‌کردم. 🚩 گفت :دیگر فکرش نکن حالا که برگشته ای عیب ندارد.. او گفت :من هم می‌خواهم شوم. گفت :اشکالی ندارد. پاسدارباش.اگر اینطوری دوست داری،از همین لحظه به بعد تو باش . ❄آن شخص با شنیدن این حرف, خیلی خوشحال شد . رفتار و برخورد چنان تأثیر عمیقی بر او گذاشت که یکی از نیروهای خوب و متعهد شد و در همه جا حضور فعال داشت . او بعد از مدتی در عملیات محمد رسول الله (ص) شرکت کرد و شد.. 🌷بچه ها به او لقب داده بودند . پس از این ماجرا , تعداد دیگری از ضد انقلابیون خورده هم آمدند و خود را تسلیم کردند.جالب این که آن ها هم در لحظه ورود،سراغ را می گرفتند... راوی:همرزم ❤ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🍁صدای سوت چند تا نظرمون رو جلب کرد حاج آقا رو به زور هول دادیم توی یه 🍂 کوچیک بود و در حالت عادی بیشتر از دو نفر جا نمی شد اما پنج نفر از بچه ها با شنیدن سوت خمپاره پریده بودن توی . 🍀حاج آقا بهم گفت : " می دونی چرا توی سنگر به این کوچیکی جا شدیم ؟ " گفتم :" نه .. ! چرا ..🤔 ؟ " 🌸گفت : " به خاطر 😯! اگر انسان هم از بترسه ، براش کوچیک میشه .. !! " .. 💕
دلنوشته برای شهدا 😔 تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!! بايد اقتدا كرد به
💌 🌙• افطار بیست‌نھم۹۲۝ و شاید آخرین افطار....‌‌‌‌.... شَهْرُ رَمَضانَ‏ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ سفره عاشقی در حال جمع شدن است💔 باورش سخت است که امشب باز خواهیم گشت به همان دنیای بی‌روح و پر سر و صدای خسته کننده🍂 کمتر از چند نفس مانده تا بندهای آسمان از دل زمین کنده شود و دوباره لمس کردن ستاره‌ها💫 و هم صحبت شدن با خورشید بشود آرزو☀️ تا دوباره تنگ بلور آرامش با هیاهوی سرسام‌آور دنیا ترک بردارد القلبُ حَرَمُ اللّه ِ فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه ِ  و دل حرم خداست❤️ و حرم یعنی حریم و یعنی از آنچه که حضرت معبود حرام کرده بر حذر باشی و من همیشه قلبم را به متاعی ناچیز اجاره می‌دادم به این و آن و آن چیز که در دلم نبود💔 بود و خدا جاروی غفران خویش را به دست گرفت و هر چه خاک و خاکستر بود از خانه‌ی دلم جارو کرد شیشه‌ی پنجره کوچک قلبم را با آب شست🌧 و در باغچه‌ی سوخته وجودم گل‌های بهشتی عشق کاشت🌺 و کوچه را آذین بست و حالا کلید این کاشانه را به دستان من داده است و در گوشم زمزمه می‌کند بنده‌جانم حواست دوباره پرت نشود آدرس این کوچه‌ را گم نکنی باز دوباره با سنگ گناه شیشه دلت را نشکنی.... و آخرین نصیحت‌های او در میان صدای گوش‌خراش دنیا چشم که باز می‌کنم دوباره منم و خیابان‌های شلوغ شهر و آسمانی که از دود ماشین‌ها کدر شده است و من دوباره همان سرگردان همیشگی در این شهر درندشت و من همیشه سرگردان توام این هم گذشت اما هنوز چشمهایم کویری دور افتاده است🥀 از دریای نگاهت نگار بی‌قرینه هلال ماه رویت کی پدیدار می‌شود پس؟🌙 دلم تنگ است برایت و آنکه دوباره از تو دور بیفتم قلبم را به درد می‌آورد مولایم جان جهان جهان جان💚 پدر جان.........بی تو نفس کشیدن سخت است کجایی......‌؟؟؟ برگرفته از ۱.سوره بقره آیه ۱۸۵ ۲.حدیث امام جعفر صادق ع جامع‌الاخبار/ص۵۱۸/ح۱۴۶۸ @khademe_alzahra313