⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺
#همسرشهید
اولين باري كه حرف از رفتن و مدافع حرم شدن به ميان آمد زماني بود كه بعد از 9 ماه اسمش براي اعزام در آمده بود. عليرضا 9 ماه قبل براي رفتن به سوريه ثبتنام كرده بود و كاملاً داوطلبانه براي دفاع از حرم رفت. بعضي از مردم ميپرسند همسرت را به اجبار بردند؟ ميگويم نه.🌸
كاملاً داوطلبانه و با خواست عميق قلبي رفت. وقتي به من گفت ميخواهم بروم سوريه، واقعاً شوكه شدم چون اصلاً حرفي از اسمنويسيشان به من نزده بود. به من گفت: يعني ناراضي هستي؟ گفتم ناراضي نيستم اما. . . قبل از تمام شدن حرفم به من گفت: فكر كن اينجاصحراي كربلا است. امروز روز عاشورا و آقا امام حسين(ع) هل من ناصر سر داده و تو ميخواهي جلوي من را بگيري؟ راستش ديگر حرفی براي گفتن نداشتم. همين براي مجاب شدن صد در صدم كافي بود و خوشحالم و خدا را شكر ميكنم از اينكه مانع رفتنش نشدم. 🌷
#شهیدعلیرضابریری
#سالروزولادت
@khademe_alzahra313
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#برادرشهید
نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد.شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته ودر حال فرار بود. بگیرش، دزد،دزد ! بعد هم سریع دوید دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد.🌸
تکه آهن روی زمین دست دزد را برید. خون جاری شد. چهره دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می کشید. ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد: سریع سوار شو! رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند و بعد باهم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی میکنی؟! آخه پول حرام که... دزد گریه می کرد. بعد به حرف آمد: همه اینها را می دانم. بیکارم. زن و بچه دارم. از شهرستان آمده ام و مجبور شدم. ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها و با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خداراشکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا بخواه کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.🌷
#شهیدابراهیم_هادی
#سالروزولادت
⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺
#همسرشهید
این ویژگیها بهواقع اغراق و کلیشه نیست، همسرم همیشه نماز اول وقت و نماز شب میخواند، از غیبت بیزار بود، اینکه میگویند، کسی پای خود را مقابل پدر و مادرش دراز نمیکند، در مورد همسرم صدق میکرد، دانشجوی نمره الف دانشگاه بود، شکم، چشم و زبان را همیشه و بهویژه در میهمانیها حفظ میکرد و به من بسیار احترام می کرد و محبت داشت.🍃
خواندن دعای عهد کار همیشگی او بود، هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار قرآن تلاوت میکرد و همیشه تا ساعتی پس از پایان ساعت کار، در محل کارش میماند تا تمام حقوقی که دریافت میکند حلال باشد.🌸
وقتی کسی مبلغی قرض میخواست، حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت، از شخص دیگری قرض میگرفت و به او میداد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد.🌱
بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری که ابتدای کوچه بود، کمک میکرد، به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد، وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای کمک به آن فقیر نداشته و برای اینکه شرمنده او نشود، چند کوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده است.🌹
💫در تمام مأموریتها قرآن را به همراه داشت و در مأموریت سوریه نیز قرآن را درون ساکش قراردادم که این کار او را بسیار خوشحال کرد.🌷
#شهیدحمیدسیاهکالی_مرادی
#سالروزولادت
@khademe_alzahra313
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#همسرشهید
سجاد همیشه با وضو بود. خیلی از غیبت کردن بدش میآمد. یکی از بارزترین ویژگیهایش حیا و سر به زیری بود. از حقوقی که داشت برای انجام کارهای خیر هزینه میکرد. در انجام مسئولیت بالاترین دقت عمل را داشت. با بچهها مانند خودشان بود. زبان آنها را خوب متوجه میشد. وقتی از سر کار میآمد پسرمان حامد را با خودش بیرون میبرد و میگفت: از صبح با شما بود حالا وظیفه من است که او را سرگرم کنم. یکی از دلایلی که سجاد خودش را به جمع شهدای حرم بیبی رساند، اخلاص و پاکیاش بود. بسیار با خلوص نیت کار میکرد. بارها به خودم میگفتم: خدایا شکرت که بندهای به این خوبی آفریدی. همسرم بسیار شیفته اهل بیت بود. ارادت ویژهای به حضرت زهرا(س) داشت در نهایت هم مثل او به شهادت رسید.🌷
#شهیدمدافع_حرم_سجاد_دهقان
#سالروزولادت
@khademe_alzahra313
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#همسرشهید
شاید شیرینترین و جالبترین قسمت این مراسم این بود که خطبه عقد این شهید والامقام به صورت تلفنی توسط رهبر معظم انقلاب خوانده شده است. همسر شهید در روایت آن لحظات میگوید:
نوید سر سفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحهای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق میزد، آیه 23 سوره احزاب دلش را آرام کرده بود.
⭐️
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»:
«برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند مانند عبیده و حمزه و جعفر) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.»🌷
#شهیدنویدصفری
#سالروزولادت
@khademe_alzahra313
🕊🍂🕊🍂🕊🍂
#مادرشهید
#بادمپایی_وسط_پادگان!
تفنگ خیلی دوست داشت هرچه پول تو جیبی جمع می کرد تفنگ می خرید. تا کلاس پنجم دبستان باید با او به مدرسه می رفتم و می ماندم تا مدرسه تمام شود و برگردانمش خانه. خیلی به من وابسته بود. بعد از دبیرستان، باید خدمت سربازی می رفت. اصلا دوست نداشت. به هر دری زد که محل خدمتش تغییر کند. در نهایت هم در پرند خدمت کرد. وقتی هم که خدمت رفت حرف گوش نمی داد. به جای پوتین با دمپایی در پادگان می گشت که با این کارها فرمانده اش را ناراحت می کرد. اگر قرار بود در برف پست دهد زنگ می زد خانه که من در برف نمی مانم. ما تماس می گرفتیم و خواهش می کردیم نگذارند در برف نگهبانی دهد. همین چیزها بود که باعث تعجبمان می شد وقتی می خواست سوریه برود.🌷
#شهیدمجیدقربانخانی
#سالروزولادت
@khademe_alzahra313
°•|🌿🌹
#سردار
#شهید_حاجعلیرضا_موحد_دانش
🔺فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
🔴 حضور اشتباهی در چادر دشمن و قطع دست
◽️عملیات «بازی دراز» بود. صبح عملیات، حاج علی برای بیدار کردن بچهها، به سمت یکی از چادرها رفت، غافل از اینکه شب قبل عراقیها پاتک زده، چند تا از چادرها را گرفته بودند.
◽️وقتی حاجی وارد چادر شد، سربازان عراقی او را به رگبار بستند، خیلی سریع پشت یکی از صخرهها سنگر گرفت، اما لغزش پا روی ریگها باعث سقوط او شد و در اثر اصابت سر به تخته سنگی، برای مدتی بیهوش شد.
◽️پس از به هوش آمدن، یکی از عراقیها نارنجکی را به سمت او پرتاب کرد. حاجی که قصد داشت نارنجک را به سمت دشمن بازگرداند، آن را در دست گرفت اما نارنجک منفجر شد و دست حاج علی را از مچ قطع کرد.
◽️در همین حین ما با شنیدن صدای تیر انفجار متوجه جریان شدیم و به سمت چادرها رفتیم و پس از به عقب راندن عراقیها حاج علیرضا موحد دانش را یافتیم.
◽️همه بچهها با دیدن آن صحنه به یاد کربلا و علقمه و عملدار لشگر امام حسین (ع) افتادند.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🕊🏴🕊🏴🕊🏴
#وصیتنامه
بسمالله الرحمن الرحیم
اینجانب بابک نوری هریس فرزند محمد
🍃
به تو حسادت میکنند، تو مکن. تو را تکذیب میکنند، آرام باش. تو را میستایند، فریب مخور. تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم)
خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آنها آگاه هستم عمل کنم ولی در این دنیای فانی بهقدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمیدانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟
خدایا گناههای من را ببخش، اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتیکه مرا نبخشیدی از این دنیا مبر.
تا وقتیکه راهم راه حق هست مرا بمیران. خدایا کمکم کن تا درراه تو قدم بردارم و درراه تو جان بدهم.
مادرم جانم🌸 به قربان پاهایت که به خاطر دویدن برای به کمال رسیدن فرزندانت آسیبدیده میشود، در نبود من اشکهایت را سرازیر مکن. من باخدای خود عهدی بستهام که تا مرا نیامرزید مرا از این دنیا مبرد.
مادرم برای من دعا کن، ولی اشکهایت را روان مکن که به خدای من قسم راضی به اشکهایت نیستم.
خواهران خوبتر از جانم من نمیدانم وقتی حسین (ع) در صحرای کربلا بود چه عذابی میکشید، ولی میدانم حس او به زینب (س) چه بوده.
عزیزان من حالا دستهایی بلند شده و زینبهایی غریب و تنها ماندهاند و حسینی در میدان نیست.
امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینبهای زمانه و حرم او دفاع کنیم.
برادرانم در نبود من مسئولیت شما سنگینتر شده، حالا شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید؛ زیرا من عاشق خانوادهام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و... بودهام و شما خود من هستید در جسمی دیگر.
پدرم🌸 تو هم روزی در جبهه حق علیه باطل از زینبهای مملکت دفاع کردی، شما دعا کن که با دوستان شهیدت محشور شوم.
#شهیدبابک_نوری_هریس
#سالروزولادت
@khademe_alzahra313
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
#خاطره
#شهیدابراهیم_هادی
#هادی_دلها
آمده بود مسجد. از من سراغ دوستان آقا ابراهیم را گرفت. این شخص میخواست از آنها در مورد این شهید سوال کند. پرسیدم: کار شما چیه؟ شاید بتوانم کمک کنم. گفت: هیچی، میخواهم بدانم این #شهیدهادی کی بوده؟ قبرش کجاست؟ کمی فکر کردم. مانده بودم چه بگویم. بعد از چند لحظه سکوت گفتم: ابراهیم هادی شهید گمنام است و قبر ندارد مثل همه شهدای گمنام، اما چرا سراغ این شهید را میگیرید؟ آن آقا که خیلی حالش گرفته شده بود ادامه داد: منزل ما اطراف تصویر شهید هادی قرار داره، من دختر کوچکی دارم که هر روز صبح از جلوی تصویر ایشان رد میشه و میره مدرسه. یکبار دخترم از من پرسید: بابا این آقا کیه؟ من هم گفتم: اینها رفتند با دشمنها جنگیدند و نگذاشتند دشمن به ما حمله کنه. بعد هم شهید شدند. دخترم از زمانی که این مطلب را شنید هر وقت از جلوی تصویر ایشان رد میشد به عکس شهید هادی سلام میکنه. چند شب قبل، دخترم در خواب این شهید را میبینه! شهید هادی به دخترم میگوید: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام میکنی من جوابت رو میدم! برای تو هم دعا میکنم که با این سن کم، اینقدر حجابت را خوب رعایت میکنی. حالا دخترم از من میپرسه: این شهید هادی کیه؟ قبرش کجاست؟
🌹
بغض گلویم را گرفت. حرفی برای گفتن نداشتم. فقط گفتم: به دخترت بگو اگر میخوای آقا ابراهیم همیشه برات دعا کنه مواظب نماز و حجابت باش بعد هم چند تا خاطره از ابراهیم تعریف کردم. یادم افتاد روی تابلویی نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر شما با آنها باشی آنها نیز با تو خواهند بود.» این جمله خیلی حرفها داشت.
🌷
#سالروزولادت
🌹🕊🌸🕊🌸🕊🌹
#همسرشهید
این ویژگیها بهواقع اغراق و کلیشه نیست، همسرم همیشه نماز اول وقت و نماز شب میخواند، از غیبت بیزار بود، اینکه میگویند، کسی پای خود را مقابل پدر و مادرش دراز نمیکند، در مورد همسرم صدق میکرد، دانشجوی نمره الف دانشگاه بود، شکم، چشم و زبان را همیشه و بهویژه در میهمانیها حفظ میکرد و به من بسیار احترام می کرد و محبت داشت.
خواندن دعای عهد کار همیشگی او بود، هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار قرآن تلاوت میکرد و همیشه تا ساعتی پس از پایان ساعت کار، در محل کارش میماند تا تمام حقوقی که دریافت میکند حلال باشد.
در تمام مأموریتها قرآن را به همراه داشت و در مأموریت سوریه نیز قرآن را درون ساکش قراردادم که این کار او را بسیار خوشحال کرد.
#شهیدحمیدسیاهکال_مرادی🌷
#سالروزولادت🌷
@khademe_alzahra313
🔮هادی جور دیگری بود
🌹 #خانواده_شهید
هادی اذیتی برای ما نداشت. آنچه می خواست را خودش به دست می آورد. از همان کودکی روی پای خودش بود. مستقل بار آمد و این، در آینده زندگی او خیلی تأثیر داشت. هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و خواستههایش مثل جوانان هم سن و سالش نبود. دغدغهمندتر و جهادیتر از جوانان دیگر بود.
او ویژگی های خاصی داشت:
🌷همیشه دائم الوضو بود.
🌷مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت.
🌷اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد.
🌷وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.
🌷هادی علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت.ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود.
🌷از خصوصیات بارز هادی کمک پنهانی به نیازمندان چه در ایران و چه در عراق بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش روشن شد.
🌷 #شهیدهادی_ذوالفقاری
🌷 #سالروزولادت
@khademe_alzahra313
🔮شیطنت
🌹 #مادرشهید
من و پدر شهید همیشه سعی میکردیم از کودکی فرزندانمان را با مجالس مذهبی، هیئتهای عزاداری و مسجد آشنا کنیم. برای آشنا شدن آنها با فرهنگ جهاد، خانوادگی به اردوی راهیان نور میرفتیم.
به همین خاطر معمولاً تعطیلات نوروز را در مناطق جنگی سپری میکردیم. گاهی اوقات اگرچه جایی برای ماندن در این مناطق نداشتیم و ناچار بودیم کنار مزار شهدا یا کنار خیابان شب را صبح کنیم، اما هرطور شده بود بچهها را به مناطق جنگی میبردیم.
🌷 #شهیدمحمدرضادهقان_امیری
#سالروزولادت
@khademe_alzahra313