eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
17.9هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
86 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ (ره): این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند ،یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید.... 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 شهید « » در تاریخ اول فروردین ۱۳۴۶ در کاشان متولد شد. وی در تاریخ چهار دی ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۴ در به درجه رفیع نائل آمد. متن ای را که از این والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ سوره صف، آیات ۱۱ و ۱۲ «به خدا و رسول او ایمان آورید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید. این کار اگر دانا باشید برای شما بهتر است تا خدا گناهان شما ببخشد و در بهشتی که زیر درختانش نهر‌های آب گوارا جاری است داخل گرداند و در بهشت عدن جاودانی منزل‌های نیکو اعطا فرماید؛ این همان رستگاری بزرگ بندگان است. با درود و سلام به (عج) و با سلام به و به . از اول تا آخر وصایای من تمام این سوره است که دو آیه آن ذکر شده ولی واجب دیدم که چند تذکر برای خوانندگان این وصیت بنویسم. ۱- خدای متعال یک نعمت بزرگی که به ملت داده همین بزرگ و کبیرمان است که (عج) است. قدر این امام را بدانید که هر چه برکت برای ملت است همین امام است به سخنان آن بزرگوار گوش فرا دهید و به حرف‌های او عمل کنید. من چند مرتبه به دوستان گفته‌ام اگر ما امام خود را بشناسیم امام عصر (عج) ظهور می‌کند. ۲- به امت اسلامی ایران به خصوص ملت شهیدپرور کاشان عرض می‌کنم که که همان خط (عج) است بشناسید و به دنبال رو آن باشید. نگذارید بعضی افراد که سابقه پیش از انقلابشان معلوم است بر شما مسلط شوند که این افراد را به بی‌راهه می‌برند و منحرف می‌کنند. ۳- زیاد بکنید و امام را و رزمندگان را و ... و را بخوانید. من مدتی که به کاشان آمده بودم می‌دیدم که افراد خیلی به و بی‌اهمیت هستند. بدانید که در روز این دو کتاب از ما شکایت خواهند کرد. ۴- حرفی که برای دوستان دارم این است که مرا حلال کنند. من هر چه حرف زدم شما عمل کردید؛ هر چه بدی کردم شما به من خوبی کردید. از معلمین محترم که نتوانستم حق شاگردی را برایشان به جا بیاورم معذرت می‌خواهم و حلالیت می‌طلبم. هم کلاسی‌های عزیز اگر نمی‌توانید درس بخوانید به بیایید این جا دانشگاه است. یک چیزی می‌شنوید؛ باید دید این جا محل خوب شدن است. محلی است که انسان از گناه پاک می‌شود. در نظر بگیرید کسی در روز یک انجام می‌دهد حتی زیادتر؛ در سال چند گناه انجام داده، وقتی گناهان خود را به یاد میاورم از خود شرم میکنم. ۵ سال است که من به تکلیف رسیده‌ام، روزی اگر یک گناه انجام بدهم می‌شود ۱۸۲۵ گناه. برادران دانش آموز مواظب خودتان باشید؛ از شما می‌خواهم که به بروید. کلامی برای خانواده خود بگویم:‌ای مادر و پدر عزیزم؛ شما یک عمر برایم زحمت کشیدید ولی من برای شما چه کرده‌ام؟ حدیثی هست که «اگر می‌خواهی گناهت پاک شود به مادر و پدرت کمک کن» ولی من این گونه برای شما نبودم از شما می‌خواهم که مرا حلال کنید در عوض اگر من شهید راستین در درگاه خداوند بودم شما را می‌کنم. انشاءالله. والسلام» @khademinekoolebar
بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ قَوِّنِي فِيهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِكَ وَ أَذِقْنِي فِيهِ حَلاَوَةَ ذِكْرِكَ وَ أَوْزِعْنِي فِيهِ لِأَدَاءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ وَ احْفَظْنِي فِيهِ بِحِفْظِكَ وَ سِتْرِكَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ خدايا مرا در اين روز براى اقامه و انجام فرمانت قوت بخش و حلاوت و شيرينى را به من بچشان و براى اداى خود به كرمت مهيا ساز و در اين روز به حفظ و پرده پوشى مرا از محفوظ دار؛ اى بصيرترين بينايان عالم @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 دوست من در آن دوران نزدیکترین دوست بودم. ما رازدار هم بودیم.... یک بار از پرسیدم که: احمد ما از بچگی همیشه باهم بودیم اما یه سوال دارم؛ نمیدونم چرا توی این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردی، ولی من.... لبخندی زد و خواست بحث را عوض کند اما من دوباره پرسیدم، بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟؟؟؟؟ با تعجب پرسیدم: "طاقت چی رو؟! گفت: "بشین تا بهت بگم..." نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم.... همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان که برهنه مشغول شنا کردن بودند. من همان جا را صدا کردم و گفتم: خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم. بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود..... یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: هرکس برای گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت...... من همینطور که می‌ریختم گفتم از این به بعد برای گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: یاالله یا الله… به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند..... من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم.... بعد از آن کمی سکوت کرد؛ بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد.... بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن...... روحمان با یادش شاد....... منبع: کتاب عارفانه @khademinekoolebar
هدایت شده از قلب های آسمانی
↶‌○•° شهیـــــد °•○ ↷ 🍃مےشود نـگاهے بر دل من ڪنے؟ زنــــگار وجـودم را احـاطہ ڪرده بہ نگاهتــ محتـاجم دستم را بگـــیر...🍂 ... 👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📩 کوچک نشماردن 💠 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آیت الله العظمی عزیز: 🌹 یکی از مشکلات ما این است که گناه‌های خودمان را نمیشناسیم. 🌷 آن کسی که مثلاً به کردن؛ ؛ مردم؛ گوناگون جنسی و حیف و میل یا اموال مردم عادت کرده، توجه ندارد که چه مرتکب میشود؛ نه این‌که نمیداند؛ یعنی در انسان یک انس به‌وجود می‌آورد. 💐 اول نیست که کرده؛ وقتی هم متوجه بشود، گناه خودش به نظرش کوچک می‌آید و این خودش یک است.... ۱۳۶۶/۰۳/۰۷ 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
📩 ترک گناه 💠 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آیت الله العظمی عزیز: 🌹 برای نزدیکی به خدا، اصل قضیه، است. 🌷 انجام و و و و بقیه امور، است. 💐 اصل قضیه، این است که انسان از صدور و خلاف از خود، مانع بشود. 🌺 این، همان را میطلبد. 🥀 گناه نمیگذارد که ما حال و پیدا کنیم. 🌸 نمیگذارد که ما به فکر بازنگری و بازسازی خودمان بیفتیم. 🍀 کوشش بکنیم از گناه فاصله بگیریم. ۱۳۹۵/۰۲/۰۸ 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
📩 گناه، مانع پرواز انسان 💠 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آیت الله العظمی عزیز: 🌹 در دعاى ، عليه الصّلاة و السّلام عرض مى‌كند: «فَرِّق بَينِى وَ بَينَ ذَنبِىَ المانِعَ عَن لُزومِ طاعَتِك» يعنى اى پروردگار من! بين من و گناهى كه نمى‌گذارد ملازم با تو باشم، جدايى بينداز... 🌷 پس معلوم مى‌شود كه گناهان كه اساس در معناى ، همين چيزهايى است كه انسان به تبع شهوات و نفسانيّات خود، به آن‌ها دست مى‌زند و مرتكب مى‌شود نمى‌گذارند كه انسان كند و اوج بگيرد.... 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت آیت الله العظمی عزیز: 🍀 سیره‌ این بندگان شایسته‌ خدا را و شخصیت آنان را خود قرار دهید. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 🌿 یک‌بار خاطره‌ای را از هایش برایم تعریف کرد. می‌گفت: «تصمیم قاطع گرفته بودم که از دوری کنم و معصومانه زندگی کنم. چند قرص نان گرفتم و گذاشتم توی سبد دوچرخه و راه افتادم سمت زمین‌های سبیلی(منطقه‌ای حاصلخیز در شمال و در شرق رودخانه دز). ☘️ زمین‌ها مملو بود از گندم. کنار یکی از مزارع گندم، را پهن کردم و شروع کردم به خواندن. ساعت‌ها گذشت و من مشغول و و بودم؛ تا اینکه وقت شد. 🌱 نماز ظهر و عصر را خواندم و نشستم تا چند لقمه نان بخورم. لقمه اول را گذاشتم توی دهانم که تمام و ذهنم متوجه یک سوال شد. 🍃 با خودم گفتم: «حسین! اگه قرار باشه تو بری توی بیابان و فقط کنی و هیچ وسیله و ابزار دورت نباشه که فایده‌ای نداره! اگه مردی، باید برید توی شهر و اون‌جا باشی و نکنی. اینه که ارزش داره. نه این‌که بری یه جایی‌که زمینه گناه هم فراهم نباشه!» 🌷 گفت: «وقتی به این مسئله خوب فکر کردم، دوباره سوار دوچرخه شدم و رکاب‌زنان برگشتم خانه. برگشتم تا با مبارزه کنم». 🌸 : 📚 منبع: ؛ زندگی و خاطرات نوجوان ، صفحه ۷۴ 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین یکتا: هرگاه مایل به بودی این سه نکته را فراموش مکـن: ⇦ خـــــدا می ‌بیند ⇦ مـــلائک می‌ نویسد ⇦ در هر حال مـــرگ می ‌آید. ؟ شب بر شما خوش🌱