#حدیث_روز
قالَ الإمامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ علیه السلام :
من بات عند قبر الحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه و كاءنما قتل معه فى عرصة كربلا.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:
هر كسى كه در شب عاشورا در مزار امام حسین علیه السلام بسر ببرد، و این شب را در آن جا بیتوته كند (و به زیارت ، سوگوارى و عبادت بپردازد) در قیامت خدا را در حالى ملاقات مى كند كه به خون #امام_حسین علیه السلام آغشته است و گویا در ركاب آن حضرت در دشت كربلا به #شهادت رسیده است .
وسائل الشیعة، ج 14، ص 340، باب 8، روایت 2
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#امام_خامنه_ای
این فرزندان شما در واقع جان خودشان را سپر قرار دادند برای اینکه دست این بدخواهان و این خبیثها به #حرم_اهل_بیت نرسد. لذا شأن اینها شأن بسیار بالایی است......
عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت #سید_الشهداء علیه السلام و تسلیت به امام زمان حضرت #حجت_ابن_الحسن "عجل الله تعالی فرجه الشریف" در دهمین روز #محرم ؛ روز عاشورای حسینی همراه و همنوا با #شهید_تیپ_فاطمیون #شهید_مدافع_حرم_سید_مصطفی_موسوی
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
✨✨# 6ماه_انتظار
به شوخی چندباری حرف از #شهادت زده بود اما بار آخر می گفت دعا کنید اینبار #شهید شوم.....
بعد از #شهادتش هم همه میگفتند که مصطفی خودش میخواست و دعا کرده بود که برود.....
می گفتند چرا حرف #شهادت را میزنی؟ تو که خانواده خوبی داری. گفته بود به خاطر دل کندن از #خانواده نیست، #دلم_با عشق_دیگری_است......
#مادر_شهید می گوید:
با من از #شهادت حرف نمیزد می دانست ناراحت میشوم. اگر عشق و ارادهاش نبود بار اولی که برگشت دیگر به سوریه نمیرفت اما خودش میخواست که برود. خودش میخواست که وارد رزم شود....
فکرش را نمیکردم که #شهید شود؛ خیلی طول می کشید و دو هفته بود که با من تماس نمی گرفت.....
معمولا هر هفته یا ده روز یک بار زنگ میزد و خبری از خودش به من میداد. دو هفته اول را که زنگ نزد گفتم حتما نتوانسته تماس بگیرد.....
20 روز منتظر شدم اما خبری از زنگ مصطفی نبود......
درگیریها در #سوریه شدت گرفته بود و میگفتم شاید نتوانسته است؛ تا ماه اول به خودم دلداری میدادم.....
یادم می آمد آخرین بار که تماس گرفت میخواست که برایش #دعا کنم مدام این جمله را تکرار میکرد و من هم خوشحال بودم که بالاخره مصطفی از من چیزی خواسته، خوشحال بودم که گفته بود برایم دعا کن.....
بعد از یک ماه هر روز را می شمردم تا خبری شود. میگفتم پس چرا زنگ نمیزند؛ تا اینکه به ماه دوم رسید......
از ماه سوم دلم آشوب بود. برادرانش خبر داشتند حتی یکی از پسرها که از سوریه برگشته بود لباس های مصطفی را هم آورد.....
پرسیدم چرا لباسش را آوردی گفت: #مصطفی خواسته اینها را بیاورم تا برای خودش لباس نو بخرد.....
فکرش را نکردم اتفاقی افتاده. با خودم میگفتم اگر زنگ نزده دلیلش درگیری زیاد است و نمیتواند....
بعد از سه ماه کارم گریه و زاری بود. فکر میکردم که اسیر شده و دست داعش است اما بقیه برای اینکه دلداری دهند می گفتند فرمانده شده و سرش شلوغ است، یا میگفتن در محاصره است و پنهان شده.....
توی دلم تلقین میکردم که زنده است. گریه که میکردم دختر کوچکم میگفت با گریه هایت راه مصطفی را سخت میکنی. اما کدام مادر است که بتواند دوری فرزندش را تحمل کند؟
چقدر دوست و رفیق داشت. سال پیش که اربعین کربلا رفتیم خودش را به ما رساند. وقتی آمد برادرش یک بنر زده بود و اسم مصطفی را درشت نوشته بود. چقدر ناراحت شد و گفت مادر چرا اینکار را کردی. خوشش نمیآمد، به خاطر همان یک بنر کلی ناراحت شد. خیلی قانع بود.......
کم لباس میخرید با اینکه میگفتم برو لباس نو بخر اما خودش دوست نداشت. پول دستش بود اما ولخرجی نمیکرد. همه می گویند با همین لباس های کهنه ام زیبا بود.....
بعد از #شهادتش وقتی خواستیم لباسهایش را بیرون بدهیم دیدیم لباس نو ندارد. گاهی میشد یک لباس را چند سال به تن میکرد....
بعد از 6 ماه بلاخره روز موعود فرا رسید. روزی که مصطفی از سفر دور و درازش برگشت.....
مادر از صبح دوشنبه پریشان بود. استرس داشت و نگران بود. انگار که دنیا برایش تنگ شده باشد بی تابی می کرد. حالش را نمیفهمید. احساس میکرد که تپش قلب گرفته بهانه گیری میکرد و با اینکه مهمان داشت حالش خوش نبود. غروب دیگر طاقت نیاورد رفته بود کمی استراحت کند تا شاید حالش بهتر شود......
برادرش را دید که با چهرهای ناراحت و گریان به خانه آمد، فکر میکرد برای پدرش اتفاقی افتاده. حالش بدتر شده بود تا اینکه برادر گفت: انتظارت تمام شد، #مصطفی برگشته.
فهمیده بودم که این تپش قلب و ناراحتی برای چه بوده. برای اینکه وجودم و قلبم در راه بود. آرام شده بودم. استرس نداشتم، سینه ام که از شدت ناراحتی درد گرفته بود خوب شد، قسمتی از وجودم در راه بود......
روحمان با یادش شاد.....
@khademinekoolebar
حدادیان.mp3
7.48M
🎙بشنوید....
🍂🍁🍂 #زیارت_عاشورا
#حدادیان
دعا برای #فرج #منتقم_ثارالله؛ شادی روح مطهر #شهدا و #امام_الشهدا ؛ سلامتی #امام_خامنه_ای و #خادمین_شهدا را فراموش نکنیم....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#حافظ_بیت_المال
#شهید_سید_مصطفی_موسوی در13 فروردین ماه سال 1394 در 40 کیلومتری دمشق منطقه #بصرالحریر #محاصره میشود؛ اما از آنجایی که #سید_مصطفی معاون یگان موشکی بود، فرماندهاش یک قبضه موشک که ارزش مالی زیادی داشت به ایشان تحویل میدهد......
در آن موقعیت محاصره #ابوعلی فرماندهاش از پشت بیسیم صدایش میکند که مصطفی خودت را عقب بکش......
#مصطفی در جواب میگوید، نمیتوانم این وسیله #امانت است نمیخواهم خدشهای به بیتالمال وارد شود......
#ابوعلی میگوید: آن را رها کن و خودت را نجات بده اما #سید_مصطفی اصرار دارد که مراقب موشک باشد و بعد آخرین حرفش تنها این میشود: #یا_علی #التماس_دعا .....
و اینگونه میشود #حافظ_بیت_لمال. #سید_مصطفی همچون پرستویی عاشق با اصابت تیر به کمرش ندای #حضرت_زینب را لبیک میگوید.....
روحمان با یادش شاد.....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#نماز_شب
#شهید_سید_مصطفی_موسوی هیچ وقت #نماز شبش قضا نمیشد، با آقا مصطفی رفته بودیم عملیات زیر آتیش بودیم من کف خانه پناه آوردم، داشتم از ترس میلرزیدم #مصطفی گفت ها ترسیدی؟ گفتم ممممن؛ تتترسیدم نه.....
خندید خیلی آرام کنار خانه نشسته بود وقتی به #مصطفی نگاه میگردم آرام می شدم، در عین حال خیلی شجاع بود.....
سید ابراهیم گفت یکی بره مهمات بیاره؛ کسی بلند نشد جز #شهید_مصطفی مثل شیر از زیر آتیش رفت برای مهمات آورد......
روحمان با یادش شاد.....
@khademinekoolebar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
🎥 پیشنهاد دانلود....
🍂🍁🍂
فیلمبرداری #شهید_سید_مصطفی_موسوی به همراه دوستان در کوچه های #شام
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#نماز_شب
#شهید_سید_مصطفی_موسوی هیچ وقت #نماز شبش قضا نمیشد، با آقا مصطفی رفته بودیم عملیات زیر آتیش بودیم من کف خانه پناه آوردم، داشتم از ترس میلرزیدم #مصطفی گفت ها ترسیدی؟ گفتم ممممن؛ تتترسیدم نه.....
خندید خیلی آرام کنار خانه نشسته بود وقتی به #مصطفی نگاه میگردم آرام می شدم، در عین حال خیلی شجاع بود.....
سید ابراهیم گفت یکی بره مهمات بیاره؛ کسی بلند نشد جز #شهید_مصطفی مثل شیر از زیر آتیش رفت برای مهمات آورد......
روحمان با یادش شاد.....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
همنام و رفیق #شهید_مصطفی_کاظم_زاده
#سید بود. #سیدمصطفی. #سیدمصطفی_موسوی....
خیلی خوش سیما بود. روحش از سیمایش هم جذابتر بود.
اهل افغانستان بود، ولی ساکن #قم.
محرم سال 93 توی حسینیه "مضیف العباس" باهاش آشنا شدم.
خیلی ازش خوشم اومد. واسه همین یکی از بهترین چیزهایی رو که دوست داشتم، بهش هدیه دادم.
کتاب "دیدم که جانم می رود". زندگی و خاطرات #شهید_مصطفی_کاظم_زاده
یک بار با هم رفتیم #بهشت_زهرا (س) قطعه 26 ردیف 94 شماره 9.
سر مزار #شهید_مصطفی_کاظم_زاده
چند وقت بعد توی #حرم_حضرت_معصومه (س) دیدمش.
حال و هوای عجیبی داشت.
می گفت: همناممه. خیلی دوستش دارم. اگر قبولم کنه، باهاش رفیقم. خدا کنه اونم منو به عنوان رفیق بپذیره.
می گفت: هر وقت که بتونم، پنجشنبه ها میرم سر مزارش.
شاید ده باری رفته بود بهشت زهرا (س) سر مزار #شهید_مصطفی_کاظم_زاده
چند وقتی گذشت.
شدیدا عشق به #جهاد و #مبارزه در راه اسلام و شهادت پیدا کرده بود.
خودش می گفت از# آقا_مصطفی گرفته.
دیگه نتونست بمونه.
هر جوری که بود آموزش دید و اعزام زد رفت #سوریه برای دفاع از حرم و حریم اهلبیت (ع). فروردین 1394، چند روز بیشتر از 20 ساله شدن #شهید_مصطفی_کاظم_زاده نگذشته بود، که خبر دادند پس از چندین ماه مبارزه علیه جنایتکاران و تکفیریهای داعش، در عملیات "بصری الحریر" مفقودالاثر شده....
سرانجام 10 ماه بعد، 7 بهمن 1394، پیکر مطهرش به آغوش خانواده بازگشت و همراه با 6 مدافع حرم افغانستانی و پاکستانی، بر دوش مردم قم تشییع شد و در گلزار شهدای #بهشت_حضرت_معصومه (س) آرام گرفت.
حالا دیگر مزار #شهید_مصطفی_کاظم_زاده در بهشت زهرای تهران، و مزار #شهید_مصطفی_کاظم_زاده در بهشت معصومه (س) قم، شده اند زیارتگاه من.
آخرش من هم :
دیدم که جانم می رود.
#سقایی
دوست #شهید_سید_مصطفی_موسوی
هواخواه #شهید_مصطفی_کاظم_زاده
چشم انتظار #عنایت_شهدا
@khademinekoolebar
#حدیث_روز
قال الامام الحسين عليه السلام :
مَنْ نَفَّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِن، فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ كَرْبَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ.
حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
هركس گره اى از مشكلات مؤمنى باز كند و مشكلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشكلات دنیا و آخرت او را اصلاح مى نماید.
مستدرك الوسائل: ج 12، ص 416، ح 13
بحارالأنوار: ج 75، ص 121، ح 4
@khademinekoolebar
ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
#صبحتون_شهدایی
@khademinekoolebar
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#امام_خامنه_ای
شهید حُجَجی را خدای متعال مثل یک حجّتی امروز در مقابل چشم همه گرفت.....
عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت #سید_الشهداء علیه السلام و تسلیت به امام زمان حضرت #حجت_ابن_الحسن "عجل الله تعالی فرجه الشریف" در یازدهمین روز #محرم ؛ همراه و همنوا با #شهید_بی_سر #شهید_مدافع_حرم_محسن_حججی
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#شهید_مدافع_حرم_محسن_حججی در سحرگاه دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ در منطقه التنف سوریه به همراه چند ایرانی دیگر در بین نیروهای گردان سیدالشهدای حشدالشّعبی عراق مشغول مأموریت مستشاری بودند که با حمله سنگین و غافلگیرانه داعش روبرو شدند....
حاصل این درگیری چند ساعته شهادت چندین رزمنده ایرانی و عراقی مستقر در مقر بود. سرنوشت #محسن نیز در این صحنه #اسارت در عین مجروحیت رقم خورد.......
اما محسن مجروح در آن شرایط سخت تصمیم گرفت نتایج تربیت خانوادگی، مطالعات، خودسازی ها ، مبارزات قبلی در جبهه حق علیه باطل و عشق بی پایانش به اهل بیت( ع)را به بوته آزمایش عملی گذاشته و صلابت و اقتدار یک شیعه ایرانی را به نمایش بگذارد.....
دو روز بعد داعش، خبر به شهادت رساندن محسن را منتشر کرد. مردم منتظر ایران ، که حالا همه محسنِ با صلابت ما را می شناختند، از #شهادت مظلومانه و حسین وار او، اندوهناک شدند و از طرق مختلف به خانواده او تبریک و تسلیت گفتند.....
داعشی ها از حمله به مقر حشد الشّعبى و صحنه دستگیری و شکنجه و شهادت و پیکر بی سر محسن فیلم مستند حرفه ای ساختند و خواستند به خیال خود سربازان جبهه حق را تحقیر و مردم و مسئولان ایرانی را دچار رعب، وحشت و اختلاف در مبارزه با شیاطین کنند؛ اما غافل از آن بودند که اراده خدای متعال چیز دیگری است و همانطور که در قرآن فرموده است : «تعزّ مَن تَشاء و تذلّ مَن تَشاء» ، انتشار این تصاویر موجب عزت محسن حججی و عظمت مجاهدت او در برابر دشمنان و وحدت و یکپارچگی بی سابقه بین همه اقشار و گروه های اجتماعی شد. همه جا حرف از شجاعت و پایداری و استحکام او بود.....
همه می گفتند انگار آن داعشی در دستان محسن اسیر شده است، که این همه ترس و واهمه در چهره اش موج می زند. حقا که محسن شیربچه #حیدر کرار بود و با شجاعتش درس مردانگی به همگان داد......
روحمان با یادش شاد.....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
🔷 همسر شهید #محسن_حججی نقل می کند :
علی بعضی وقت ها بی دلیل زمین می خورد و ما نگران شدیم......
با خانواده تصمیم گرفتیم علی رو ببریم دکتر ... تا اینکه یه شب #محسن به خواب یکی از آشنایان می آید و می گوید :
علی سالم است و هنگام بازی ، چون می خواهد بیاید بغلِ من؛ ولی نمیشه و زمین می خورد......
روحمان با یادش شاد.....
@khademinekoolebar
هدایت شده از کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
طاهری.mp3
6.78M
🎙بشنوید....
🍂🍁🍂 #زیارت_عاشورا
#طاهری
دعا برای #فرج #منتقم_ثارالله؛ شادی روح مطهر #شهدا و #امام_الشهدا ؛ سلامتی #امام_خامنه_ای و #خادمین_شهدا را فراموش نکنیم....
@khademinekoolebar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
🎥 پیشنهاد دانلود....
🍂🍁🍂
#شهید_محسن_حججی در اردوی جهادی
@khademinekoolebar
#حدیث_روز
قال الامام الحسين عليه السلام :
إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَإنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبْیدِ، وَإنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَهِیَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ
حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
همانا عدّه اى #خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى #بهشت #عبادت مى كنند كه آن یک معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى دیگر از روى #ترس، خداوند را عبادت و ستایش مى كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد؛ و طائفه اى هم به عنوان #شكر و #سپاس، از روى #معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند؛ و این ، #عبادت_آزادگان است كه بهترین عبادات مى باشد.
تحف العقول: ص 177
بحارالأنوار: ج 75، ص 117، ح 5
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#امام_خمینی
#شهدا شمع محفل دوستانند، #شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.....
عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت #سید_الشهداء و #امام_زین_العابدین علیهم السلام و تسلیت به امام زمان حضرت #حجت_ابن_الحسن "عجل الله تعالی فرجه الشریف" در دوازدهمین روز #محرم؛ همراه و همنوا با #شهید_اسارت #شهید_محمدرضا_شفیعی
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ #امام_خمینی #شهدا شمع محفل دوستانند، #شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصو
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
یکی از همرزمان محمد رضا بالای قبر می گفت:
من می دانم چرا محمد رضا بعد از شانزده سال سالم برگشته.
#نماز_شبش ترک نمیشد
#دائم_الوضو بود.
#زیارت_عاشورا می خواند
#غسل_جمعه اش هم ترک نمیشد.
هر وقت در مجلس روضه شرکت می کرد و گریه می کرد، به جای آن که همانند بقیه اشکاهایش را با چفیه پاک کند، اشک های خود را به بدنش می مالید
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#مادر_شهید #محمدرضا_شفیعی
وقتی از #جبهه برمی گشت خیلی مهربان می شد. نمی گذاشت زیرش تشک بیندازم. می گفت: «مادر! اگر بدانی که #رزمندگان شب ها کجا می خوابند؟! من چطور روی تشک بخوابم در حالی که آن ها در سختی هستند؟». خریدهای خانه را انجام می داد و با مهربانی مرا به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) می برد و گفت: «مادر! نکند غصه بخوری. ما دارم به اسلام خدمت می کنم. خداوند هم عوضش را به شما می دهد. خداوند، یار بی کسان است
آخرین باری که به مرخصی آمد اوایل ماه ربیع بود، برای دوستانش سوغاتی گرفت و شش جعبه شیرینی هم گرفت تا برای جشن میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به #جبهه ببرد....
گفتم: «مادر این همه پول خرج نکن. برای زندگیت پس انداز کن با یک بیت جوابمو داد و گفت: «شما، با خانمان خود بمانید / که ما بی خانمان بودیم و رفتیم»
موقع خداحافظی حالت عجیبی داشت. و گفت: مادر، به خدا می سپارمت....
چند روزی از رفتنش نگذشته بود که او را در خواب دیدم. گفتم: «چرا اینقدر زود آمدی؟» گفت: «مادر، عجله دارم. فقط آمدم بگویم که دیگر چشم به راهم نباشید.» صبح که بیدار شدم، نگرن شدم. گفتم نکند #علمیاتی انجام شده! شب بعدی هم دوباره همین خواب را دیدم.
دامادم را فرستادم #سپاه تا جویای حال #محمدرضا شود.
خبری از او نداشتند. #مفقود_الاثر شده بود........
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#مادر_شهید #محمدرضا_شفیعی
به ما گفتند #محمدرضا به #اسارت دشمن در آمده و در اردوگاه #موصل بعد از ده روز #اسارت به #شهادت می رسد و جنازۀ او در قبرستان الکُخ حد فاصل دو شهر #سامراء و #کاظمین دفن می شود.....
یکی از دوستانش که پس از #جنگ آزاد شد به منزل ما آمد و گفت مقداری آب لب تاقچه گذاشته بودند. خودش را روی زمین می کشید تا اب بنوشد اما در میان راه به #شهادت رسید. آخرین جمله ای که بر زبان جاری کرد این بود:
فدای لب تشنه ات یا ابا عبدالله....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#مادر_شهید #محمدرضا_شفیعی
وقتی به #کربلا رفتم آقا سید الشهداء (علیه السلام) را به جوان رعنایش #علی_اکبر قسم دادم تا فرزندم را به من برگرداند.
دو سال گذشت و خبری نشد. یک روز اعلام کردند که ۵۷۰ #شهید را به کشور آوردند. با خود گفتم: یعنی می شود بچۀ من هم در میان همین ها باشد؟؟؟؟
در همین فکر بودم که زنگ خانه را زدند. گفتم: «کیه؟». گفتند: منزل #شهید_محمدرضا_شفیعی ؟؟
با عجله در را باز کردم و گفتم: محمدرضای مرا آوردید؟
گفتند: «مگر به شما خبر دادند؟»
گفتم: سه چهار شب پیش خواب پدرش را دیدم. یک قفس سبز با یک قناری سبز در دست داشت. به من گفت: مژده می دهم که بعد از شانزده سال، #مسافر_کربلا در راه است....
آن برادر سپاهی گفت: حالا من هم به شما مژده می دهم که بعد از شانزده سال پیکر #شهید_محمدرضا_شفیعی را آوردند.
ولی پسر شما با بقیه فرق دارد.....
گفتم: یعنی چی؟! چه فرقی؟
گفت: تفاوتش اینه که بعد از شانزده سال، جنازۀ او همچنان سالم مانده و هیچ تغییری نکرده. الآن هم در سردخانۀ بهشت معصومه است. اگر می خواهید او را ببینید فردا صبح بیایید تا قبل از تشییع، جنازۀ او را ببیبنید.....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#مادر_شهید #محمدرضا_شفیعی
وارد سرد خانه شدم. قدم هایم سست شده بود و توان حرکت نداشتم. نفسم بند آمده بود و حالت عجیبی به من دست داده بود. بالأخره او را دیدم. نورانی و معطر بود. موهای سر و صورتش تکان نخورده بود. چشمهایش هنور با من حرف می زد.
بعثی ها وقتی دیده بودند جنازه سالم است، #سه_ماه او را زیر آفتاب گذاشته بودند، اما تغییر نکرده بود بعد نوعی پودر روی بدنش ریخته بودند تا بدنش متلاشی شود، اما باز هم اثر نکرده بود.....
بعد گفتند: هنگام مبادلۀ #شهدا، سرباز عراقی با تحویل دادن جنازۀ #محمد_رضا گریه می کرد و صدام ر لعنت می کرد که چه انسان هایی را به #شهادت رسانده.....
دو رکعت نماز شکر خواندم و آمادۀ تشییع جنازه شدم......
وقتی مردم #قم از سالم بودن پیکر محمد رضا خبر دار شدند، چه قیامتی بر پا کردند. مصلای قدس جای سوزن انداختن نبود. باورم نمیشد بعد از شانزده سال چنین تشییع جنازۀ باشکوهی صورت گیرد.....
با وجود درد پایی که داشتم، خودم وارد قبر شدم. بچه ام را بغل گرفتم و داخل قبر گذاشتم. عده ای گریه می کردند. عده ای سینه می زدند و خلاصه غوغایی شده بود و خودم با دستان خودم محمدرضا را دفن کردم....
@khademinekoolebar