#خاطرات_شهدا
عصر بود که از شناسایی اومد. انگار با خاک حمام کرده بود!
از غذا پرسید؛ نداشتیم.
یکی از بچهها تندی رفت از شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کوبیدهها رو که دید، گفت:
"این چیه؟" بشقاب رو زد کنار و گفت: "هر چی بسیجیها خوردن از همون بیار. نیست؟ نون خشک بیار!"
#شهید_حسن_باقری
#شبتون_شهدایی
@khademinkhaharalborz18
#عاشقانه_های_شهدایی💚🌱
دو جلسه با هم صحبت کردیم؛ بیشتر حرف از جنگ بود و مسائل اخلاقی. قبل از اینکه برم وضو گرفتم؛ دو رکعت نماز خواندم و کار را سپردم به خدا. بعد ها دست نوشته هایش را توی دفترچه یادداشت شخصی اش خواندم. نوشته بود:«برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم.»
#شهید_حسن_باقری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ꧁꧂ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃@khademinkhaharalborz18🍃
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ꧁꧂ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4_5888950318061850546.mp3
زمان:
حجم:
4.64M
-
از زبانِ #شهید_حسن_باقری که امروز سالگرد شهادتشونه؛ برای تویی که کم آوردی...❤️🩹
「@khademinkhaharalborz18」
•
.
سوار بلیزر بودیم. می رفتیم خط .
عراقی ها همه جا را می کوبیدند.
صدای اذان را که شنید گفت :
« نگه دار نماز بخونیم.» گفتیم :
«توپ و خمپاره می آد، خطر داره .»
گفت : «کسی که جبهه می یاد ،
نماز اول وقت را نباید ترک کنه.»
#شهید_حسن_باقری🤍
「@khademinkhaharalborz18」
{حسن}خیلی به امام زمان (عج)
ارادت داشت.
همیشه نشانه ای از آن حضرت در
زندگی اش مشهود بود.
بالای همه نامه هایش می نوشت:
«به نام خدا و به یاد حضرت مهدی (عج)»
#شهید_حسن_باقری
#کمیتهخادمینشهدایخواهراستانالبرز
📲@khademinkhaharalborz18