eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.1هزار دنبال‌کننده
596 عکس
166 ویدیو
12 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خوشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 بُرش‌هایی از زندگی شهید مدافع‌حرم جواد محمدی‌منفرد 🌼 |خیلی شوق رفتن داشت، اما بهم گفت: خانوم! رضایت تو نباشه کارم پیش نمیره. بهش گفتم: لااقل بذار بچه‌مون بدنیا بیاد؛ بعد برو... تا اینکه خواب دوستان شهیدش رو دید. بهش گفته بودند: بچه‌ت هم که داره دنیا میاد؛ دیگه بهونه‌ت چیه؟ اینو که تعریف کرد، رضایت دادم و رفت. 🌼 |جفتمون آرزوی تشکیلِ یه زندگی ولایی و خداپسند رو داشتیم. برا همین در زندگی مشترکمون که ۵سال بیشتر طول نکشید، حتی توی انتخاب اسم بچه‌ها هم، دنبال اسمی بودیم که روی تربیت‌شون اثر مثبت بذاره و اونا رو با راه و خط امام حسین(ع) آشنا کنه. جواد می‌گفت: زمانی موفق میشیم که واسه امام زمان(عج) سرباز تربیت کنیم. 🌼 |بخاطر تولدِ فرزند دوم‌مون علی‌اکبر، از سوریه برگشت. اما فقط ۴روز موند و گفت: عملیات در راهه. باید برم... علی‌اکبر چهل روزه بود، که پیکر باباش برگشت. 🌼 |توی بین‌الحرمین به امام حسین(ع) گفته بود: من این سر و چشم رو که باهاشون گناه کردم، دیگه نمی‌خوام... وقتی شهید شد دیدیم سر و چشمش رو از دست داده. 🌼 |قبل از آخرین سفرش به سوریه، رفتیم بهشت رضا (ع). اونجا قبری دید و گفت: دوست دارم توی همین قبر دفن بشم تا مادرم راحت‌ بتونه بیاد سر مزارم... جالبه که قرار بود شهید دیگه‌ای اونجا دفن بشه، اما چون شناسایی نشده بود، دفنش نکردند. و اون قبر به جواد رسید. 🔸۱۵بهمن؛ سالروز شهادت جواد محمدیان‌منفرد گرامی‌باد ‌‌‌ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: