#شریک_جهاد
🌸 شهیدان حسن علیمردانی و سیدمحمود رضوی رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک میکنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند
امروز علاوه بر خاطرات شهیدِ روزانه؛ از شهید علیمردانی "سردار تنگهی چزابه" خاطرهای شنیدنی تقدیمتون خواهم کرد؛ انشاءالله...
______________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدعلیمردانی #بیوگرافی #شهدای_خراسان_رضوی #شهدای_یزد
#شهیدامروز
#برش_اول| امامخمینی(ره) فرمود: تنگهی چزابه را تنگهی علیمردانی بنامید...
#متن_خاطره|یه تنه کار یک گردان رو انجام میداد. فرمانده گردان بود اما سنگر نداشت، زیر آتش دشمن تمام قد بالای خاکریز میایستاد و میجنگید. اونقدر آرپیجی زده بود که از گوشهاش مدام خون مییومد. بدنش پر از ترکش بود، اما از پا نمینشست. برا اینکه ماسهها جلوی سرعت عملش رو نگیره، با پای برهنه روی خاکریز راه میرفت. یک آرپیجی هم مدام روی شونهاش بود. امکانات جنگیمون کم بود. شهید علیمردانی برنامهریزی کرده بود که بچهها طوری عمل کنند که دشمن احساس کنه تعداد ما به اندازه چند لشکر است و خط پر از نیرو است.
(روای: آقای یلپور )
بچه ها آن قدر جنگیده بودند که دیگر توان نداشتند. تعداد شهدا بسیار زیاد بود و فقط چند نفر باقی مانده بودند. دشمن، آنقدر آتش میریخت که نمیتونستیم در سنگر ایستاده راه بریم. حتی نمازمون رو نشسته میخوندیم؛ اما #شهیدعلیمردانی ایستاده و استوار توی خط راه میرفت. شهدا رو میبوسید و چشماشون رو میبست و اونا رو کنار خط میبرد.
یادم میاد یه بار گفتم: فرمانده! دستور عقب نشینی نمیدین؟ خندید و گفت: چرا عقب نشینی؟ ما در نقطهی حساسی از تاریخ هستیم و چشم امید امام و سی میلیون ایرانی به ما دوخته شده؛ ما باید ایستادگی کنیم. اماممان پیام داده که چزابه نباید سقوط کند و ما باید استقامت کنیم.
(راوی: خمسه صالحشریف)
حضرت امام خمینی (ره) بعدها با شنیدن وصف رشادتهای این سردار بزرگ خراسانی، فرمودند: تنگه چزابه را تنگه علیمردانی بنامید.
(راوی: خانم بذری؛ نویسنده کتاب شهید)
@khakriz1_ir
#شهید_امروز
#برش_دوم|بعثیها عکس شهید علیمردانی رو در حال لگد شدن در روزنامه چاپ کردند...
#متن_خاطره|یک روزنامهی عراقی به دستمون رسید که یه عکس قابلِ تأمل رو داخلش چاپ کرده بودند. توی صفحهی نخست این روزنامه، عکسی از سربازان بعثی چاپ شده بود که داشتند عکس شهید علیمردانی رو لگد میکردند.
تیتر روزنامه هم این بود:
علمیردانی جُند الخمینی؛ عَدی الصدام حسین
[یعنی علیمردانی سرباز خمینی؛ دشمن صدام حسین]
وقتی روزنامه رو به شهید علیمردانی نشون دادم، خندید.
بهش گفتم: خلاصه مراقب خودت باش که صدام حسین به خونت تشنهست.
👤راوی: خمسه صالحشریف
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدعلیمردانی #رشادت #شهدای_خراسان_رضوی
#شهید_امروز
#برش_سوم|وقتی امامرضا علیهالسلام عنایت فرمود و مینها عمل نکرد...
#متن_خاطره|روز اعزامِ شهیدعلیمردانی به جبهه؛ رفتم راه آهن برا خداحافظی.
شهیدعلیمردانی بهم گفت: این دفعه آخره و برگشتی در کار نیست؛ ان شاا... شهید میشم
بهش گفتم: اینهمه جبهه رفتی؛ میخوام چیزی رو برام بگی که تا حالا به کسی نگفتی؟
گفت: یه مطلب بهت میگم اما تا زندهام برا کسی تعریف نکن:
" توی عملیاتِ فتحِ ارتفاعاتِ اللهاکبر؛ وقتی شب بهمراهِ نیروهام به میدان مین برخوردیم؛ دیدم هیچکاری نمیتونیم کنیم و حتی فرصت خنثی کردن مینها رو هم نداریم. آهسته از نیروها فاصله گرفتم و برگشتم سمت حرم امام رضا(ع)؛ به ایشون متوسل شدم و عرض کردم: آقا جان! اینها بچههای مشهد هستند؛ ما جز شما کسی رو نداریم... یک آن انگار صدایی میان آسمان و زمین پیچید و گفت: فلانی! امشب این مینها عمل نمیکند... سریع به سمت نیروها رفتم و به آنها گفتم: این مینها خنثی شده و معبر برای عبور باز شده...
بعد خودم جلوی همه شروع به حرکت کردم و از میدان مین گذشتیم، بدون اینکه حتی کوچکترین اتفاقی بیفته...
یادمه بعد از عملیات، دوباره با نیروها توی مسیر برگشت، به همون میدان مین رسیدیم؛ عدهای از بچهها گفتند: چرا ایستادی و از میدان رد نمیشی؟ بهشون گفتم: این میدان مین قرار بود دیشب عمل نکنه...
بعد با عدهای از دوستان مشغول خنثی سازی میدان مین شدیم. بعد از اینکه تعداد خیلی زیادی از مینها رو خنثی کردیم، تازه تونستیم از اونجا عبور کنیم...
👤 راوی: سردار احمدی؛ دوست شهید
__________
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهیدعلیمردانی #امام_رضا #شهدای_خراسان_رضوی