eitaa logo
خاکریز
1.5هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
13.6هزار ویدیو
140 فایل
﷽ 💥خاکریز : مهمترین اخبار سیاسی و تحلیلیِ روز دنیا، روانشناسی، مشاوره، طب اسلامی و...👇 https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاکریز
مسابقه شماره 7 (کتاب سه دقیقه در قیامت قسمت 11) 👇👇👇
🔴مسابقه شماره 8 (کتاب سه دقیقه در قیامت قسمت 12) 👇👇👇
مسابقه شماره 8 (کتاب 12) 👇👇👇 💠 🔻خیلی مطلب در موضوع ارتباط شنیده بودم. 🔷 اینکه وقتی یڪ مرد و زن در یڪ مکان خلوت قرار می‌گیرند، نفر سوم آن ها شیطان است. 🔷 یا وقتی جوان بہ سوے خدا حرکت می کند، شیطان با ابزار جنس مخالف به سوی او می آید و... 🔷 یا در جایی دیگر بیان شده کہ در اوقات بیکاری،شیطان به سراغ فکر انسان می رود و... 🔴 خیلی از رفقای مسجدے و مذهبی را دیده بودم کہ بہ خاطر اختلاط ، گرفتار شیطان و وسوسه ها شدند و در زندگی بہ مشکلات مختلفی دچار شدند. 😨 🔻این موضوع فقط بہ مردان اختصاص نداشت. زنانی کہ در تماس بودند نیز بہ همین دردسرها دچار بودند. 🔰 اینجا بود کہ کلام نورانی حضرت زهرا❤️ علیهاالسلام را درڪ می‌کردم کہ می فرمودند: 👇 بهترین (حالت) براے زنان این است کہ (بدون ضرورت) مردان را نبینندو نیز آنان را نبینند". ✅ شکر خدا از دوره جوانی اوقات بیکارے نداشتم کہ بخواهم بہ موضوعات اینگونہ فکرکنم و در همان ابتداے جوانی شرایط ازدواج براے من فراهم شد. 🔻اما در کتاب اعمال من، یک موضوع بود کہ خدا را شکر بہ خیر گذشت. ♻️ درسال های اولی کہ موبایل آمده بود براے دوستان خودم با گوشی پیامک می فرستادم. بیشتر پیام هاے من شوخی و لطیفه و... بود.😁 آن زمان تلگرام و شبکه‌هاے اجتماعی نبود. لذا از پیامک بیشتر استفاده می شد. 🔷 رفقاے ما هم در جواب براے ماجُک می‌فرستادند.
♻️ در این میان یک نفر با شماره اے ناآشنا براے من متن ها و لطیفه هاے عاشقانه می‌فرستاد. من هم درجواب براے اوجُک می فرستادم. نمی دانستم این شخص کیست. یڪی دو بار زنگ زدم اما گوشی را جواب نداد. اما بیشتر مطالب ارسالی او لطیفه هاے عاشقانه بود. 💘 🔴 براے همین یکبار از شماره ثابت بہ او زنگ زدم، بہ محض اینکه گوشی را برداشت و بدون اینکه حرفی بزنم متوجه شدم یک خانم جوان است! بلافاصله گوشی را قطع کردم. از آن لحظه بہ بعد دیگر هیچ پیامی برایش نفرستادم و پیام هایش را جواب ندادم. 👏 🔷 یادم هست با جـوان پشت میز خیلی صحبت کردم. بارها در مورد اعمال و رفتار انسان‌ها براے من مثال می‌زد. همینطور کہ برخی اعمال روزانه مرا نشان می‌داد، بہ من گفت: ⛔️ نگاه حرام و ارتباط خیلی در رشد معنوے انسان‌ها مشکل ساز است. مگر نخوانده اے کہ در آیه ۳۰ سوره نور می فرماید: 🔻"بہ مؤمنان بگو: چشم هاے خود را از نگاه بہ فرو گیرند". 🔷 و یا امام صادق علیه السلام در حدیثی نورانی می فرماید: ✅ "نگاه حرام تیرے مسموم از تیرهاے شیطان است. هر ڪس آن را تنها بہ خاطر خدا ترڪ کند، خداوند آرامش و ایمانی بہ او می‌دهد کہ طعم گوارای آن را در خود می یابد". بعد بہ من گفت: ♨️ اگر شما تلفن را قطع نمی کردے، گناه سنگینی در نامه ے اعمالت ثبت می شد و تاوان بزرگی در دنیا می دادے. 😱 ♻️ جوان پشت میز، وقتی عشق و علاقه من را بہ شهادت دید یڪ جمله اے بیان کردکہ خیلی برایم عجیب بود.😧
♻️او گفت: "اگر علاقمند باشی و براے شما شهادت نوشته باشند، هر نگاه حرامی کہ شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را بہ عقب می‌اندازد" 😱😱😱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🍀یادمه اردوی خواهران برگزار شده بود به من گفتند شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. ♦️مربیان خواهر کار اردو را پیگیری می‌کنند، اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست.از سربازها هم استفاده نکنید. 💥 سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردوی می‌رفتم و غذا را می کشیدم و روی میز می چیدم و با هیچ‌کس حرفی نمی‌زدم. 🔅روز اول یکی از دخترانی که در اردو بود دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. 🔴سرم پایین بود فقط جواب سلام را دادم. روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد، هیچ عکس العملی نشان ندادم. 🔥خلاصه هر بار که به این اردوگاه می آمدم با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم. 🍃 شنیده بودم که قرآن در بیان توصیفی اینگونه زنان می فرماید: مکر و حیله زنان بسیار بزرگ است. 🌾در بررسی اعمال وقتی به این اردو رسیدیم،جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار می شدی، به جز آبرو، کار و حتی خانواده ات را از دست میدادی‼️ 🔰برخی گناهان اثر نامطلوب این گونه در زندگی روزمره دارد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨ از دیگر مواردے کہ در آنجا با آن برخورد داشتم و خیلی مرا عذاب داد، ماجراے شوخی با یکی از همکارانم بود. 🔰یڪی از دوستان همکارام، فرزند شهید بود. خیلی با هم رفیق بودیم و شوخی می‌کردیم. 🔷 یڪبار دوست دیگر ما، بہ شوخی بہ من گفت: 🔻تو باید برے با مادر فلانی ازدواج کنی تا با هم فامیل بشوید. 💠اگه ازدواج کنی فلانی هم می شه پسرت! از آن روز بہ بعد، سر شوخی ما باز شد. من دیگه این رفیق را پسرم صدا می کردم. ‼️ ♨️ هر زمان به منزل دوستم می‌رفتم و مادر این بنده خدا را می دیدیم، ناخودآگاه می خندیدم. بعد احساس کردم کہ این کار خیلی بد است. ✅ هم در مورد یک اینطور حرف می‌زنیم و هم آبروے یڪ مادر را... 💠 بہ دوستم گفتم: بہ مادرت بگو مارا حلال کند. خوب نیست چنین شوخی هایی داشته باشیم. در آن وادے وانفسا، پدر همین رفیق من در مقابلم قرار گرفت. 😱 همان شهیدے کہ ما در مورد همسرش شوخی می کردیم. 🔴 ایشان با ناراحتی گفت: چہ حقی داشتید در مورد یڪ زن و یڪ انسان اینطور شوخی کنید؟ خیلی شرمنده شده بودم. 🔷 خدا را شکر، چون بعد از مدتی از این کار دست کشیدم و طلب حلالیت کردم مشکلی پیش نیامد. 🔰 اما ظاهراً دوست من فراموش کرده بود بہ مادرش چیزے بگوید و حلالیت بطلبد.😢 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• شرح کتاب :👇👇👇 🔴قَالَ رسول الله❤️ صلي الله عليه وآله وسلم : ♻️ وَ مَنْ صَافَحَ امْرَأَةً حَرَاماً جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْلُولًا ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ 🔴 وَ مَنْ فَاكَهَ امْرَأَةً لَا يَمْلِكُهَا حُبِسَ بِكُلِّ كَلِمَةٍ كَلَّمَهَا فِي الدُّنْيَا أَلْفَ عَامٍ فِي النَّارِ 🔴 وَ الْمَرْأَةُ إِذَا طَاوَعَتِ الرَّجُلَ فَالْتَزَمَهَا حَرَاماً أَوْ قَبَّلَهَا أَوْ بَاشَرَهَا حَرَاماً أَوْ فَاكَهَهَا وَ أَصَابَ مِنْهَا فَاحِشَةً فَعَلَيْهَا مِنَ الْوِزْرِ مَا عَلَى الرَّجُلِ فَإِنْ غَلَبَهَا عَلَى نَفْسِهَا كَانَ عَلَى الرَّجُلِ وِزْرُه ✅ پیامبر گرامی اسلام می فرماید:👇 💫 و هر كس با زن نامحرم دست دهد، روز قيامت در حالى كه دستهايش در زنجير است وارد مى‏شود و فرمان ورود او به دوزخ صادر مى‏گردد.😱😢 ⛔️ و هر كس با زن نامحرم شوخى كند، (با جنبه شهوانی ) براى هر كلمه‏ اى كه در دنيا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ♨️ زندانى مى‏كنند.😱😱😱 ❇️ و آن زن اگر از روى ميل خود را در اختيار او قرار دهد و مرد او را در برگيرد يا ببوسد يا با او مزاح و شوخى نمايد و كار زشتى مرتكب شود، بر آن زن نيز همان گناهى كه بر مرد است خواهد بود♨️ ⭕️ و اگر مرد به زور از او كام گيرد گناه خودش و گناه زن بر عهده اوست. 🔰منبع:ثواب الاعمال وعقاب الاعمال 280
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال اول: 🔰 کدام یک از این جملات صحیح است؟ 🌸 1) "نگاه حرام تیرے مسموم از تیرهاے شیطان است. هر ڪس آن را تنها بہ خاطر خدا ترڪ کند، خداوند آرامش و ایمانی بہ او می‌دهد کہ طعم گوارای آن را در خود می یابد". 🌸🌸 2) نگاه حرام و ارتباط خیلی در رشد معنوے انسان‌ها مشکل ساز است. 🌸🌸🌸 3) "اگر علاقمند باشی و براے شما شهادت نوشته باشند، هر نگاه حرامی کہ شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را بہ عقب می‌اندازد" 🌸🌸🌸🌸 4) هر سه مورد
سوال دوم : 🔰 اگر راوی کتاب در اردوی خواهران دچار مکر آن زن حیله گر می شد چه اتفاقی برایش می افتاد؟ 🌼 1)آبرویش بر باد می رفت. 🌼🌼 2) کار و حتی خانواده اش را هم از دست می داد 🌼🌼🌼 3) مورد 1 و 2 🌼🌼🌼🌼 4) اتفاق خاصی نمی افتاد.
خاکریز
♻️او گفت: "اگر علاقمند باشی و براے شما شهادت نوشته باشند، هر نگاه حرامی کہ شما داشته باشید، شش ماه
سوال سوم : 🔰 بنا به فرموده پیامبر گرامی اسلام اگر شخصی با نامحرم شوخی کند(با جنبه شهوانی) در صورت عدم توبه عقوبتش چگونه است؟ ♻️ 1)براى هر كلمه‏اى كه در دنيا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانى مى‏كنند. ♻️♻️ 2) براى هر كلمه‏اى كه در دنيا با او سخن گفته است یکصد سال او را در دوزخ زندانى مى‏كنند. ♻️♻️♻️ 3) براى هر كلمه‏اى كه در دنيا با او سخن گفته است یک سال او را در دوزخ زندانى مى‏كنند. ♻️♻️♻️♻️ 4) هیچکدام .
✅✅✅ با همت یکی از خیرین بزرگوار 🔰در روز عید غدیر 🌼عید بزرگ خدا🌼 از بین اعضاء کانال قرعه کشی می شود و مشروط به امکان سفر زیارتی اربعین امام حسین 🥀 (علیه السلام ) به یک نفر از عزیزان عضو کانال مبلغ👈 500 هزار تومان کمک هزینه زیارت اربعین اهداء می گردد. ♻️« جام طهور » https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴مسابقه شماره 9 (کتاب سه دقیقه در قیامت قسمت 13) 👇👇👇
خاکریز
مسابقه شماره 8 (کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 12) 👇👇👇 💠 #با_نامحرم 🔻خیلی مطلب در موضوع ارتباط #با_نامحرم
(کتاب 13) 👇👇👇 💠 🔰از دیگراتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم، این بود که برخی بستگان و آشنایان که قبلاً از دنیا رفته بودند را دیدار کردم. 🌼یکی از آنها عموے خدابیامرز من بود. 🔸او در بیمارستان هم کنارمن بود. او را دیدم کہ در یڪ باغ بزرگ قرار دارد. ♻️ سؤال کردم: عمو این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟ 😧 ✅گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. 🌼پدر ما یڪ باغ بزرگ را به عنوان ارث براے ما گذاشت. شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند و سود فروش محصولات را به مادر ما بدهد. اما او با چند نفر دیگر کارے کردند که باغ از دست ما خارج شد. 😢 آن ها باغ را بین خودشان تقسیم کردند و فروختند و ... هیچکدام آن ها عاقبت به خیر نشدند.😱 🔸در اینجا نیز همه آن ها گرفتارند. چون با اموال چند یتیم این کار را کردند. ✔️حالا این باغ را به جاے باغی که در دنیا از دست دادم به من داده اند تا با یارے خدا در قیامت به باغ اصلی برویم. ☘️بعد اشاره به درب دیگر باغ کرد وگفت: 🌸این باغ دو درب دارد که یکی از درب های باغ برای پدر شماست که به زودے باز می شود. 💫 در نزدیکی باغ عمویم، یڪ باغ بزرگ بود که سرسبزی آن مثال زدنی بود. 🔸این باغ متعلق به یکی از بستگان ما بود. او به خاطر یه وقف بزرگ، صاحب این باغ شده بود. 🔥همینطور که به باغ اوخیره بودم، یکباره تمام باغ سوخت و تبدیل به خاکستر شد!😱 💥این فامیل ما بنده خدا باحسرت به اطرافش نگاه می کرد. من ازاین ماجرا شگفت زده شدم. با تعجب گفتم چرا باغ شما سوخت؟!‼️ ♻️او هم گفت: پسرم، همه‌ این‌ها از بلایی است که پسرم برسر من می آورد.😢 او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین وقف شده به من برسد.😭 این بنده خدا با حسرت این جملات را تکرار می‌کرد. 🔰 بعد پرسیدم: حالا چه می‌شود؟ چه کار باید بکنید؟ گفت: ✨مدتی طول می‌کشد تا دوباره با ثواب خیرات، باغ من آباد شود، به شرطی که پسرم نابودش نکند. 💫من در جریان ماجرای او و زمین وقفی و پسر ناخلفش بودم، برای همین بحث را ادامه ندادم... آنجا می توانستیم به هر کجا که می خواهیم سر بزنیم، یعنی همین که اراده می کردیم، بدون لحظه ای درنگ، به مقصد می‌رسیدیم! 😲 پسرعمه ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود. یک لحظه دوست داشتم جایگاهش را ببینم. بلافاصله وارد باغ بسیار زیبایی شدم. ☘️ مشکلی که در بیان مطالب آنجاست،عدم وجود مشابه در این دنیاست. یعنی نمی دانیم زیبایی‌های آنجا را چگونه توصیف کنیم؟! ✳️ کسی که تاکنون شمال ایران ودریا و سرسبزی جنگل‌ها را ندیده و هیچ تصویر و فیلمی از آنجا مشاهده نکرده، هر چه برایش بگوییم، نمی تواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد کند. حکایت ما با بقیه مردم همینگونه است. 🔸اما باید بگونه‌ ای بگویم که بتواند به ذهن نزدیک باشد. من وارد باغ بزرگی شدم که انتهای آن مشخص نبود.
سوال اول: 🔰باغ زیبای عموی راوی نتیجه چه عملی از او بود؟ 🌸 1) به جای آن باغی دنیائی بود که مال آنها بود ولی توسط چند نفر غصب شده بود. 🌸🌸 2) به علت خوش اخلاقی و اعمال خیر ِ مقبول او به او هدیه شده بود. 🌸🌸🌸 3) به جای صبر بر مصایب به او داده تعلق گرفته بود.
سوال دوم : 🔰چرا باغ یکی از بستگان راوی می سوخت و دوباره آباد می شد؟ 🌼 1) به خاطر پسر ناخلفش 🌼🌼 2) بازتاب اعمال بدش در دنیا بود 🌼🌼🌼 3) به علت حق الناس
سوال سوم : 🔰 آیا شیعیان می توانند در بهشت در همسایگی اهلبیت علیهم السلام با شند؟ ♻️ 1) خیر . مقام آنها و جایگاهشان در بهشت خیلی با لا و والاست ♻️♻️ 2) بله ولی برای مدت محدود ♻️♻️♻️ 3) بله می توانند و حتی می توانند به ملاقات امامان بروند
جواب سوال سوم در قسمت 12 کتاب سه دقیقه در قیامت 👇👇👇
خاکریز
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 13) 👇👇👇 💠 #باغ_بهشت 🔰از دیگراتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم، این بود
(کتاب 14) 👇👇👇 ☘️از روی چمن هایی عبور می کردم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی عطر گل های مختلف🌼🌸🌹 مشام انسان را نوازش می داد. ✳️ درختان آنجا، همه نوع میوه اے را درخود داشتند. میوه هایی زیبا ودرخشان. من بر روی چمن ها دراز کشیدم. 💫گویی یک تخته نرم و راحت شبیه پرقو بود. بوی عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان و صدای شرشر آب رودخانه به گوش می‌رسید. اصلاً نمی‌شود آنجا را توصیف کرد. ♻️ به بالای سرم نگاه کردم. درختان میوه و یک درخت نخل 🌴 پر از خرما را دیدم. با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه ای دارد؟ ✨یکباره دیدم درخت نخل 🌴 به سمت من خم شد. من دستم را بلند کردم و یڪی از خرما ها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. ✅نمی‌توانم شیرینی آن خرما را با چیزی در این دنیا مثال بزنم. در اینجا اگر چیزے خیلی شیرین باشد، باعث دلزدگی می شود. اما آن خرما نمی دانید چقدر خوشمزه بود. ✔️ از جا بلند شدم. اما با خودم گفتم: بهتراست سریعتر بروم به سمت قصر پسرعمه ام. ناگفته نماند. آن‌طرف رود، یک قصر زیبای سفید و بزرگ نمایان بود. نمی‌دانم چطور توصیف کنم. با تمام قصرهاے دنیا متفاوت بود. چیزے شبیه قصرهاے یخی که در کارتون های دوران بچگی می‌دیدیم، تمام دیوارهاے قصر نورانی بود. 💥می خواستم به دنبال پلی براے عبور از رودخانه باشم،اما متوجه شدم، اگر بخواهم می توانم از روے آب عبور کنم! از روے آب گذشتم و مبهوت قصر زیباے پسر عمه ام شدم. وقتی با او صحبت می‌کردم، می‌گفت: ✅ ما در اینجا در همسایگی اهل بیت علیهم السلام هستیم. ✅ما می‌توانیم به ملاقات امامان برویم و این یکی از نعمت‌های بزرگ بهشت برزخی است. ✳️ حتی می‌توانیم به ملاقات دوستان شهید و شهداے محل و دوستان و بستگان خود برویم.
حدیث بسیار زیبا از 🌼امیر المونین 🌼علیه السلام:👇 ✅ كسى كه ما را بدلش دوست داشته باشد و بزبانش ما را يارى كند ، و در ركاب ما با دشمنان ما بدستش جنگ كند 🌼او در بهشت با ما هم درجه است. ✳️ و كسى كه ما را بدلش دوست داشته باشد و بزبانش ما را يارى كند ، ولى در ركاب ما جنگ با دشمنان ما نصيبش نگردد 🌼او از كسى كه گفتم دو درجه پائين‏تر است ❇️ و كسى كه ما را بدلش دوست داشته باشد ولى نه بزبانش ما را يارى كند و نه بدستش 🌼 پس او در بهشت خواهد بود 🔰منبع : کتاب خصال شیخ صدوق ج‏2 629