خاکریز
مسابقه شماره 8 (کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 12) 👇👇👇 💠 #با_نامحرم 🔻خیلی مطلب در موضوع ارتباط #با_نامحرم
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 13) 👇👇👇
💠 #باغ_بهشت
🔰از دیگراتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم، این بود که برخی بستگان و آشنایان که قبلاً از دنیا رفته بودند را دیدار کردم.
🌼یکی از آنها عموے خدابیامرز من بود.
🔸او در بیمارستان هم کنارمن بود.
او را دیدم کہ در یڪ باغ بزرگ قرار دارد.
♻️ سؤال کردم:
عمو این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟ 😧
✅گفت:
من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم.
🌼پدر ما یڪ باغ بزرگ را به عنوان ارث براے ما گذاشت.
شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند و سود فروش محصولات را به مادر ما بدهد.
اما او با چند نفر دیگر کارے کردند که باغ از دست ما خارج شد. 😢
آن ها باغ را بین خودشان تقسیم کردند و فروختند و ... هیچکدام آن ها عاقبت به خیر نشدند.😱
🔸در اینجا نیز همه آن ها گرفتارند.
چون با اموال چند یتیم این کار را کردند.
✔️حالا این باغ را به جاے باغی که در دنیا از دست دادم به من داده اند تا با یارے خدا در قیامت به باغ اصلی برویم.
☘️بعد اشاره به درب دیگر باغ کرد وگفت:
🌸این باغ دو درب دارد که یکی از درب های باغ برای پدر شماست که به زودے باز می شود.
💫 در نزدیکی باغ عمویم، یڪ باغ بزرگ بود که سرسبزی آن مثال زدنی بود.
🔸این باغ متعلق به یکی از بستگان ما بود.
او به خاطر یه وقف بزرگ، صاحب این باغ شده بود.
🔥همینطور که به باغ اوخیره بودم، یکباره تمام باغ سوخت و تبدیل به خاکستر شد!😱
💥این فامیل ما بنده خدا باحسرت به اطرافش نگاه می کرد.
من ازاین ماجرا شگفت زده شدم.
با تعجب گفتم چرا باغ شما سوخت؟!‼️
♻️او هم گفت:
پسرم، همه اینها از بلایی است که پسرم برسر من می آورد.😢
او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین وقف شده به من برسد.😭
این بنده خدا با حسرت این جملات را تکرار میکرد.
🔰 بعد پرسیدم: حالا چه میشود؟
چه کار باید بکنید؟
گفت:
✨مدتی طول میکشد تا دوباره با ثواب خیرات، باغ من آباد شود، به شرطی که پسرم نابودش نکند.
💫من در جریان ماجرای او و زمین وقفی و پسر ناخلفش بودم، برای همین بحث را ادامه ندادم...
آنجا می توانستیم به هر کجا که می خواهیم سر بزنیم،
یعنی همین که اراده می کردیم، بدون لحظه ای درنگ، به مقصد میرسیدیم! 😲
پسرعمه ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود.
یک لحظه دوست داشتم جایگاهش را ببینم.
بلافاصله وارد باغ بسیار زیبایی شدم.
☘️ مشکلی که در بیان مطالب آنجاست،عدم وجود مشابه در این دنیاست.
یعنی نمی دانیم زیباییهای آنجا را چگونه توصیف کنیم؟!
✳️ کسی که تاکنون شمال ایران ودریا و سرسبزی جنگلها را ندیده و هیچ تصویر و فیلمی از آنجا مشاهده نکرده، هر چه برایش بگوییم، نمی تواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد کند.
حکایت ما با بقیه مردم همینگونه است.
🔸اما باید بگونه ای بگویم که بتواند به ذهن نزدیک باشد.
من وارد باغ بزرگی شدم که انتهای آن مشخص نبود.
سوال اول:
🔰باغ زیبای عموی راوی نتیجه چه عملی از او بود؟
🌸 1) به جای آن باغی دنیائی بود که مال آنها بود ولی توسط چند نفر غصب شده بود.
🌸🌸 2) به علت خوش اخلاقی و اعمال خیر ِ مقبول او به او هدیه شده بود.
🌸🌸🌸 3) به جای صبر بر مصایب به او داده تعلق گرفته بود.
سوال دوم :
🔰چرا باغ یکی از بستگان راوی می سوخت و دوباره آباد می شد؟
🌼 1) به خاطر پسر ناخلفش
🌼🌼 2) بازتاب اعمال بدش در دنیا بود
🌼🌼🌼 3) به علت حق الناس
سوال سوم :
🔰 آیا شیعیان می توانند در بهشت در همسایگی اهلبیت علیهم السلام با شند؟
♻️ 1) خیر . مقام آنها و جایگاهشان در بهشت خیلی با لا و والاست
♻️♻️ 2) بله ولی برای مدت محدود
♻️♻️♻️ 3) بله می توانند و حتی می توانند به ملاقات امامان بروند
خاکریز
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 13) 👇👇👇 💠 #باغ_بهشت 🔰از دیگراتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم، این بود
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 14) 👇👇👇
☘️از روی چمن هایی عبور می کردم که بسیار نرم و زیبا بودند.
بوی عطر گل های مختلف🌼🌸🌹 مشام انسان را نوازش می داد.
✳️ درختان آنجا، همه نوع میوه اے را درخود داشتند.
میوه هایی زیبا ودرخشان.
من بر روی چمن ها دراز کشیدم.
💫گویی یک تخته نرم و راحت شبیه پرقو بود.
بوی عطر همه جا را گرفته بود.
نغمه پرندگان و صدای شرشر آب رودخانه به گوش میرسید.
اصلاً نمیشود آنجا را توصیف کرد.
♻️ به بالای سرم نگاه کردم.
درختان میوه و یک درخت نخل 🌴 پر از خرما را دیدم.
با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه ای دارد؟
✨یکباره دیدم درخت نخل 🌴 به سمت من خم شد.
من دستم را بلند کردم و یڪی از خرما ها را چیدم و داخل دهان گذاشتم.
✅نمیتوانم شیرینی آن خرما را با چیزی در این دنیا مثال بزنم.
در اینجا اگر چیزے خیلی شیرین باشد، باعث دلزدگی می شود.
اما آن خرما نمی دانید چقدر خوشمزه بود.
✔️ از جا بلند شدم.
اما با خودم گفتم:
بهتراست سریعتر بروم به سمت قصر پسرعمه ام.
ناگفته نماند.
آنطرف رود، یک قصر زیبای سفید و بزرگ نمایان بود.
نمیدانم چطور توصیف کنم.
با تمام قصرهاے دنیا متفاوت بود.
چیزے شبیه قصرهاے یخی که در کارتون های دوران بچگی میدیدیم، تمام دیوارهاے قصر نورانی بود.
💥می خواستم به دنبال پلی براے عبور از رودخانه باشم،اما متوجه شدم، اگر بخواهم می توانم از روے آب عبور کنم!
از روے آب گذشتم و مبهوت قصر زیباے پسر عمه ام شدم.
وقتی با او صحبت میکردم، میگفت:
✅ ما در اینجا در همسایگی اهل بیت علیهم السلام هستیم.
✅ما میتوانیم به ملاقات امامان برویم و این یکی از نعمتهای بزرگ بهشت برزخی است.
✳️ حتی میتوانیم به ملاقات دوستان شهید و شهداے محل و دوستان و بستگان خود برویم.
حدیث بسیار زیبا از 🌼امیر المونین 🌼علیه السلام:👇
✅ كسى كه ما را بدلش دوست داشته باشد و بزبانش ما را يارى كند ، و در ركاب ما با دشمنان ما بدستش جنگ كند
🌼او در بهشت با ما هم درجه است.
✳️ و كسى كه ما را بدلش دوست داشته باشد و بزبانش ما را يارى كند ، ولى در ركاب ما جنگ با دشمنان ما نصيبش نگردد
🌼او از كسى كه گفتم دو درجه پائينتر است
❇️ و كسى كه ما را بدلش دوست داشته باشد ولى نه بزبانش ما را يارى كند و نه بدستش
🌼 پس او در بهشت خواهد بود
🔰منبع : کتاب خصال شیخ صدوق ج2 629
May 11
خاکریز
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 14) 👇👇👇 ☘️از روی چمن هایی عبور می کردم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی
مسابقه شماره 10
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت 15 ) 👇👇👇
💠#جانبازے_در_رکاب_مولا❤️
🔰 سال ۱۳۸۸ توفیق شد که در اواخر ماه رجب و اوایل ماه شعبان، زائر مکه و مدینه باشم.
🔸 ما مُحرم شدیم و وارد مسجد الحرام شدیم.
بعداز اتمام اعمال، به محل قرار کاروان آمدم.
روحانی کاروان به من گفت:
☘️سه تا از خواهران کاروان الان آمدند، شما زحمت بکش و این سه نفر را برای طواف ببر و برگرد.
💫خسته بودم، اما قبول کردم.
سه تا از خانمهای جوان کاروان به سمت من آمدند.
تا نگاهم به آنها خورد سرم را پایین انداختم.👏
🔸یک حوله اضافه داشتم.
یک سر حوله را دست خودم گرفتم و سر دیگرش را در اختیار آنها قرار دادم.
❇️ گفتم: من درطی طواف نباید برگردم.
حرم الهی هم به خاطر ماه رجب شلوغ است.
شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید.
🔸یکی دو ساعت بعد، با خستگی فراوان به محل قرار کاروان برگشتم در حالی که اعمال آن ها تمام شده بود و در کل این مدت، اصلاً به آن ها نگاه نکردم و حرفی نزدم.👌
وظیفهاے براے انجام طواف آن ها نداشتم، اما فقط براے رضاے خدا این کار را انجام دادم. 👏
در آن روزهایی که ما در مکه مستقر بودیم ،خیلی ها مرتب به بازار می رفتند و...اما من به جاے اینگونه ڪارها، چندین بار براے طواف اقدام کردم.
🌸 ابتدا یه نیت رهبر معظم انقلاب 🥀و سپس یه نیابت شهدا،🌹 مشغول طواف شدم و از تمام فرصتها براے کسب معنویات استفاده کردم.
در آن لحظاتی که اعمال من محاسبه میشد ، جوان پشت میز به این موارد اشاره ڪرد وگفت:
🌼🌼 ثواب طواف هایی که به نیابت از دیگران انجام دادے، دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت می شود.
✅ اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم.
زیارت ها به خوبی انجام میشد.
در قبرستان بقیع، تمام افراد ناخودآگاه اشک میریختند.😢
حال عجیبی درکاروان ایجاد شده بود.
✳️ یک روز صبح زود در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم، متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسربچه را که می خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته، جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسربچه تحویل دادم.
🔸بعد به سمت انتهای قبرستان رفتم.
♻️ من در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم.
همان مأمور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه می کرد.
✔️ وقتی در مقابل قبر رسیدم، یکباره کنار من آمد و دستم را گرفت و به فارسی و با صداے بلند گفت:
✳️چی می گی؟
دارے لعن می کنی؟
👈گفتم: نخیر.
دستم رو ول کن.
♻️ اما او همینطور داد می زد و با سر و صدا، بقیه مأمورین را دور خودش جمع کرد.
درهمین حالا یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمؤمنین علیهم السلام زد.😡😡
🔸 تا این حرف زشت از دهان او خارج شد و بقیه زائران شنیدند،دیگر سکوت را جایز ندانستم.
یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم. 👌
بلافاصله چهارمأمور به سرمن ریختند و شروع به زدن کردند.😱
❇️ یکی از مأمورین ضربه ے محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماه ها اذیتم می کرد.
چند نفر از زائران جلو آمدند و مرا از زیر دست آن ها خارج کردند.
من توانستم با کمک آن ها فرار کنم.
روزهاے بعد، وقتی براے حرم می رفتم، سر و صورتم را با چفیه می بستم.
چون دوربینهاے بقیع، مرا شناسایی کرده بود و احتمال داشت بازداشت شوم.
خلاصه اینکه آن سفر، براے من به یاد ماندنی شد.
🔰🔰 اما در لحظات بررسی اعمال، ماجراے درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند:
💫 شما خالصانه و فقط به عشق مولا علی ❤️ علیهم السلام با آن مأمور درگیر شدے و کتف شما آسیب دید.
براے همین ثواب #جانبازی_در_رکاب_مولا علی علیهم السلام در نامه عمل شما ثبت شده است!
•┈┈••••✾•🌿🌼🌺🌼🌿•✾•••┈┈•
✅ مطالعه کتاب سه دقیقه در قیامت ( به صورت pdf و همچنین مطالعه قسمت به قسمت) با جلب رضایت مؤلف کتاب در کانال زیر با جوایز ارزنده👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
✅✅✅مدافعان حرم:
🔰 از امام باقر (ع)، فرمود:
چون پيغمبر را به معراج بالا بردند، گفت:
🔸 پروردگارا! حال مؤمن در نزد تو چون است؟
🔸 خداوند فرمود:
♻️ اى محمد! هر كه يك دوست مرا، اهانت كند محققاً آشكارا با من به جنگ برخاسته، من به يارى دوستانم از همه چيز بيشتر مىشتابم 😲
اصول كافي، ج2، ص: 353
•┈┈••••✾•🌿🌼🌺🌼🌿•✾•••┈┈•
✳️ حرمت اهانت به اولياء خدا هم در حيات و هم بعد از آن ادامه دارد.
حریم خود خداست.
✳️ طرف دیگر که قسمت زیبای ماجراست، ماجرای دفاع از حرم و حریم اوليای خداست.
✔️ دفاع از حرم و حریم اهلبيت علیهم السلام شبيه یک ستاره ی دنبال داری است که وقتی پی آن را بگيری به وجود باعظمت اميرالمؤمنين♥️ میرسی.
•┈┈••••✾•🌿🌼🌺🌼🌿•✾•••┈┈•
💫نخستين مدافع حریم خدا و حریم رسول خدا که بود ؟
🌸 نخستين مدافع حریم خدا و حریم رسول خدا علی بن ابيطالب 🥀 بود که 👇
هر شب در شعب ابيطالب به جای رسول خدا در بستر می خوابيد و هرگاه که خود رسول خدا در بستر می خوابيدند، ایشان می ایستاد و از جان پيامبر محافظت میکرد.👏
أَبَاتَ أَبُو طالِبٍ عَلِيّاً عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ کُلَّ لَيْلَةٍ فِی الشِّعْب
♻️پس در واقع شب هجرت که به ليله المبيت معروف است اولين بار نبود که ایشان به جای رسول خدا در خانه ایشان خوابيدند.
💫 دومین مدافع حرم؟
مدافع دیگرِ حریم اهلبيت که باید در صدر از او یاد کرد 🌼« حمزه سيدالشهدا » 🌼بود.
❇️ حمزه وقتی دید که برخی از مشرکين، رسول خدا را آزار و اذیت کردند
و بچه دان گوسفندی را بر سر پيغمبر ریختند،😢
اینقدر غضبناک شد که همراه ابوطالب و به دستور ابوطالب به ميدان شهر آمد،
💥 رؤسای قریش و مشرکين مکه جمع شده بودند،
او شمشير کشيد و گفت:
🔰 اگر احدی از جای خودش تکان بخورد گردن او را خواهم زد!
🔥 آنها وقتی غضب حمزه را دیدند از جای خود حرکت نکردند و او همان را برداشت به سر و صورت و روی آنها ماليد و آنها هم جرئت نکردند تکان بخورند.
✅ بعد رو کرد به رسول خدا و گفت:
ای رسول خدا! یَا ابْنَ أَخِ هَذَا حَسَبُکَ فِينَا
✨تو جایگاهت در بين ما بنی هاشم اینگونه است.
إعلام الورى بأعلام الهدى 47
منبع: از_کربلای_حسینی_تا_کربلای_خمینی .موسسه خطابه امیر بیان.
خاکریز
یکی دیگر از مدافعان حریم خدا و اولیاء خدا حضرت خدیجه سلام الله علیها بود👇👇
ولایت مداری حضرت خدیجه سلام الله علیها.mp3
14.17M
🎤حجت الاسلام #استادمیرزامحمدی
🔊 ولایت مداری حضرت خدیجه|س|
✅ مطالعه کتاب سه دقیقه در قیامت ( به صورت pdf و همچنین مطالعه قسمت به قسمت) با جلب رضایت مؤلف کتاب در کانال زیر با یک میلیون جایزه نقدی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
سوال اول:
🔰 ثواب طواف هائی که راوی به نیابت از دیگران انجام داد چند برابر در نامه عملش ثبت شد؟
🌸 1) به صورت معمولی مثل بقیه اعمال
🌸🌸 2) 10 برابر
🌸🌸🌸 3) دو برابر
سوال دوم :
🔰بنا به قول خداوند به پیامبر ص : عقوبت کسی که به یکی از اولیاء خدا اهانت کند چگونه است ؟
🌼 1) آشكارا با من به جنگ برخاسته است
🌼🌼 2) خداوند در یارى دوستانش از همه چيز بيشتر شتاب می کند.
🌼🌼🌼 3) مورد 1 و 2
سوال سوم :
🔰 آیا امیر المومنین فقط در لیله المبیت در حای پیامبر خوابید و جان خود را به خطر انداخت؟
♻️ 1) بله همان یک بار بود .
♻️♻️ 2) هر شب در شعب ابيطالب به جای رسول خدا در بستر می خوابيد و هرگاه که خود رسول خدا در بستر می خوابيدند، ایشان می ایستاد و از جان پيامبر محافظت میکرد.
♻️♻️♻️ 3) در شعب ابیطالب فقط چند شب محدود.
موفق باشید.
مهلت پاسخگوئی تا ساعت 9 امشب.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوآهنگ خیلی زیبا | خدایا ببخش
بانوای حاج محمود کریمی
التماس دعا🙌🙌
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
♻️« جام طهور »
@tahoor133
خاکریز
مسابقه شماره 10 (کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت 15 ) 👇👇👇 💠#جانبازے_در_رکاب_مولا❤️ 🔰 سال ۱۳۸۸ توفیق
مسابقه شماره 11
(کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت قسمت 16 ) 👇👇👇
شهید و شهادت
🔰 در این سفر کوتاه به قیامت نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد، علت آن هم چند ماجرا بود:
🔷یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محل تلاش فوق العادهای داشت که بچهها را جذب میکرد.
♦️خالصانه فعالیت میکرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی اثر داشت.
▪️ این مرد خدا یک بار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد
🔶من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود.
ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود.
🔵 اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود!
☘️ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم.
هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود...
🌾 در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم.
🍁 اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت.
تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود!
⚡️خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد.
💥بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و...
🌸 اما مهم ترین مطلبی که از شهدا یادم ماند مربوط به یکی از همسایگان ما بود.
🌒 خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان آخر شب وقتی از مجلس قرآن به سمت منزل آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور کردیم.
💥از همان بچگی شیطنت داشتم، زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم.
💥یک شب دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدن یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده اند، صدای زنگ قطع نمیشد.
✨ پسر صاحبخانه یکی از بسیجیان مسجد محل بود، بیرون آمد چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد.
❄️شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت باید به پدرت بگویم چه کار می کنی!
🌿 هرچه اصرار کردم که من نبودم بی فایده بود.مرا مقابل منزل ما برد و پدرم را صدا زد.پدرم خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه حسابی مرا کتک زد.
🥀 این جوان بسیجی که در اینجا قضاوت اشتباهی داشت در روزهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید.
🌿 این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمالم نوشته شده بود که به جوان پشت میز گفتم:
❓ چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم او در مورد من زود قضاوت کرد!
♻️جوان گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید.
من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی.
🔆خیلی خوشحال شدم و قبول کردم.حدود یکی دو سال از گناهان اعمال من پاک شد تا جوان پشت میز گفت راضی شدی؟
گفتم بله عالیه.
🔆لبته بعدا پشیمان شدم که چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند..
اما باز بد نبود.
✅ همان لحظه آن شهید را دیدم و روبوسی کرد،خیلی از دیدنش خوشحال شدم.گفت: با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم از شما حلالیت بطلبم.
هرچند شما هم به خاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی...
•┈┈••••✾•🌿🌼🌺🌼🌿•✾•••┈┈•
✅ مطالعه کتاب سه دقیقه در قیامت ( به صورت pdf و همچنین مطالعه قسمت به قسمت) با جلب رضایت مؤلف کتاب در کانال زیر با جوایز ارزنده👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم):
– ثَلاثَهٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إلى الاخِرَهِ:
🔥عقُوقُ الْوالِدَیْنِ
🔥و الْبَغْیُ عَلَى النّاسِ
🔥و كُفْرُ الاْحْسانِ.
عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس مى باشد و به قیامت كشانده نمى شود:
♻️ ایجاد ناراحتى براى پدر و مادر
🔥ظلم در حقّ مردم
💥ناسپاسى در مقابل كارهاى نیك دیگران.
أمالى طوسى: ج ۱، ص ۱۳، بحارالأنوار: ج ۷۰، ص ۳۷۳، ح ۷
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
♻️« جام طهور »
@tahoor133
خاکریز
مطالعه ماجراهای واقعی و ناب از کتاب بسیار زیبا و معتبر « روزنه هائی از عالم غیب » نوشته آیت الله سی
🔥اثر حق الناس و نفرین مادر چند بچه یتیم👇👇👇
🔰اثر نفرین مادر چند بچه یتیم 😱
✅ آیت اللَّه خزعلی می فرمودند:
پاسبانی برای من نقل کرد که:
💫 زنی بچّه های یتیم داشت و برای امرار معاش خود باقلا می فروخت.
✔️روزی به او گفتم: بساط خود را جمع کن.
گفت: نمی کنم، چون بچّه های یتیم دارم.
♻️ من از جمع کردن بساط او منصرف شدم
ولی رفیقی داشتم که به سراغ او رفت و گفت:
جمع کن.
زن گفت: نمی کنم.
رفیق پاسبانم با لگد، دیگ باقلای او را روی زمین ریخت. 😢
❇️ پس از این جریان رفیق من پا درد شدید گرفت به نحوی که هرچه معالجه کرد، خوب نشد.
🔆 عاقبت تصمیم گرفت به کربلا برود.
وقتی به کربلا رسید، شب بود، هنگامی که صبح شد گفت:
اثاث را بردارید تا به وطن برگردیم. ‼️😧
به او گفتند:
چرا؟
گفت: حضرت عبّاس علیه السلام را دیشب در خواب دیدم و به من فرمود:
به بچه های یتیم آن طور می کنی و بعد به این جا می آیی؟😡
✅ اگر به حرم من بیایی، تو را مکافات می کنم.
رفیقم زیارت نکرده برگشت.
✨ روزی به نزد من آمد و گفت: فلانی! می توانی آن زن را پیدا کنی؟
💫 من تفحص کردم و بالاخره آن زن را پیدا کردم.
رو به او کرده و گفتم: یادت هست روزی پاسبانی با تو چه کرد؟
گفت: آری.
😡هر شب او را نفرین می کنم که از پایش خیری نبیند.
با او صحبت کردم تا او را به درِ خانه رفیق پاسبان خویش آوردم تا او از آن زن عذرخواهی کند.
💥رفیق پاسبان با دیدن زن، از او تقاضای عفو و گذشت کرد و آن زن با بزرگواری خود از او درگذشت.
📚منبع : #روزنه_هائی_از_عالم_غیب ،صفحه 188
•┈┈••••✾•🌿🌼🌺🌼🌿•✾•••┈┈•
✅ مطالعه کتاب سه دقیقه در قیامت ( به صورت pdf و همچنین مطالعه قسمت به قسمت) با جلب رضایت مؤلف کتاب در کانال زیر با یک میلون تومان جایزه نقدی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
🔰 کدام گناه مانع ورود شهیدان به بهشت میشود؟
✅ امام باقر عليه السّلام فرمود:
«اَوّلُ قَطْرَة مِنْ دَمِ الشَّهید کَفارةُ لِذُنُوبِه اِلاَّ الدَّیْن فَاِنَّ کَفارَتُه قَضائه»
«اولین قطره خون شهید، کفاره گناهان او است؛ مگر بدهکارى که کفاره آن اداى آن ا🔰ست.» (من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۸۳، ح ۳۶۸۸).
من لا يحضره الفقيه، ج3، ص: 184
🔸⁉️آیاممکن است کسى شهید شود ولی حق الناش زیادى به گردن داشته باشد و هنگام محاسبه در آن دنیابه بهشت نرود؟
جواب: 👇👇
💥۱.بدهکاری که از نمونه های حق الناس به شمار می آید، از شهید بخشوده نمی شود.
✔️ در روایتی آمده است :
«اَوّلُ قَطْرَة مِنْ دَمِ الشَّهید کَفارةُ لِذُنُوبِه اِلاَّ الدَّیْن فَاِنَّ کَفارَتُه قَضائه» : «اولین قطره خون شهید، کفاره گناهان او است؛ مگر بدهکارى که کفاره آن اداى آن است.»
(من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۸۳، ح ۳۶۸۸).
✅ البته همانگونه که در این روایت گفته شده، کفاره حق الناس (از جمله بدهکاری) مجازات و به کیفر رسیدن شهید و یا به بهشت نرفتن او نیست
بلکه این کفاره تنها پرداختن بدهکاری و به طور کلی، ادای حق الناس می باشد.
✳️ از این رو با مطلب بیان شده در حدیث یاد شده نمی توان این نتیجه را گرفت که پس با شهادت گناهان شهید بخشوده نشده و او همچنان گرفتار عذاب الهی باقی خواهد ماند.
❇️ بلکه این دین حتما باید پرداخت شود و همین پرداخت، کفاره گناه او محسوب می شود.
🌼۲. از برخی روایات استفاده می شود
اگر مؤمن در پرداخت حق الناس کوتاهی نکرده باشد و قصدش این بوده که به او بپردازد، ولی نتوانسته بپردازد، خداوند ❤️از فضلش تلافی می کند.
🌼همچنین در مورد برخى افراد (مثل شهدا) گفته اند:
💫 اگر حق الناسى بر عهده آنها باشد و شهید شود؛ خداوند به نحوى صاحب حق را راضى مى کند، اما براى دیگران چنین استثنایى در کار نیست.
✔️✔️ لذا اگر کسی از روی علم و آگاهی و به طور عمدی و ستیزه گری اقدام به تضییع حقوق دیگران نکرده باشد، و یا پشیمان شده و در صدد جبران برآمده باشد اما فرصت جبران پیدا نکرده باشد، خداوند از جانب خودش به صاحب حق به اندازه ای ثواب عنایت می کند که از حق خودش نسبت به انسان توبه کننده بگذرد.
💫 بنابراین خداوند قدرت دارد، اما سختی کار حسابرسی به خاطر اهمیت موضوع است.
۱. معاد در قرآن ، شهید دستغیب ، ص۱۴۱ و ۱۱۵
منبع: سایت پرسمان
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
♻️« جام طهور »
@tahoor133
سوالات مسابقه شماره 11👇👇👇
سوال اول:
🔰 چرا دوست پدر راوی که اوایل جنگ شهید شده بود در رتبه شهدا قرار نداشت؟
🌸 1) به خاطر حق الناس
🌸🌸 2) به نیت کاسبی و خرید و فروش به مناطق مرزی رفته بود که آنجا بمباران شد.
🌸🌸🌸 3) گزینه 1و 2
سوال دوم :
🔰خداوند در کدامیک از کناهان زیر عجله می کند و در همین دنیا (علاوه بر آخرت البته در صورت عدم توبه) عذاب آن را می فرستد؟
🌼 1)عاق والدین ، ظلم به مردم ،بد اخلاقی ، سوء ظن به مومنین ، غیبت
🌼🌼 2) ظلم به مردم ،عاق والدین ، کفران نعمت و ناشکری
🌼🌼🌼 3) گزینه 1 و 2
سوال سوم :
🔰 ⁉️آیاممکن است کسى شهید شود ولی حق الناش زیادى به گردن داشته باشد و هنگام محاسبه در آن دنیابه بهشت نرود؟
♻️ 1) بله شهید هم گرفتار حق الناس می شود و در آستانه بهشت می ماند و حق ورود ندارد
♻️♻️ 2)اگر حق الناسى بر عهده آنها باشد و شهید شود؛ خداوند به نحوى صاحب حق را راضى مى کند، اما براى دیگران چنین استثنایى در کار نیست.
♻️♻️♻️ 3) اگر حق الناسى بر عهده آنها باشد و شهید شود؛ صاحبان حق به خاطر عظمت مقام شهید از حق خود بدون هیچ عوضی می گذرند.
موفق باشید.