eitaa logo
علیرضا خاکساری
449 دنبال‌کننده
13 عکس
30 ویدیو
0 فایل
دفتر شعر مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُبَشِّرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَذِيرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُنْذِرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي يُسْتَضاءُ بِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْهادِينَ الْمَهْدِيِّينَ 🔸 مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم بر او محبت می کند پیغمبر اکرم ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم با دست خود مزد تمام سینه زن ها را  امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم ! سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟ فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله آتش مجسم می شود بعد از رسول الله روزی صحن پاک چشم مادر سادات باران نم نم می شود بعد از رسول الله مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله حتی بلای جان زهرای عزادارش مسمار در هم می شود بعد از رسول الله تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله خورشید روی حضرت حوریه تاریک از سیلی محکم می شود بعد از رسول الله دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا قحطی آدم می شود بعد از رسول الله پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله طفلی که روزی زینت دوش پیمبر بود افسوس درهم می شود بعد از رسول الله بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى السَّيِّدِ الْمُجْتَبَى وَ الْإِمَامِ الْمُرْتَجَى سِبْطِ الْمُصْطَفَى وَ ابْنِ الْمُرْتَضَى عَلَمِ الْهُدَى الْعَالِمِ الرَّفِيعِ ذِي الْحَسَبِ الْمَنِيعِ وَ الْفَضْلِ الْجَمِيعِ وَ الشَّرَفِ الرَّفِيعِ الشَّفِيعِ ابْنِ الشَّفِيعِ الْمَقْتُولِ بِالسَّمِّ النَّقِيعِ الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ الْبَقِيعِ الْعَالِمِ بِالْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ صَاحِبِ الْجُودِ وَ الْمِنَنِ كَاشِفِ الضُّرِّ وَ الْبَلْوَى وَ الْمِحَنِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ الَّذِي عَجَزَ عَنْ عَدِّ مَدَائِحِهِ لِسَانُ اللَّسِنِ الْإِمَامِ بِالْحَقِّ الْمُؤْتَمَنِ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ🔸 ای مسیح خانه ی مولی الموالی مجتبی مظهر حُسن خدای لایزالی مجتبی "ابن شهر آشوب" اینگونه روایت میکند چون پیمبر صاحب شان و جلالی مجتبی هم "سیادت" هم "شرافت" بهترین میراث توست وارث "مجد" نبی کوه کمالی مجتبی از تبار یاس هستی بوی زهرا میدهی بسکه مثل مادرت پاک و زلالی مجتبی میروی هر شامگاهان دست پر از خانه ات رو به خانه میکنی با دست خالی مجتبی خود به دنبال یتیمان میروی مثل علی در سخاوت در کرامت بی مثالی مجتبی هرکجایی که قدم برداشتی از رحمتت شد متمول گدای آن حوالی مجتبی "بالحسن" بال قنوتم شد که معراجی شدم ای نگاهت باعث رشد و تعالی مجتبی ذکر تو دارد طراوت سینه را آباد کرد مثل جنگل های سرسبز شمالی مجتبی خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی کام من مهر تورا از سینه ی مادر گرفت بهترین سوغاتی شیر حلالی مجتبی نذر فرش بارگاهت با هزاران آرزو عمر من طی شد به پای دار قالی مجتبی چشمه های نور از شعر تو جاری میشود روشنایی بخش چشمان "وصالی" مجتبی دست و بال جانفدایت را نبندد وزن شعر بابی انتم و امّی و نفسی و اهلی و مالی مجتبی به سیاهی ات قسم چندین برابر میدهی هرکه خرج روضه ات کرده ریالی مجتبی گر به دنیا بود عمرش حضرت شیخ صدوق مینوشت از غربتت صدها "امالی" مجتبی غصه ی قد کمان آخر کمانت کرده است گریه داری با همین قد هلالی مجتبی این همه موی سپید تو حکایت میکند غصه داری در دلت از خردسالی مجتبی **** پای هر بیتی که میگویم خجالت میکشم در خور شان ات ندارم شعر عالی مجتبی https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸سه غزال پیوسته پیشکش غریب مدینه🔸 گنبد ندارد نام و نشانی بر روی مرقد ندارد ای گریه کن ها! سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد حتی حیاطی مانند صحن کوثر مشهد ندارد آقا کریم است آن قدر میبخشد به ما که حد ندارد درهم خریده اصلا برای او که خوب و بد ندارد آسوده خاطر رو کن به درگاهش که دست رد ندارد اصلا دل خوش از آن که طعنه بر غرورش زد ندارد **** مادر ندارد آقا " غریب است و کسی بر سر ندارد " خیلی عجیب است حتی میان خانه اش یاور ندارد گویا برایش از جعده بهتر شهر پیغمبر ندارد تنهای تنهاست در بین میدان مالک اشتر ندارد غصه همین جاست آن قدر ها هم بین ما نوکر ندارد افتاده از پا از خود نمی پرسی چرا بستر ندارد!!؟ ای اهل روضه ! سربسته گویم خانه ی او در ندارد در سینه ی خود جز داغ زهرا و غم حیدر ندارد **** ...از آشنا خورد از بی بصیرت های بی شرم و حیا خورد سبّ علی را در خطبه هایشان شنید و غصه ها خورد در خانه افتاد تا از شریک زندگی اش پشت پا خورد زهر ستم نه او مرهم یک عمر درد و غصه را خورد لایوم گفت و ... پاشید از هم شعرم و قافیه وا خورد کرببلا هم با بد دهانی به غرور عمه برخورد چکمه رسید و گاهی به پهلو و کمر گاهی به سر خورد از جمع اصحاب شمشیر وسنگ و تیر و نیزه بیشتر خورد https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُبَشِّرُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَذِيرُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُنْذِرُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي يُسْتَضاءُ بِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْهادِينَ الْمَهْدِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ جَدِّكَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَعَلَىٰ أَبِيكَ عَبْدِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَىٰ أُمِّكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهَبٍ🔸 شروع واقعه " اِنَّ الرَجُل لَیَهجُر " بود دهان طعنه پر از ظلمت و تنفر بود نداشت در سر خود چشم دیدن حق را و لاعلاج ترین درد او تکبر بود نبود غیر حسد در دل خدانشناس درخت جاهلیت میوه اش تمسخر بود نبود مستحق ناسزا شنیدن ها کسی که گفته ی او مثل وحی در خور بود شکسته بود دلی از عناصرالابرار سقیفه ای که در انصاف سست عنصر بود به پاس مزد رسالت زدند فاطمه را به زعم لات و هبل بهترین تشکر بود حسن شمرد پس از رفت و آمد دشمن یکی دو تا نه چهل رد پا به چادر بود دو ضربه خورد پَسِ در به صورت مادر به روی صورت کوثر نشان آجر بود نبود علت قتل حسن دو جرعه ی سم که قاتل پسرش روضه ی تحیُّر بود سه ماه بازوی زهرا سیاه بود سیاه غلاف قنفذ بی عاطفه مگر پر بود ؟ https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
31.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 بازنشر به مناسبت شهادت رسول الله (ص) کمی روضه بشنوید "حس میکنم رفتار تو تغییر کرده..." ترکیب بندی از علیرضا خاکساری با نوای حاج محمود کریمی حسینیه آیت الله شاهرودی ۲۸ صفر ۱۳۹۲ https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، 🔸 زخمی که دارد بر جگر را مرهمی نیست احضار اجباری شدن درد کمی نیست با پاره ی جان رسول الله بد کرد مامون رضا را باطنا نفی بلد کرد بابا ندارد طاقت دوری فرزند آقایمان را از جوادش دور کردند قسمت نشد با چشم سر بابا ببیند در رخت دامادی جوادش را ببیند دور از وطن حالا غریب افتاده در طوس در چنگ شمری نانجیب افتاده در طوس چشمی به در دارد نگاهی سمت جاده دلواپس و دلتنگ روی خانواده جز روضه ی گودال روی لب ندارد این هم حسینی که دگر زینب ندارد از بی کسی او دل زهرا بگیرد باید غلامی دست آقا را بگیرد از بین حجره جمع کرده فرش ها را دارد به خاطر ماجرای کربلا را با نام و یاد کربلا بر خود بپیچد از درد روی خاک ها بر خود بپیچد با ناله مادر را صدا زد مثل جدش در بین حجره دست و پا زد مثل جدش وقتی شبیه جد خود خدالتریب است یعنی غریب بن غریب بن غریب است از مرو تا مروه برایش گریه کردند مردم برای روضه هایش گریه کردند از بخت بد حالی شبیه محتضر داشت اما سر او را جواد از خاک برداشت سم را نمی دانم چه ها با آن بدن کرد اما جواد اهل بیت او را کفن کرد اهل سناباد آب غسلش را می آورد محض رضای حضرت زهرا می آورد مهریه ی زن های نوغان خرج او شد تابوتش از باران گل خوش عطر و بو شد جدش ولی با ضربه ی پا پشت و رو شد سرنیزه ای بر پهلوی جدش فرو شد ای وای از جدش که زیر دست و پا رفت تا کوفه خون تازه ای با نعل ها رفت (ص) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِي اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ وَلِي اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا عَمَّةَ وَلِي اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الحسين الشهيد وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ يا سكينة اشْفَعى لي فى الْجَنَّةِ فَإنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ، اَللّـهُمَّ إنّي أسْاَلُكَ أنْ تَخْتِمَ لي بِالسَّعادَةِ فَلا تَسْلُبْ مِنّي ما أنـَا فيهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ، اَللّـهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَ تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَعِزَّتِكَ وَبِرَحْمَتِكَ وَعافِيَتِكَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ أجْمَعينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً يا أرْحَمَ الرّاحِمينَ🔸 پیشکش علیا مخدره حضرت سکینه خاتون سلام الله علیها... باوضو سمت قبله رو کردم نذر تو شعری آرزو کردم هرچه روح القدس حواله کند نظر لطف اگر سه ساله کند از شکوهت مدام بنویسم شعر با احترام بنویسم گفتمت کوه باز کم گفتم به همان شیوه ی خودم گفتم خواندمت نور بیش از آن هستی برتر از وصف شاعران هستی دختر و خواهر ولی خدا همه جا یاور ولی خدا عصمت الله دختر معصوم سینه ات مهبط تمام علوم آینه زاده ای و آینه ای اسما و رسما عین آمنه ای در دل ما بروبیا داری عطر و بوی حسین را داری نوه ی فاتح حنین تویی آن که دل برده از حسین تویی متقن است این حدیث صد در صد دوست دارد حسین بیش از حد خانه ای را که تو در ان هستی عشق بابا سکینه جان هستی دختر ماه و آفتابی تو دست پروده ی ربابی تو مستحق نوازش عباس ذکر نامت نیایش عباس به حیایت کسی ندارد شک زینبی در قواره ای کوچک عمه سنجاق بر سرت می زد بوسه از روی معجرت می زد وارث اقتدار فاطمه ای مظهری از وقار فاطمه ای در گلویت طنین غرنده خطبه ات تند و تیز و برنده خطبه ات تیغ ذوالفقارت شد کوفه از مرد و زن دچارت شد خطبه ات شد مفتح الابواب مرحبا شیردختر ارباب دیدنی بود نطق حیدری ات جلوات علی اکبری ات همه دیدند انقلابت را نور جاری در حجابت را روسری دگر نیاز نشد گره معجر تو باز نشد مدح ناب تو را روایت گفت از بزرگی ات از عفافت گفت روزگاری شدید عازم حج خبر امد که در مراسم حج گرم تکبیر غرق در صلوات موقع رمی تک تک جمرات ریگ از دست خسته ات افتاد کی به مکروه نفس تو تن داد ؟ نفس پاک تو کی بهانه گرفت ؟ خاتمت کفر را نشانه گرفت همسفر بود اگرچه دور و برت نشدی وامدار همسفرت نشدی خم که ریگ برداری شرم داری چه شرم بسیاری پیش از آن که به خیمه ات برسی حجم جسم تو را ندید کسی شام اما نظاره ات کردند ملاعام اشاره ات کردند سیلی از شمر بی حیا خوردی دم دروازه سنگ ها خوردی "وابتلاکم بِنا " ی تو روضه ست بغض در گفته های تو روضه ست گره افتاده بود در مویت زجر دزدیده بود النگویت لحن نامحرمان عذابت داد شمر با ناسزا جوابت داد با دلی غرق درد و غم رفتی بین بزم شراب هم رفتی آب پیش رباب می خوردند پیش چشمت شراب می خوردند سر در بین تشت را دیدی هر چه آنجا گذشت را دیدی بی جهت گیسویت سپید نشد "خیزران خسته شد یزید نشد" (ع) https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ ابْنَ خُلَفَائِهِ وَ أَبَا خَلِيفَتِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ🔸 ساقیا ما همه از برکت جامت مستیم یازده مرتبه از بردن نامت مستیم هرکه در گوشه ی هر میکده ای سرمست است ما که در سایه ی الطاف "امامت" مستیم محو در روشنی گنبد زردت همچون یاکریمان نشسته سر بامت مستیم " نَحنُ کَهفُ لِمَنِ التَجَاَ اِلَینا "گفتی عمری از لذت فحوای کلامت مستیم به همان کرببلایی شدن مان سوگند هم چنان با یکی از پنج علامت مستیم می نخورده همه اصحاب تو آقا مست اند می نخورده همه چون "ابن هشامت" مستیم وَ تَصَدَّق... همه هستیم "ابوهاشم" تو سال ها با کرم و لطف مدامت مستیم ساقیا مرحمتی پشت در میکده ایم نظری کن که در خانه ی تو آمده ایم شیعه از پرچم تو حوله ی احرام گرفت حرم الله حریم حرمت نام گرفت قبله ی قبله تویی کعبه به تو رو زده است حجرالاسود از ایوان طلا وام گرفت خضر اولاد علی ! آب حیاتش دادی هر که از دست کریمانه ی تو جام گرفت فقه را با نفست بار دگر جان دادی احتجاجات تو گرد از رخ اسلام گرفت جاثلیق از سر اعجاز تو مشتش رو شد و دعای تو فقط بود به هنگام گرفت بی گمان زیر سر معجزه ی چشم تو بود شیر درنده اگر در قفس ارام گرفت اسم و رسمش وسط صحن تو از یادش رفت عاشقی که لقب زایر گمنام گرفت غافل از همّ و غم شیعه نشد مهدی تو از سجایای پسندیده ات الهام گرفت وای از آن دم که نگهبان تو گستاخی کرد وای از آن لحظه که تصمیم به دشنام گرفت وارث سینه ی آزرده ی زهرا نفست موقع گفتن تکبیره الاحرام گرفت در مناجات شب آخر خود افتادی پیش چشمان تر همسر خود افتادی گریه ی چشم ملک از قِبَل مهدی بود چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود ناله کردی همه با مهر جوابت دادند تشنه بودی و سپس جرعه ای آبت دادند اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند پیکرت تابش سوزنده ی خورشید ندید بوریا جای کفن دور خودش دید ؟ ندید سامرا با سپر و سنگ و سنانت نزدند پیرمردان که عصایی به دهانت نزدند سامرا صحبتی از گودی گودال نشد سینه ات زیر سم اسب که پامال نشد سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت آه... ناموس تو آقا به اسارت که نرفت https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَصَلَوَاتِ مَلائِكَتِكَ ، وَأَنْبِيائِكَ وَالْمُرْسَلِينَ وَعِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ، وَأَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرَضِينَ ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ، عَلَىٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ ، وَنَبِيِّكَ وَأَمِينِكَ ، وَنَجِيبِكَ وَحَبِيبِكَ ، وَصَفِيِّكَ وَصِفْوَتِكَ ، وَخَاصَّتِكَ وَخَالِصَتِكَ ، وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ ، وَأَعْطِهِ الْفَضْلَ وَالْفَضِيلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ🔸 اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه چشم زمان زمان توقف به آمنه تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است حق می دهد مجال تصرف به آمنه از سادگی صفا شده مهمان خانه اش اصلا نیامده ست تکلف به آمنه من فکر میکنم که خداوند در ازل بخت بلند کرده تعارف به آمنه عالم دخیل دامن راحیل دیگری ست پیداست از توسل یوسف به آمنه از برکت محمدش او هم به عرش رفت حق داده است اذن تشرف به آمنه شوق صله مجال تلفظ به من نداد شعرم از احتیاج دلم گف(ت) به آمنه این دل که با امید در ابواء دخیل بست از طیف شاعران مدینه نرفته است شخصیتی ستوده و برجسته مصطفی معنا دهد به واژه ی وارسته مصطفی او تا سپیده دم همه شب سر به سجده داشت الگوی ناب ؛ بنده ی شایسته مصطفی بالذات عقل کامل و بالفطره عالم است کاری نکرده است ندانسته مصطفی تا حسن عاقبت به همه ارمغان دهد با جان و مال خویش کمر بسته مصطفی مرد جهاد بود که طائف به چشم دید با ابروی شکسته نشد خسته مصطفی نفرین نکرد امت خود را رسول مهر سرشار از محبت پیوسته مصطفی شور و شکوه و روح اذان است و می دهد پس حیثیت به گنبد و گلدسته مصطفی بیش از علی که عاشق زهرای اطهر است باشد به عشق فاطمه وابسته مصطفی هست علی ست بسته به هستی فاطمه هستی فاطمه همه از هست مصطفی بالا گرفت بین تمامی دست ها دست امام فاطمه را دست مصطفی وقتی دهد برات مدینه خدا کند باشم میان جمله ی فهرست مصطفی هستیم بر ارادت خود  پایبند تر هدیه به محضرش صلواتی بلندتر در زمره ی بشر نه همانا پدیده است او را خدا برای خودش برگزیده است خورشید هم به یاد ندارد طلوع وی چرخ و فلک شبیه محمد ندیده است او را نخست قبل ظهور ستاره ها با دست خویش حضرت حق افریده است پایان شام زنده به گوری دختران در ظل افتاب هدایت دمیده است دل های ما به هم شده نزدیک شام عید با دست او نسیم محبت وزیده است دستش میان سفره ی ما نان گذاشته همواره بانی نعمات عدیده است از اسمان به سمت زمین میکند شتاب باران برای بوسه به پایش رسیده است بی مرتضی تمامی ابیات ابتر اند ذکر علی به داد قصیده رسیده است با این که هست جشن رسول خدا ولی خشنودی پیمبر و زهرا بگو علی بانی فیض فیض مجدد فقط علی ست مستم دلیل مستی بی حد فقط علی ست انگشتری دهد به گدا در رکوع خود بر عجز مستمند مقید فقط علی ست میراث مرتضاست کرامات مجتبی عمری ابالکریم زبانزد فقط علی ست میل سفر نمیکنم الا سوی نجف مقصود من ولایت و مقصد فقط علی ست بی خود که محو گنبد و گلدسته نیستم نقش و نگار پرچم گنبد فقط علی ست دزد است ان که تکیه زده جای مصطفی اهل سقیفه صاحب مسند فقط علی ست هر شیر پاک خورده قسم یاد میکند نفس و دم و وصی محمد فقط علی ست آن کس که می برد عتباتم فقط رضاست آن که دهد حواله ی مشهد فقط علی ست در بند حیدرم نه که در بند قافیه ارباب تا قیام قیامت فقط علی ست اول سری به خاک نهاده ادب کنم دوم از او برات مدینه طلب کنم https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ🔸 🔸برشی از یک ترکیب بند مطول... وقتی بیانجامد به وصل یار مقصد دیدنی ست در محضر محبوب دیدار مجدد دیدنی ست هر شب تمام عرشیان او را زیارت می کنند هفت آسمان حور و ملک در رفت و آمد دیدنی ست در جسم و جان او خدا بهتر مجسم میشود در او تجلی صفات حی سرمد دیدنی ست با حسن روی یوسفی از یوسفان فاطمه خال سیاه ابروی خم زلف مجعد دیدنی ست با مطلع الفجر رخش جبرییل حیرت میکند بسکه ظهور صادق ال محمد دیدنی ست هر کس که از ذریه ی زهراست اقای من است تنها به زیر پای این اولاد مسند دیدنی ست با چشم دل باید مزار ساده اش را بنگریم قطعا بقیع خاکی اش مانند مشهد دیدنی ست فردا که ایوان و شبستان و رواقی ساختیم طوف کبوترهای عاشق دور گنبد دیدنی ست قصد زیارت می کنیم از دور قطعا زائریم از عاشقان بی قرار صادق بن باقریم خورشید دارد ارتزاق از فیض نور خانه اش موسا اقامت کرده در وادی طور خانه اش پیر و مراد انبیاست سرچشمه ی آب بقاست خضر نبی نوشیده از جام طهور خانه اش اهل زمین شایسته ی خدمت به او هم نیستند بر عهده ی کروبیان باشد امور خانه اش از برکت اعجازش ابراهیم بیرون می زند با شوق هر کس پا گذارد در تنور خانه اش جای غرور افتادگی جای تجمل سادگی شب تا سحر میبارد از سقف نمور خانه اش طیّ طریقم بی گمان اغاز معراج من است نزدیک عرشم میبرد این راه دور خانه اش بار سرم را میکشد بر روی شانه شب به شب خیلی بدهکارم به دیوار صبور خانه اش موسی بن جعفر نه دمش عیسی بن جعفر پرور است دستم به دامان مسیح نوظهور خانه اش در مشهد و در کاظمین از عمق جان سر میدهم اولاد من قربان اولاد ذکور خانه اش آئینه دار پنج تن بر خلق عالم حاکم است جانم فدایش پنجمین جد امام قائم است  عرض ارادت میکنم اما به شکل دیگری تقدیم حضرت میکنم با جان و دل شعر تری جمع نبوت با امامت میشود کنه امام آئین او پیغمبری سیر و سلوکش حیدری در ما رایت افقه من جعفر نعمان ببین حتی ندارد دشمنش از او فقیه بهتری کار کسی جز او نباشد ابن حیان ساختن از غیر آقا بر نمی آید زُراره پروری از برکت انفاس او کرسی درس خاص او پیچیده ست آوازه ی فقه و کلام جعفری بر صدق گفتارم شهادت میدهد اِبنِ حَکَم در گفتگوهایش  نمایان است فتح خیبری ممنون قال الباقر و مدیون قال الصادق اند از مرجع و از سینه زن تا روضه خوان و منبری دیدند با چشمان خود هم شافعی هم مالکی شیعه ندارد جز امام صادق خود رهبری باید بگردد هر که در دنیاست کاهل بر نماز در محشر فردا به دنبال شفیع دیگری شکر خدا دم میزنم از صاحب خود دم به دم شکر خدا دارم به تن رخت شریف نوکری من با ارادت گفته ام قدر بضاعت گفته ام ابیات گنگ من کجا اشعار ناب حمیری ؟ مولا قدمگاهش همیشه قبله گاه اولیاست فرزند او باب الحوائج مغز بادامش رضاست... https://eitaa.com/khaksari_alireza1001