eitaa logo
🌺خالـــــه قـــــزی🌺
16.8هزار دنبال‌کننده
214 عکس
79 ویدیو
0 فایل
رمان آنلاین خاله قزی هر روز ۱ پارت به جز جمعه ها به قلم شبنم کرمی چند پارت بخون بعد اگه تونستی لفت بده تبلیغات 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074
مشاهده در ایتا
دانلود
باحرف های گیسو استرس گرفتم.. قلبم تند میزد... _خب.. یعنی چی؟ ممکن نیست! اگه دوست دختر یکی از کارمند ها بوده واز قضا همه ی پرنسل هام اونو دیدن پس چطور ممکنه خود پندار اونو نشناسه؟؟؟ _نه جانم. هیچ پرسنلی اونو ندیده من اون شب ماشینم وسط راه خاموش کرده بود و دنبال بزنین بودم که بنیامین جلوی پام ترمز کرد و همین دختره هم باهاش بود که منو تا پمپ بنزنین رسوندن! _گیسو تومطمئنی؟ من نرم این چرت وپرت هارو بگم بدتر باهام لج بیوفتن و آبرومو ببرن! مطمئنی این دخترهمونه؟؟ _سارا جان میگم خودشهههه! یه کم منو باور کن خب! نشون به اون نشون که مژه های پر پشت زغالیش لجمو درآورده بود و ازش بدم میومد! _خب.. این عالیه.. من چطور میتونم با بنیامین ارتباط برقرار کنم؟ _نمیدونم والا.. یادمه بنیامین بخاطر بی ادبی اخراج شده بود و ازفرداشم دیگه نیومد! _پوووف! کارمون دراومد! الان باید برگردیم دنبال آقا بنیامین! _بنیامین رو میخوای چیکار؟ مشکل تو نسیم چش چقشه اس! _یه کاسه ای زیر نیم کاسه همین چشم قشنگ هست! بالاخره پیداش میکنیم! فقط کمکم کن من این بنیامین رو پیدا کنم!
🍒🍃🍒🍃🍒🍃 _میخوای سرت رو ماساژ بدم؟ بایاد آوری حرف های عزیز لبخند غمگینی روی لبم نقش و ادامه دادم: _وقتی پاهای عزیز رو ماساژ میدادم میگفت دست هات مثل مسکن میمونه! سکوت کردم و توی ذهنم ادامه دادم: _البته این حرف هارو زمانی به کار میبرد که میخواست ساعت ها پاهاش رو ماساژ بدم و ازدست خستگی دست هام به گز گز بیوفته! _نه قربونت برم سردردهای من میگرنیه و با ماساژ خوب نمیشه الکی دست هاتو خسته کنم که چی بشه! قرص هاشو خورد و لیوان رو روی جلومبلی کنارش گذاشت و همزمان که به لیوان خیره شده بود گفت: _عمدا گفتم مطمئنم توی اون شهری که فکرکنه ازجات خبر دارم و مثل چی دنبالت بگرده.. اونقدر جاتو بهشون نمیگم تا جونشون بالا بیاد... _عمو عباس نمیدونه که خونه رو ترک کردم؟ @khaleghezi 🍒 🍒🌻 🍒🌻🍒 🍒🌻🍒🌻 🍒🌻🍒🌻🍒 🍒🌻🍒🌻🍒🌻 🍒🌻🍒🌻🍒🌻🍒