eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
67هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
هدایت شده از عین میم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✒️✒️اگه میخوای عقاید دینی تو کامل کنی مارو دنبال کن✒️✒️ همه‌ی ما نیاز به دین داریم ، منتهی دینی که کامل باشه 💛💛 Panaah_org
🎉کالاهای جدید ویژه ۱۴۰۰🎉 فروشگاه‌های زنجیره ای خانه ایرانی 🇮🇷با خرید کالای ایرانی، از تولید ملی حمایت کنیم🇮🇷 آرایشی و بهداشتی کیف و کفش انواع پوشاک خانواده بازی و سرگرمی خانه و آشپزخانه نوشت افزار و .... همراه جوایز هفتگی🎁 📍شعب تهران: مینی سیتی و اکباتان 📦ارسال به سراسر کشور اینجا همه کالاها با افتخار ایرانیست https://eitaa.com/joinchat/2857566208Cfee066062d
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
تا کالاها تموم نشده سریع بیا اینجا👇 https://eitaa.com/joinchat/2857566208Cfee066062d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رستگاری با یک آیه از قرآن .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر بچه کوچولو و برداشتن تخم مرغ از زیر مرغ بدبخت 😂😂 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
✍️ 🍃مرخصی تازه عروس همسر یکی از فرماند‌هان پاسگاه که به تازگی ازدواج کرده بود و چندین ماه از زندگیشان دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش می‌گذشت، بدجوری دلتنگ خانواده پدری‌اش شده بود. او چندین بار از شوهرش درخواست می‌کند که برای دیدن پدر و مادرش به شهرشان، به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند، ولی شوهرش هر بار به بهانه‌ای از زیر بارِ موضوع شانه خالی می‌کرد. زن که در این مدت با چگونگیِ برخورد مأموران زیر دست شوهرش و مکاتبه آن‌ها برایِ گرفتنِ مرخصی و سایر امورِ اداری کم و بیش آشنا شده بود، به فکر می‌افتد که حالا که همسرش به خواسته وی اهمیت نمی‌دهد، او هم به‌صورت مکتوب و همانند سایر ماموران برای رفتن و دیدار با خانواده‌اش، درخواست مرخصی بکند. پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این شرح، خطاب به همسرش می‌نویسد: جناب …. فرمانده‌ی محترم … اینجانب …….، همسرِ حضرت‌عالی که مدت چندین ماه است پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگان خود هستم، حال که شما به‌دلیلِ مشغله بیش از حد، فرصت سفر و دیدار با بستگان را ندارید، بدین‌وسیله از شما تقاضا دارم که با مرخصی اینجانب، به مدت … روز برای مسافرت و دیدن پدر و مادر و اقوام موافقت فرمایید. با احترام، ….. همسر شما و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش می‌گذارد. چند وقت بعد جواب نامه، به این مضمون به دستش رسید: سرکار خانم .. … عطف به درخواست مرخصیِ سرکارِ عالی جهت سفر برایِ دیدار با اقوام، بدین‌وسیله اعلام می‌دارد با درخواست شما به‌ شرط تعیین جانشین موافقت می‌شود. فرمانده‌ پاسگاه… .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بعد کرونا مدرسه باز شه کلاس دوم تموم شده هنوز رنگ مدرسه رو ندیدن😂 امون ازین نسل جدید بهترین دوبله های جواد خواجوی😁بازیگر سریال نوروز رنگی اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
🔔🔰 با غرفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همراه باشید در 💢۲۰ درصد تخفیف 📅 سوم تا دهم بهمن ماه 📦 ارسال رایگان به سراسر کشور 📥 جهت حضور مجازی در غرفه سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی کلیک کنید: 🌐 yun.ir/ngvr28 http://eitaa.com/joinchat/905248775C8cd586abfc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم خوانی زیبای دختر پدری😍 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محاسبه دقیق 😁 در نتیجه یک پرش و یک فرود خوب😄 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتباط با نامحرم در مجازی .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
✍️ ❇️برگی از دفترخاطرات یک مرد ایرانی👨🏻 من یک کارمند هستم و همسرم پرستار! سالها بود که من هر روز خانم را بنا به شیفتش میرساندم بیمارستان و برای پیاده شد‌نش درب ماشین را باز میکردم. این جریان شده بود حرف اول توی بیمارستان که من هر روز درب ماشین را برای زنم باز میکنم! پرستارها و دکترها به خانمم می گفتند: وای چه رمانتیک! چه علاقه ای! چه احترامی! خوش به حالت با این شوهری که داری. کاش ما هم همسری مثل همسر تو داشتیم. تا جاییکه ماجرای عشقِ بنده و احترامی که من به زنم میگذارم به گوش دانشجویان پزشکی و پرستاریِ آن بیمارستان هم رسیده بود و در مورد ما حرف میزدند! ‌حسرت خوشبختی ما را کسی نبود که نخورد! اما هیچ کس نمیدانست درب پرایدِ قراضه ی من، جوری خراب بود که فقط از بیرون باز میشد و تازه شیشه هم پایین نمی آمد!!!! و خلاصه اینکه: من الان با دو تا پرستار، یک خانم ماما و یک خانم دکتر ازدواج کرده ام و سرم حسابی شلوغ است! و این درب پراید شده در روزیِ من! آرزو دارم خدا همچین دری را نصیب شما هم بکند.😂😂😂 ✅یه چیزایی هست که حالتُ خراب میکنه،اما زندگیتُ آباد. 💠عسَىٰٓ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ 🔥یوسف هم اگه تو اون زندونْ کوچیک نمیشد شاید هیچوقت گُنده مصر نبود! 🌸فقط باس خودتُ بسپاری دستِ خدایِ خودت. 🔸کشکول معرفت .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
💠جمع كردن پياز و مبارزه با هوای نفس يكى از علماى نجف به نام آقاى سيد محمدرضا خلخالى گويد روزى در بازار آيت الله محمدحسين غروى اصفهانى (كمپانى) در وسط كوچه ديدم كه خم شده و پيازهايى را جمع مى كند و مى خندد رفتم سلام كردم و به كمك ايشان پيازها را جمع كرديم آنگاه در گوشه قبايش گرفت و به منزل روانه شد از ايشان سوال كردم چرا مى خنديديد : فرمود در سن جوانى كه براى تحصيل وارد نجف شدم بسيار مرفه بودم با لباس عالى يك تسبيح قيمتى داشتم روزى در مقابل ضريح حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) تسبيح پاره شد و روى زمين ريخت ولى عزت نفس يا خودخواهى مانع شد خم شوم و دانه تسبيح را جمع كنم اما امروز كه پيازها ريخت به ياد آن روز افتادم كه در آن زمان براى من جمع كردن دانه هاى تسبيح سخت بود ولى اكنون به حمد الله جمع كردن پيازهاى بى ارزش برايم قابل تحمل است به همين دليل شاد و مسرور هستم 📚در محضر صاحب دلان ص 51 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
چند ماه پیش مامانم داشت به داداشم یاد میداد که دروغ کار زشتیه ما نباید دروغ بگیم و اگه دروغ بگیم قلبمون سیاه میشه و خلاصه به داداشم یاد داد که دروغ نگه این داداش منم خیلی تو حال و هوای راست گویی بود و هرکی دروغ میگفت و داداشم راستشو میدونست سریع ضایع میکردش و میگفت دروغ نگو و ... عقد پسرخالم بود رفته بودیم محضر رسید به اونجاش که میگن عروس رفته گل بچینه داداش منم بلند گفت دروغ میگن عروس زیر این پارچست همه خندیدن و دوبار دخترخالم گفت عروس رفته گلاب بیاره داداشم رفت پیش حاج اقا گفت عمو عمو نگاه کن عروس اونجاست اینا دارن بهت دروغ میگن 😂 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصه با جرزنی هم نتونست 😄 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سال 74 تازه دیپلم گرفته بودم و برای عوض شدن حال و احوالم رفتم شهرستان خونه ی پدر بزرگم که بعد از ماه رمضان با انرژی مضاعف برگردم برای کنکور بخونم. 5 تا دایی و 4 تا خاله داشتم که یه خاله و یه داییم تقریبا همسن خودم بودن ودوتا دایی دوقلو از خودم کوچیکتر داشتم.پدر بزرگم یه شب که مسجد رفته بود حاج آقا رو منبر گفته بود وقتی سحری میخورید فورا نخوابید یکم دعا بخونید و رازو نیاز کنید... این بنده خدا هم تحت تاثیر قرار گرفت و اومد خونه به من و 4تا دایی خاله هام که خونه بودن گفت :از امشب باید بعد سحر حتما یه دعا از مفاتیح بخونید تا بذارم بخوابید😳 اون شب زیارت عاشورا با من بود و شب بعدش دعای توسل افتاد به داییم که از شدت خواب چشاش باز نمی شد.ماهم همه با کتاب دعا تو دستمون منتظر بودیم زودتر بخونه تا بخوابیم که یهو دیدیم داره میگه :یا اباالفضل...یا سیدنا ومولانا...انا توجهناواستشفعنا😳😳😳😳😳😳هر چی ما میگشتیم تو دعای توسل حضرت اباالفضل نداشت😅😅😅😅 بیچاره داییم تو خواب داشت دعای توسل میخوند😂😂😂😂 پدر بزرگمم بخاطر اینکه به بقیه ادعیه آسیب نرسه قانونشو برداشتو دیگه دعا نخوندیم سحر ها😁 ┄┅┅😅❅🤦‍♀🤦‍♂🤦‍♀🙋‍♂❅😅┅┅┄ @sotikodak
داداش رضا رو میشناسی؟ یک جوونه که چند ساله از گناهان جنسی که داشته توبه کرده و بزرگترین سایت خودسازی کشورو داره😳 خیلی از جوونا تو سایت داداش رضا توبه کردن توام از گناه خسته شدی؟.. بیا اینجا مطالب سایت داداش رضا رو میزنه راحت گناهو بذار کنار پاک زندگی کن👇 https://eitaa.com/joinchat/3043360926Cca3dea7cc1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد بگیرید و قطره بکشید👍😃 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی از آنچه بر یک مرد به دلیل بد اخلاقی با همسر در برزخ گذشت ▪️این قسمت: به خدا می‌سپارمت ▫️تجربه‌گر : آقای بهروز عظیمی 💢لینک فیلم کامل در تلوبیون: https://www.telewebion.com/episode/2566840 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ پسر 8 ساله ی من دونده ی خوبی بود و در اکثر مسابقات مدال می آورد. روزی برای دیدن مسابقه ی او رفتم. در مسابقه ی اول مدال طلا را کسب کرد. مسابقه ی دوم آغاز شد. او شروع خوبی داشت اما در پایان مسابقه حرکت خود را کند کرد و نفر چهارم شد. برای دلداری به سراغ او رفتم تا نکند به خاطر اول نشدن ناراحت باشد. پسرم خنده ی معصومانه ای کرد و گفت: مامان یه رازی بهت میگم ولی پیش خودمون بمونه. کنجکاو شدم. پسرم ادامه داد: من یک مدال بردم اما دوستم نیکولاس هیچ مدالی نبرده بود و خیلی دوست داشت یک مدال برای مادر پیرش ببرد. برای همین گذاشتم او اول بشود. پرسیدم: پس چرا چهارم شدی؟ خندید و جواب داد: آخه نیکولاس میدونه من دونده ی خوبی هستم. اگر دوم می شدم همه چیز را می فهمید. حالا می توانم بگم پایم پیچ خورد و عقب افتادم. .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی زیبای یک مرغابی با جوجه هاش😍 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی از دندوناشم استفاده کرد😄 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak