فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی عجیب از موجود وحشتناکی در برزخ که بازتاب اعمال دنیاست
▪️این قسمت: به خدا میسپارمت
▫️تجربهگر : آقای بهروز عظیمی
#تجربه_مرگ_موقت
💢لینک فیلم کامل در تلوبیون:
https://www.telewebion.com/episode/2566840
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
✨دیجیکالا جت✨
سفارش آنلاین سوپرمارکتی 🥩🍎🍗🍊🥖
همین الان با ۳۵٪ تخفیف سفارش بده ✅
دانلود مستقیم 👇
https://trc.metrix.ir/9pjr1w/?adgroup=t02
https://trc.metrix.ir/9pjr1w/?adgroup=t02
#ردیف_اول، #قبر_هشتم
🌷هویزه، شهدای غریبی دارد. خیلی از آنها، جوانانی هستند که کیلومترها دورتر از خانه و کاشانه خود در این سرزمین آرمیده اند. هویزه نبرد کربلائی را به خود دیده است. مظلومیت شهدای این سرزمین یکی از غم انگیزترین خاطرات دفاع مقدس است. عصر یک روز در ایام نوروز در حیاط مسجد هویزه که یادمان تعداد زیادی از شهدای گرانقدر است قدم میزدم. کاروانهای زیارتی، یکی پس از دیگری برای زیارت به آنجا میامدند و میرفتند. در میان همهمه زائران، سر و صدای یک نفر بیشتر از همه جلب توجه میکرد. به همان طرف حرکت کردم.
🌷دختر خانم نوجوانی بود که خودش را روی یکی از قبرها انداخته بود و با حالتی که هر بیننده ای را منقلب میکرد، داشت ضجه میزد و گریه میکرد و چیزهایی به شهید میگفت که کلماتش زیاد قابل فهم نبود. عده ای از خانمها دوره اش کرده بودند و سعی داشتند به او دلداری بدهند. فکر کردم حتماً از بستگان آن شهید است. خودم را کنار کشیدم و از آن جمع فاصله گرفتم. بعد از کمی قدم زدن، همان دختر خانم را دیدم که حالا آرام و با وقار، گوشه ای ایستاده و به مزار شهدا چشم دوخته است.
🌷نزدیک رفتم و سر صحبت را باز کردم. پرسیدم: آن شهید برادرت بود؟ گفت: نه، اصلاً با او آشنا نیستم. کنجکاویام بیشتر شد. جریان را از او سئوال کردم. گفت: آن شهید مرا به اینجا دعوت کرد. حرفهایش عجیب بود. _قرار بود از مدرسهی ما کاروانی به مناطق جنگی اعزام شود. سهمیه هر کلاس چهار نفر بود. من هم دوست داشتم به این سفر بروم. اما اسمم در قرعه نیفتاد. خیلی ناراحت شدم. دلم شکست. شب توی خواب شهیدی را دیدم که با لباس رزم مقابلم ایستاده بود و لبخند میزد.
🌷بعد از چند لحظه به طرفم آمد. چفیه اش را درآورد و روی سرم انداخت. چفیه تمام موهایم را پوشاند. بعد چنان زیر آن را گره زد که احساس خفگی کردم. گفتم: میخواهی مرا بکشی؟ خندید. گفت: ما جانمان را فدای شما کردیم.... نترس. نمیمیری! گفت: چرا به زیارت ما نمیآیی؟ فهمیدم منظورش جبهههای جنوب است. گفتم: قرعه به نامم نخورد. گفت: اگر دلت بخواهد میتوانم کارت را درست کنم. خوشحال شدم. نور امید در دلم زنده شد. دیدم میخواهد برود. پرسیدم: سراغ شما کجا بگیرم؟
🌷....گفت: مزار شهدای هویزه که آمدی ردیف اول، قبر هشتم. فردا صبح که به مدرسه رفتم، اعلام کردند برای کلاس ما یک سهمیه اضافه شده. سریع رفتم اسم نوشتم. قرعه به نامم افتاد! به هویزه که آمدم، فوری به سراغ شهدا رفتم. ردیف اول را پیدا کردم. شمردم تا رسیدم به قبر هشتم. گفتم شاید آن طرف که بشمارم قبر دیگری باشد. اما از سمت دیگر هم هشتمین قبر بود. روی سنگ نوشته شده بود: ”شهید ملائی زمانی".
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدرضا ملائی زمانی
راوی: حجت الاسلام مرتضوی از گروه تفحص سیره شهدا قم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اخرش😂😂
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
یه روز مامانم اومد خونه میخواس با عجله بگه (عِصمتِ خاله زردآلو آورده)گفت (عصمت خالو زردآله آورده)😂😂😂😂
مردیم از خنده😆😆
عصمت خانوم میشن دخترخالم😁
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
هدایت شده از تبلیغات گسترده پایتا
.
مردان توجه ‼️🗣
چرا تراشیدن ریش حرام شده؟
🔎#دلیل_پزشکی را اینجا بخوان👇👩🏼⚕
🧔🏻🧔🏻🔜🧑🏻🧑🏻🔜🔞🔬🔜⚠️
🧔🏻🧔🏻🔜🧑🏻🧑🏻🔜🌡🔬🔜⚠️
🧔🏻🧔🏻🔜🧑🏻🧑🏻🔜🔞🔬🔜⚠️
🧔🏻🧔🏻🔜🧑🏻🧑🏻🔜🌡🔬🔜⚠️
🧔🏻🧔🏻🔜🧑🏻🧑🏻🔜🔞🔬🔜⚠️
🧔🏻🧔🏻🔜🧑🏻🧑🏻🔜🌡🔬🔜⚠️
🧔🏻🧔🏻🔜🧑🏻🧑🏻🔜🔞🔬🔜⚠️
ضربه بزنید👇🏻👆
https://eitaa.com/joinchat/2061369427Cc5c0894323
لینک برای عضویت محدود
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
واقعا لازمه 🗣
کم حافظه😞
کند ذهن🧠
بی انگیز😓
این کانال مخصوص شماست 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2150498429C8fe8dab7ad
🌔🌕👉🏼👍🏻👇🏻👇🏻👍🏻👈🏼🌕🌖
🌔⭕️㊗️👉🏼👉🏻🧠🧠👈🏻👈🏻㊗️⭕️🌖
🌔🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌖
هدایت شده از عین میم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✒️✒️اگه میخوای عقاید دینی تو کامل کنی مارو دنبال کن✒️✒️
همهی ما نیاز به دین داریم ، منتهی دینی که کامل باشه 💛💛
Panaah_org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کفشاش😄
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🎉کالاهای جدید ویژه #نوروز۱۴۰۰🎉
فروشگاههای زنجیره ای خانه ایرانی
🇮🇷با خرید کالای ایرانی، از تولید ملی حمایت کنیم🇮🇷
آرایشی و بهداشتی
کیف و کفش
انواع پوشاک خانواده
بازی و سرگرمی
خانه و آشپزخانه
نوشت افزار
و ....
همراه جوایز هفتگی🎁
📍شعب تهران: مینی سیتی و اکباتان
📦ارسال به سراسر کشور
اینجا همه کالاها با افتخار ایرانیست
https://eitaa.com/joinchat/2857566208Cfee066062d
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
تا کالاها تموم نشده سریع بیا اینجا👇
https://eitaa.com/joinchat/2857566208Cfee066062d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رستگاری با یک آیه از قرآن
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر بچه کوچولو و
برداشتن تخم مرغ از زیر مرغ بدبخت 😂😂
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
✍️#داستان
🍃مرخصی تازه عروس
همسر یکی از فرماندهان پاسگاه که به تازگی ازدواج کرده بود و چندین ماه از زندگیشان دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش میگذشت، بدجوری دلتنگ خانواده پدریاش شده بود.
او چندین بار از شوهرش درخواست میکند که برای دیدن پدر و مادرش به شهرشان، به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند، ولی شوهرش هر بار به بهانهای از زیر بارِ موضوع شانه خالی میکرد.
زن که در این مدت با چگونگیِ برخورد مأموران زیر دست شوهرش و مکاتبه آنها برایِ گرفتنِ مرخصی و سایر امورِ اداری کم و بیش آشنا شده بود، به فکر میافتد که حالا که همسرش به خواسته وی اهمیت نمیدهد، او هم بهصورت مکتوب و همانند سایر ماموران برای رفتن و دیدار با خانوادهاش، درخواست مرخصی بکند. پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این شرح، خطاب به همسرش مینویسد:
جناب …. فرماندهی محترم …
اینجانب …….، همسرِ حضرتعالی که مدت چندین ماه است پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگان خود هستم، حال که شما بهدلیلِ مشغله بیش از حد، فرصت سفر و دیدار با بستگان را ندارید، بدینوسیله از شما تقاضا دارم که با مرخصی اینجانب، به مدت … روز برای مسافرت و دیدن پدر و مادر و اقوام موافقت فرمایید.
با احترام، ….. همسر شما
و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش میگذارد.
چند وقت بعد جواب نامه، به این مضمون به دستش رسید:
سرکار خانم .. …
عطف به درخواست مرخصیِ سرکارِ عالی جهت سفر برایِ دیدار با اقوام، بدینوسیله اعلام میدارد با درخواست شما به شرط تعیین جانشین موافقت میشود.
فرمانده پاسگاه…
#طنز
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بعد کرونا مدرسه باز شه
کلاس دوم تموم شده
هنوز رنگ مدرسه رو ندیدن😂
امون ازین نسل جدید
#اعصاب_میمون
بهترین دوبله های جواد خواجوی😁بازیگر سریال نوروز رنگی
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄
@BaSELEBRTY
هدایت شده از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
🔔🔰 با غرفه #سازمان_انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همراه باشید در #نمایشگاه_مجازی_کتاب
💢۲۰ درصد تخفیف
📅 سوم تا دهم بهمن ماه
📦 ارسال رایگان به سراسر کشور
📥 جهت حضور مجازی در غرفه سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی کلیک کنید:
🌐 yun.ir/ngvr28
#نمایشگاه_مجازی
http://eitaa.com/joinchat/905248775C8cd586abfc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم خوانی زیبای دختر پدری😍
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محاسبه دقیق 😁
در نتیجه یک پرش و یک فرود خوب😄
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتباط با نامحرم در مجازی
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
✍️#داستان
❇️برگی از دفترخاطرات یک مرد ایرانی👨🏻
من یک کارمند هستم و همسرم پرستار! سالها بود که من هر روز خانم را بنا به شیفتش میرساندم بیمارستان و برای پیاده شدنش درب ماشین را باز میکردم. این جریان شده بود حرف اول توی بیمارستان که من هر روز درب ماشین را برای زنم باز میکنم!
پرستارها و دکترها به خانمم می گفتند: وای چه رمانتیک! چه علاقه ای! چه احترامی! خوش به حالت با این شوهری که داری. کاش ما هم همسری مثل همسر تو داشتیم. تا جاییکه ماجرای عشقِ بنده و احترامی که من به زنم میگذارم به گوش دانشجویان پزشکی و پرستاریِ آن بیمارستان هم رسیده بود و در مورد ما حرف میزدند! حسرت خوشبختی ما را کسی نبود که نخورد!
اما هیچ کس نمیدانست درب پرایدِ قراضه ی من، جوری خراب بود که فقط از بیرون باز میشد و تازه شیشه هم پایین نمی آمد!!!!
و خلاصه اینکه:
من الان با دو تا پرستار، یک خانم ماما و یک خانم دکتر ازدواج کرده ام و سرم حسابی شلوغ است!
و این درب پراید شده در روزیِ من! آرزو دارم خدا همچین دری را نصیب شما هم بکند.😂😂😂
✅یه چیزایی هست که حالتُ خراب میکنه،اما زندگیتُ آباد.
💠عسَىٰٓ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ
🔥یوسف هم اگه تو اون زندونْ کوچیک نمیشد شاید هیچوقت گُنده مصر نبود!
🌸فقط باس خودتُ بسپاری دستِ خدایِ خودت.
🔸کشکول معرفت
#طنز
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
💠جمع كردن پياز و مبارزه با هوای نفس
يكى از علماى نجف به نام آقاى سيد محمدرضا خلخالى گويد روزى در بازار آيت الله محمدحسين غروى اصفهانى (كمپانى) در وسط كوچه ديدم كه خم شده و پيازهايى را جمع مى كند و مى خندد
رفتم سلام كردم و به كمك ايشان پيازها را جمع كرديم آنگاه در گوشه قبايش گرفت و به منزل روانه شد
از ايشان سوال كردم چرا مى خنديديد : فرمود در سن جوانى كه براى تحصيل وارد نجف شدم بسيار مرفه بودم با لباس عالى يك تسبيح قيمتى داشتم
روزى در مقابل ضريح حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) تسبيح پاره شد و روى زمين ريخت ولى عزت نفس يا خودخواهى مانع شد خم شوم و دانه تسبيح را جمع كنم اما امروز كه پيازها ريخت به ياد آن روز افتادم كه در آن زمان براى من جمع كردن دانه هاى تسبيح سخت بود ولى اكنون به حمد الله جمع كردن پيازهاى بى ارزش برايم قابل تحمل است به همين دليل شاد و مسرور هستم
📚در محضر صاحب دلان ص 51
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
چند ماه پیش مامانم داشت به داداشم یاد میداد که دروغ کار زشتیه ما نباید دروغ بگیم و اگه دروغ بگیم قلبمون سیاه میشه
و خلاصه به داداشم یاد داد که دروغ نگه
این داداش منم خیلی تو حال و هوای راست گویی بود و هرکی دروغ میگفت و داداشم راستشو میدونست سریع ضایع میکردش و میگفت دروغ نگو و ...
عقد پسرخالم بود رفته بودیم محضر
رسید به اونجاش که میگن عروس رفته گل بچینه
داداش منم بلند گفت دروغ میگن عروس زیر این پارچست
همه خندیدن و دوبار دخترخالم گفت عروس رفته گلاب بیاره
داداشم رفت پیش حاج اقا گفت عمو عمو نگاه کن عروس اونجاست اینا دارن بهت دروغ میگن 😂
#دخی_آلاچیقی
┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄
@sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصه با جرزنی هم نتونست 😄
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
سال 74 تازه دیپلم گرفته بودم و برای عوض شدن حال و احوالم رفتم شهرستان خونه ی پدر بزرگم که بعد از ماه رمضان با انرژی مضاعف برگردم برای کنکور بخونم.
5 تا دایی و 4 تا خاله داشتم که یه خاله و یه داییم تقریبا همسن خودم بودن ودوتا دایی دوقلو از خودم کوچیکتر داشتم.پدر بزرگم یه شب که مسجد رفته بود حاج آقا رو منبر گفته بود وقتی سحری میخورید فورا نخوابید یکم دعا بخونید و رازو نیاز کنید...
این بنده خدا هم تحت تاثیر قرار گرفت و اومد خونه به من و 4تا دایی خاله هام که خونه بودن گفت :از امشب باید بعد سحر حتما یه دعا از مفاتیح بخونید تا بذارم بخوابید😳
اون شب زیارت عاشورا با من بود و شب بعدش دعای توسل افتاد به داییم که از شدت خواب چشاش باز نمی شد.ماهم همه با کتاب دعا تو دستمون منتظر بودیم زودتر بخونه تا بخوابیم که یهو دیدیم داره میگه :یا اباالفضل...یا سیدنا ومولانا...انا توجهناواستشفعنا😳😳😳😳😳😳هر چی ما میگشتیم تو دعای توسل حضرت اباالفضل نداشت😅😅😅😅
بیچاره داییم تو خواب داشت دعای توسل میخوند😂😂😂😂
پدر بزرگمم بخاطر اینکه به بقیه ادعیه آسیب نرسه قانونشو برداشتو دیگه دعا نخوندیم سحر ها😁
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
داداش رضا رو میشناسی؟
یک جوونه که چند ساله از گناهان جنسی که داشته توبه کرده و بزرگترین سایت خودسازی کشورو داره😳
خیلی از جوونا تو سایت داداش رضا توبه کردن
توام از گناه خسته شدی؟..
بیا اینجا مطالب سایت داداش رضا رو میزنه
راحت گناهو بذار کنار پاک زندگی کن👇
https://eitaa.com/joinchat/3043360926Cca3dea7cc1