eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
63.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
22.4هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت فاتحه برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام پیرو صحبت خانومی که درباره اثرات سوره نور و جلوگیری از گناهان جنسی گفتن قبلا هم اعضا این پست رو فرستاده بودن در فوائد این سوره خواهشا تا میتونید این سوره رو بخونید در این وانفسای دنیای مجازی برای در امان ماندن عزیزانتون سوره نورو قرائت کنید سلام یادمه اون زمان بنده گروههای مختلط طنز زیاد داشتم یه روز دیدم حس خوبی ندارم به این گروهها بااینکه اصلا غیراخلاقی نبودن فقط اعضاش مختلط بودن و در کمال احترام پست میزدن و چت محترمانه داشتن و به پستها میخندیدن خلاصه دیدم حس جالبی به چت کردن و پست زدن ندارم عجیب حس چندشی منو گرفته بود من که معتاد این گروههام بودم تا چند ساعت فعال نشدم گروه بچه ها اومدن علتو جویا بشن چون واقعا تعجب انگیز بود یک عضو فعال یهو غیر فعال بشه اونروز یادمه از چندتا گروهها لفت دادم با لفت دادن بنده کلی اعضا پرسو جو کردن که چرا؟ گفتم نمیدونم حالم خوب نیست از اونها اصرار که برگرد از من انکار که خوشم نمیاد بعد به خودم اومدم متوجه شدم چند روزه دارم سوره نور میخونم چون شنیدم از خانوم پرتو اعلم بنظرم که سوره نور از فوایدش اینه که برای موارد بی عفتی انسان موثره منم گفتم تست کنم ببینم درسته یا نه و فهمیدم این حالتی ک در من بوجود اومده حتما از اثار خواندن این سوره هست که درباره ارتباط زن و مرد هست و خیلی برای شخص خودم عجیب و جالب اومد و خواستم توصییه کنم هم برای خودمون مفیده در این وانفسای جامعه که حیا کمرنگ شده هم برای عفت خانواده بخونیم حتما اثر مفیدشو دیر یا زود میبینید علی الخصوص خانوم هایی که از چشم چرونی و بی عفتی همسرانشون در عذاب هستن حتما مداومت داشته باشن به قرائت این سوره دست خالی برنمیگردن حالا دوبار خوندید توقع معجزه نداشته باشید لطفا چون ما معمولا هر دستوری بهمون بدن توقع داریم مثلا بعد دوشب نماز شب خوندن بشیم مستجاب الدعوه هر چی دعا کردیم مستجاب بشه چون دو شب نماز شب خوندم پس هر کاری در اثر مداومت و اخلاص بوجود میاد ممنون 🍎🍏🍎🍏🍎 @menoeslami
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
کلاس دوم بودم و هنوز معنی خزنده رو نمیدونستم معلممون امتحان گرفت بعد تو امتحان اومد با خزنده جمله بسازین منم نوشتم پدر من خزنده است تازه یکی از دوستام نوشت پدر من روی زمین میخزد نمیدونم چرا گیر داده بودیم به پدرا😑🙈🤦‍♀😂 ┄┅┅😅❅🤦‍♀🤦‍♂🤦‍♀🙋‍♂❅😅┅┅┄ @sotikodak
کیف و روسری گندم 🌾 🔊 عرضه کننده انواع کیف ... انواع روسری : ساتن ، ابریشم تویل ، نخی کریستال ... انواع کلیپس ، گلسر، کش ... با کیفیت عالی ، قیمت مناسب... ارسال به سراسر کشور 🚚 لینک کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2529099933C9b4f006d52
سود کاراشونن خیلی پایینه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی عجیب از موجود وحشتناکی در برزخ که بازتاب اعمال دنیاست ▪️این قسمت: به خدا می‌سپارمت ▫️تجربه‌گر : آقای بهروز عظیمی 💢لینک فیلم کامل در تلوبیون: https://www.telewebion.com/episode/2566840 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
هدایت شده از 
✨دیجی‌کالا جت✨ سفارش آنلاین سوپرمارکتی 🥩🍎🍗🍊🥖 همین الان با ۳۵٪ تخفیف سفارش بده ✅ دانلود مستقیم 👇 https://trc.metrix.ir/9pjr1w/?adgroup=t02 https://trc.metrix.ir/9pjr1w/?adgroup=t02
، 🌷هویزه، شهدای غریبی دارد. خیلی از آنها، جوانانی هستند که کیلومترها دورتر از خانه و کاشانه خود در این سرزمین آرمیده اند. هویزه نبرد کربلائی را به خود دیده است. مظلومیت شهدای این سرزمین یکی از غم انگیزترین خاطرات دفاع مقدس است. عصر یک روز در ایام نوروز در حیاط مسجد هویزه که یادمان تعداد زیادی از شهدای گرانقدر است قدم می‌زدم. کاروان‌های زیارتی، یکی پس از دیگری برای زیارت به آن‌جا می‌امدند و می‌رفتند. در میان همهمه زائران، سر و صدای یک نفر بیشتر از همه جلب توجه می‌کرد. به همان طرف حرکت کردم. 🌷دختر خانم نوجوانی بود که خودش را روی یکی از قبرها انداخته بود و با حالتی که هر بیننده ای را منقلب می‌کرد، داشت ضجه می‌زد و گریه می‌کرد و چیزهایی به شهید می‌گفت که کلماتش زیاد قابل فهم نبود. عده ای از خانم‌ها دوره اش کرده بودند و سعی داشتند به او دلداری بدهند. فکر کردم حتماً از بستگان آن شهید است. خودم را کنار کشیدم و از آن جمع فاصله گرفتم. بعد از کمی قدم زدن، همان دختر خانم را دیدم که حالا آرام و با وقار، گوشه ای ایستاده و به مزار شهدا چشم دوخته است. 🌷نزدیک رفتم و سر صحبت را باز کردم. پرسیدم: آن شهید برادرت بود؟ گفت: نه، اصلاً با او آشنا نیستم. کنجکاوی‌ام بیشتر شد. جریان را از او سئوال کردم. گفت: آن شهید مرا به این‌جا دعوت کرد. حرف‌هایش عجیب بود. _قرار بود از مدرسه‌ی ما کاروانی به مناطق جنگی اعزام شود. سهمیه هر کلاس چهار نفر بود. من هم دوست داشتم به این سفر بروم. اما اسمم در قرعه نیفتاد. خیلی ناراحت شدم. دلم شکست. شب توی خواب شهیدی را دیدم که با لباس رزم مقابلم ایستاده بود و لبخند می‌زد. 🌷بعد از چند لحظه به طرفم آمد. چفیه اش را درآورد و روی سرم انداخت. چفیه تمام موهایم را پوشاند. بعد چنان زیر آن را گره زد که احساس خفگی کردم. گفتم: می‌خواهی مرا بکشی؟ خندید. گفت: ما جان‌مان را فدای شما کردیم.... نترس. نمی‌میری! گفت: چرا به زیارت ما نمی‌آیی؟ فهمیدم منظورش جبهه‌های جنوب است. گفتم: قرعه به نامم نخورد. گفت: اگر دلت بخواهد می‌توانم کارت را درست کنم. خوشحال شدم. نور امید در دلم زنده شد. دیدم می‌خواهد برود. پرسیدم: سراغ شما کجا بگیرم؟ 🌷....گفت: مزار شهدای هویزه که آمدی ردیف اول، قبر هشتم. فردا صبح که به مدرسه رفتم، اعلام کردند برای کلاس ما یک سهمیه اضافه شده. سریع رفتم اسم نوشتم. قرعه به نامم افتاد! به هویزه که آمدم، فوری به سراغ شهدا رفتم. ردیف اول را پیدا کردم. شمردم تا رسیدم به قبر هشتم. گفتم شاید آن طرف که بشمارم قبر دیگری باشد. اما از سمت دیگر هم هشتمین قبر بود. روی سنگ نوشته شده بود: ”شهید ملائی زمانی". 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدرضا ملائی زمانی راوی: حجت الاسلام مرتضوی از گروه تفحص سیره شهدا قم 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
یه روز مامانم اومد خونه میخواس با عجله بگه (عِصمتِ خاله زردآلو آورده)گفت (عصمت خالو زردآله آورده)😂😂😂😂 مردیم از خنده😆😆 عصمت خانوم میشن دخترخالم😁 ┄┅┅❅👧▪️😍▪️👶❅┅┅┄ @sotikodak
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✒️✒️اگه میخوای عقاید دینی تو کامل کنی مارو دنبال کن✒️✒️ همه‌ی ما نیاز به دین داریم ، منتهی دینی که کامل باشه 💛💛 Panaah_org
🎉کالاهای جدید ویژه ۱۴۰۰🎉 فروشگاه‌های زنجیره ای خانه ایرانی 🇮🇷با خرید کالای ایرانی، از تولید ملی حمایت کنیم🇮🇷 آرایشی و بهداشتی کیف و کفش انواع پوشاک خانواده بازی و سرگرمی خانه و آشپزخانه نوشت افزار و .... همراه جوایز هفتگی🎁 📍شعب تهران: مینی سیتی و اکباتان 📦ارسال به سراسر کشور اینجا همه کالاها با افتخار ایرانیست https://eitaa.com/joinchat/2857566208Cfee066062d
هدایت شده از 
تا کالاها تموم نشده سریع بیا اینجا👇 https://eitaa.com/joinchat/2857566208Cfee066062d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رستگاری با یک آیه از قرآن .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر بچه کوچولو و برداشتن تخم مرغ از زیر مرغ بدبخت 😂😂 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
✍️ 🍃مرخصی تازه عروس همسر یکی از فرماند‌هان پاسگاه که به تازگی ازدواج کرده بود و چندین ماه از زندگیشان دور از شهر و بستگان در منطقه خدمت همسرش می‌گذشت، بدجوری دلتنگ خانواده پدری‌اش شده بود. او چندین بار از شوهرش درخواست می‌کند که برای دیدن پدر و مادرش به شهرشان، به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند، ولی شوهرش هر بار به بهانه‌ای از زیر بارِ موضوع شانه خالی می‌کرد. زن که در این مدت با چگونگیِ برخورد مأموران زیر دست شوهرش و مکاتبه آن‌ها برایِ گرفتنِ مرخصی و سایر امورِ اداری کم و بیش آشنا شده بود، به فکر می‌افتد که حالا که همسرش به خواسته وی اهمیت نمی‌دهد، او هم به‌صورت مکتوب و همانند سایر ماموران برای رفتن و دیدار با خانواده‌اش، درخواست مرخصی بکند. پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این شرح، خطاب به همسرش می‌نویسد: جناب …. فرمانده‌ی محترم … اینجانب …….، همسرِ حضرت‌عالی که مدت چندین ماه است پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگان خود هستم، حال که شما به‌دلیلِ مشغله بیش از حد، فرصت سفر و دیدار با بستگان را ندارید، بدین‌وسیله از شما تقاضا دارم که با مرخصی اینجانب، به مدت … روز برای مسافرت و دیدن پدر و مادر و اقوام موافقت فرمایید. با احترام، ….. همسر شما و نامه را در پوشه مکاتبات همسرش می‌گذارد. چند وقت بعد جواب نامه، به این مضمون به دستش رسید: سرکار خانم .. … عطف به درخواست مرخصیِ سرکارِ عالی جهت سفر برایِ دیدار با اقوام، بدین‌وسیله اعلام می‌دارد با درخواست شما به‌ شرط تعیین جانشین موافقت می‌شود. فرمانده‌ پاسگاه… .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی بعد کرونا مدرسه باز شه کلاس دوم تموم شده هنوز رنگ مدرسه رو ندیدن😂 امون ازین نسل جدید بهترین دوبله های جواد خواجوی😁بازیگر سریال نوروز رنگی اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
🔔🔰 با غرفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همراه باشید در 💢۲۰ درصد تخفیف 📅 سوم تا دهم بهمن ماه 📦 ارسال رایگان به سراسر کشور 📥 جهت حضور مجازی در غرفه سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی کلیک کنید: 🌐 yun.ir/ngvr28 http://eitaa.com/joinchat/905248775C8cd586abfc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم خوانی زیبای دختر پدری😍 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محاسبه دقیق 😁 در نتیجه یک پرش و یک فرود خوب😄 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتباط با نامحرم در مجازی .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
✍️ ❇️برگی از دفترخاطرات یک مرد ایرانی👨🏻 من یک کارمند هستم و همسرم پرستار! سالها بود که من هر روز خانم را بنا به شیفتش میرساندم بیمارستان و برای پیاده شد‌نش درب ماشین را باز میکردم. این جریان شده بود حرف اول توی بیمارستان که من هر روز درب ماشین را برای زنم باز میکنم! پرستارها و دکترها به خانمم می گفتند: وای چه رمانتیک! چه علاقه ای! چه احترامی! خوش به حالت با این شوهری که داری. کاش ما هم همسری مثل همسر تو داشتیم. تا جاییکه ماجرای عشقِ بنده و احترامی که من به زنم میگذارم به گوش دانشجویان پزشکی و پرستاریِ آن بیمارستان هم رسیده بود و در مورد ما حرف میزدند! ‌حسرت خوشبختی ما را کسی نبود که نخورد! اما هیچ کس نمیدانست درب پرایدِ قراضه ی من، جوری خراب بود که فقط از بیرون باز میشد و تازه شیشه هم پایین نمی آمد!!!! و خلاصه اینکه: من الان با دو تا پرستار، یک خانم ماما و یک خانم دکتر ازدواج کرده ام و سرم حسابی شلوغ است! و این درب پراید شده در روزیِ من! آرزو دارم خدا همچین دری را نصیب شما هم بکند.😂😂😂 ✅یه چیزایی هست که حالتُ خراب میکنه،اما زندگیتُ آباد. 💠عسَىٰٓ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ 🔥یوسف هم اگه تو اون زندونْ کوچیک نمیشد شاید هیچوقت گُنده مصر نبود! 🌸فقط باس خودتُ بسپاری دستِ خدایِ خودت. 🔸کشکول معرفت .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
💠جمع كردن پياز و مبارزه با هوای نفس يكى از علماى نجف به نام آقاى سيد محمدرضا خلخالى گويد روزى در بازار آيت الله محمدحسين غروى اصفهانى (كمپانى) در وسط كوچه ديدم كه خم شده و پيازهايى را جمع مى كند و مى خندد رفتم سلام كردم و به كمك ايشان پيازها را جمع كرديم آنگاه در گوشه قبايش گرفت و به منزل روانه شد از ايشان سوال كردم چرا مى خنديديد : فرمود در سن جوانى كه براى تحصيل وارد نجف شدم بسيار مرفه بودم با لباس عالى يك تسبيح قيمتى داشتم روزى در مقابل ضريح حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) تسبيح پاره شد و روى زمين ريخت ولى عزت نفس يا خودخواهى مانع شد خم شوم و دانه تسبيح را جمع كنم اما امروز كه پيازها ريخت به ياد آن روز افتادم كه در آن زمان براى من جمع كردن دانه هاى تسبيح سخت بود ولى اكنون به حمد الله جمع كردن پيازهاى بى ارزش برايم قابل تحمل است به همين دليل شاد و مسرور هستم 📚در محضر صاحب دلان ص 51 .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak