#تو_را_خانه_ای_هست
#عهد_مانا
#نوجوان_رمان
#نوجوان
یک قاچ کتاب🍉:
عزالدین حسین بلند شد. بچه ها سراسیمه به سمت در دویدند. محمد خود را به پدر رساند. حالا صدای سم اسبان عثمانی ها بود که هر لحظه نزدیک تر می شدند. ترسیده بودند و به پشت سرشان نگاه نمی کردند. باد در تاریکی شب زوزه می کشید. صدای فریاد مردان و زنان وحشت زده ای می آمد که بی هدف در گل و لای می دویدند تا شاید بتوانند به دامنه کوه بلند پناه ببرند، تا شاید بتوانند خود را نجات بدهند…
«تو را خانه ای هست»
@khaneketabkosar
#فهرست_کتب_نوجوان
👇👇👇👇👇👇😄😄😄
#نوجوان_رمان
#زمانی_برای_بزرگ_شدن
#شاهین_و_بشکه_ی_باروت
#پسران_جزیره
#زایو
#ایرج_خسته_است
#تو_را_خانه_ای_هست
#مترسک_مزرعه_آتشین
#مسافر_کربلا
#کودک_اندلسی
#بچه_مثبت_مدرسه
#تپه_تاپالای
#اگر_بابا_بمیرد
#امیرحسین_و_چراغ_جادو
#سایه_ملخ
#و_دست_ها_از_خاک_روییدند
#ماجراهای_پسر_سرکار_عبدی
#اصیل_آباد
#دلاوران_عالی_قاپو
#به_هم_رسیدن_در_میانسی
#جستجوگران_شمشیر_عدالت
#پایگاه_سری
#گل_آخر_دقیقه_۹۰
#نوجوان_دفاع_مقدس
#لبخند_در_غربت
#آن_مرد_با_باران_میآید
#مهدویت_نوجوان
#مهربان_تر_از_مادر
#هیچکس_به_من_نگفت
#پدری_مهربان_برای_همه
#نوجوان_اهل_بیت
#فواره_گنجشک_ها
#سفری_که_پر_ماجرا_شد
#مهمانی_باغ_سیب
#برادر_من_تویی
#نوجوان_داستان
#حرف_های_آبدار
#زیر_شاخه_زیتون
#بنین
#بهشت_برای_همسایه
#گرداب_سکندر
#شازده_کوچولو
#مثبت_هفده
#دنیای_دیدنی