eitaa logo
خانه کتاب کوثر
90 دنبال‌کننده
985 عکس
324 ویدیو
65 فایل
پیشنهادات و انتقادات خود را با مادرمیان بگذارید. ادمین @yaaghelatolarabs
مشاهده در ایتا
دانلود
: فاطمه شهیدى 📚: بعضی روزها آدم دلتنگ می شود . دوست داری تنها باشی و در سکوت به بهترین هایی که هیچ وقت نداشتی فکر کنی . من فکر می کنم در آن روزها و آن ساعت های غمگین و بی کسی خواندن نوشته های این کتاب به درد می خورد و حال گرفته ما را بهتر می کند. #✏بریده ای از کتاب: فکر کن دلت بخواهد مثل بچه ها پات را بزنی زمین و داد بزنی که من را می خواهم که همین نزدیکی است. دلت بخواهد لمسش کنی، مثل بچه هایی که دوست دارند برق توی سیم را هم تجربه کنند. دلت هوای خدایی را کرده باشد که می شود سر گذاشت روی شانه اش و غربت سال های هبوط را گریست. خدایی که بغل باز می کند تا در آغوشت بگیرد. حتی صدایت می کند. بابا زور که نیست! من الان یه جوری ام که دلم می خواهد خدایم همین کنار باشد. دم دست. نمی خواهم اول به یک عالم کهکشان و منظومه و آسمان فکر کنم و بعد نتیجه بگیرم که او بالای سر همه شان ایستاده. خب حالا همه اینها را فکر کردی، حالا فکر کن… ( صفحه ۹۵ @khaneketabkosar
💫حتماً در تاریخ خوانده‌اید مشرکان مکه رفتن پیش پیامبر. به پیامبر گفتند ای محمد ما هرچه بخواهی به تو می‌دهیم هر چقدر پول و ثروت و مال و منال بخواهی به تو می‌دهیم هر پست و مقامی هم بخواهی به تو می‌دهیم. اصلاً تو را می‌گذاریم رئیسمان. تو را می‌گذاریم سرورمان. ✴ فقط یک شرط دارد آن‌هم این‌که دست از آیینت برداری. پیامبر اخم‌هایش را توی هم کرد. همان‌جا آب پاکی را ریخت روی دست مشرکان. به‌شان گفت: به خدا قسم اگر خورشید☀ را در دست راست من و ماه🌙 را در دست چپ من بگذارید که دینم و رسالتش را رها کنم هرگز این کار را نخواهم کرد! می‌بینید چه پیامبری داری؟ میبینی چه ولی و پیشوایی داری؟ با خودت می‌گویی ببین چه جور دل از دنیا کنده که دنیا توی نگاهش شده هیچ شده.شده پوچ. ✋یک لحظه بایست. یک لحظه توقف کن! من کسی را می‌شناسم که یه قطره از اقیانوس بی‌پایان رسول الله در کام او ریخته شد و همچون پیامبر به دنیا و همه مافیهایش پشت پا زد.
: فاطمه شهیدى 📚: بعضی روزها آدم دلتنگ می شود . دوست داری تنها باشی و در سکوت به بهترین هایی که هیچ وقت نداشتی فکر کنی . من فکر می کنم در آن روزها و آن ساعت های غمگین و بی کسی خواندن نوشته های این کتاب به درد می خورد و حال گرفته ما را بهتر می کند. #✏بریده ای از کتاب: فکر کن دلت بخواهد مثل بچه ها پات را بزنی زمین و داد بزنی که من را می خواهم که همین نزدیکی است. دلت بخواهد لمسش کنی، مثل بچه هایی که دوست دارند برق توی سیم را هم تجربه کنند. دلت هوای خدایی را کرده باشد که می شود سر گذاشت روی شانه اش و غربت سال های هبوط را گریست. خدایی که بغل باز می کند تا در آغوشت بگیرد. حتی صدایت می کند. بابا زور که نیست! من الان یه جوری ام که دلم می خواهد خدایم همین کنار باشد. دم دست. نمی خواهم اول به یک عالم کهکشان و منظومه و آسمان فکر کنم و بعد نتیجه بگیرم که او بالای سر همه شان ایستاده. خب حالا همه اینها را فکر کردی، حالا فکر کن… ( صفحه ۹۵ ) @khaneketabkosar
می‌شکنم در شکن زلف یار: حکایات همواره شنیدنی‌اند، مخصوصاً اگر بدانی از دل حقیقتند. 📚 ✍🏻 نویسنده: 📖 🔖 🌀 معرفی: فکرش را بکنید در یک مهمانی دوستانه شرکت کنید و بی‌اختیار مسیر زندگی‌ات عوض شود. آقای قنبری شب قبل به مهمانی دوستش رفته و حالا همسر دوستش با او تماس گرفته: «من دیشب عاشق اخلاق شما، دیانت و معنویت شما شدم. نجابت شما مثال زدنی است. من در ازدواجم شکست خورده‌ام. از این مرد فرزندی ندارم…» حتما دوست داری بدونی ادامه‌اش چی می‌شه! مطمئن باش از دونستن ادامه‌ی ماجرا لذت می‌بری. پس حتما کتاب می‌شکنم در شکن زلف یار رو بخون. کتابی که حکایت‌های زیبا و حقیقی رو مقابل چشمات می‌ذاره. حکایاتی که شاید یک روز برای من و تو هم… برگــــــ🍀ـــے از ڪتاب: نمیدانست یک زن انگلیسی برفرض مسلمان هم شود، همسر مناسبی برای او هست یا نه! واقعا نمی‌دانست! زن در دبی شغل خوبی داشت، نیازی به ثروت او هم نداشت، حتی خودش به تنهایی می‌توانست تا آخر عمر گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. پس اینهمه اصرار برای چه؟ - تو که ۶ماه صبر کرده‌ای، ۶ماه دیگر هم صبرکن، در این مدت آداب مسلمانی را بیاموز، کتاب‌های ما را مطالعه کن، اگر به دین و مذهب ما علاقه‌مند شدی، مسلمان شو! تا ببینیم چه می‌شود.
____📬🌸__📖__🌸📬____ ♨️ 📚 🧔 🔖 💎 قیمت پشت جلد: ۱۶۰۰۰ تومان بــــ☘ـرگے از کتــاب: 🔸 پدر ماشینش را پارک کرد، به سراغ ما آمد و گفت: "برویم پابوس آقا…" 🔹 اما هنوز دو قدم نرفته بودند که من با ترس و لرز گفتم: "من نمیام...من این کارها را قبول ندارم..." 🔸برای اینکه مبادا توسط آنها مجبور به داخل شدن به حرم شوم، بی آنکه به اطرافم نگاهی بیندازم از آنها رو برگردانده و پا داخل خیابان گذاشتم تا به سویی دیگر بروم و … 🔹فقط در آخرین لحظه متوجه شدم که یک وانت آبی کوبید به بدنم و …💥 🔸 آدم ها را می دیدم که در رفت و آمدند، اما پدر و مادر و خواهر و برادرم را نمی دیدم، تا اینکه ناگهان صدای فریادهای مادرم🗣 از چند متر آن سوتر به گوشم رسید. 🔹 از نقطه ای که جمعیت زیادی دور هم ایستاده بودند، به حالتی شبیه پرواز روی هوا، خود را بالای سر آن جمعیت رساندم و ناگهان با دیدن مادرم که ضجه میزد و به صورتش چنگ می کشید و پدرم که نشسته بود و اشک می ریخت😭، حیرتم بیشتر شد و … 🔸با دیدن آن نیسان آبی رنگ🚙، همه چیز را به یاد آوردم و تازه آن موقع بود که جنازه ام را کف خیابان دیدم و متوجه شدم که مرده ام. 📛 پ.ن: ویروس باعث شد خیلی از ماها، یاد قبر و قیامت بیفتیم، این کتاب رو از دست ندید... ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   @khaneketabkosar ╚════ ✾" ✾" ✾
خانه کتاب کوثر
مجموعه ۷ جلدی من دیگر ما
معرفی کتاب «منِ دیگرِ ما» تلاش می کند با تکیه بر مبانی دینی، در دنیای امروز را با قلمی ساده و روان به پدران و مادران آموزش دهد. این اثر، که به قلم جذاب و دلنشین محسن عباسی ولدی نوشته شده است، تا کنون 22 بار تجدید چاپ شده و اکنون با و دیگر، آماده استفاده علاقه مندان و دغدغه مندان شده است. هفت جلد این کتاب، با عناوین زیبا و جذابش، تقریبا اکثر دل مشغولی های والدین و مسائل پرکاربرد، روزمره و فرزند را در بر می گیرد. عناوین این هفت جلد عبارت است از: * جلد اول: جوجه های رنگی و بچه های فرنگی ( پیش روی تربیت در دنیای امروز ) * جلد دوم: خارهای گل شده و گل های خارشده (نقش در تربیت فرزند) * جلد سوم: پرنده های در قفس و کودکی های نارس (نقش در تربیت کودک) * جلد چهارم: بازی های عسلی و عسل های بدلی (نقش در تربیت کودک) * جلد پنجم: قاب سراب نشان و بیداری خواب نشان (نقش در تربیت کودک) * جلد ششم: بازی روی ابر خیال و کودکی های رو به زوال (نقش در تربیت فرزند) * جلد هفتم: ارتش رایانه ای و نوازش تازیانه ای (نقش بازی های رایانه ای در تربیت فرزند) امروزه، دو رویکرد اصلی به بحث تربیت وجود دارد. رویکرد اول، محور اصلی مباحث را به پاسخ گویی به مشکلات روزمره تربیتی اختصاص می دهد. مدیریت مباحث در این رویکرد، به دست سؤالاتی است که مردم، درباره مسائل تربیتی می پرسند. رویکرد دوم، مباحث تربیتی را به صورت قاعده مند، مطرح می کند. این رویکرد، معتقد است: اگر والدین، فرزند را یاد بگیرند، بسیاری از مشکلات تربیتی با استفاده از همین قواعد، حل خواهد شد. اما، مجموعه «من دیگر ما» رویکرد سومی را در پیش گرفته است؛ رویکردی که آموزش قواعد تربیت را اصل می داند؛ اما با ذکر و واره های متعدد، تلاش می کند شیوه اجرای این قواعد را در مسائل تربیت روزمره، آموزش دهد. هفت جلد بودن این مجموعه یکی از نقاط قوت آن است، چرا که مطالعه ی یک کتاب سبک و کم حجم بسیار ساده تر از در دست داشتن یک کتاب سنگین و حجیم است؛ تعداد صفحات هر جلد نیز بستگی به اهمیت موضوع آن جلد دارد که به طور میانگین هر جلد 200 صفحه دارد که به علت مهم بودن موضوع جلد پنجم (نقش تلویزیون در تربیت فرزند) این جلد در 300 صفحه چاپ شده است. شما می توانید هر جلد از این مجموعه را تنها با اختصاص روزانه 2 ساعت در طول یک هفته مطالعه کنید. و البته که تربیت فرزندمان بیش تر از این ارزش وقت گذاشتن دارد. این کتاب از بودن اکثر کتب تربیتی و تئوریک بودن آن ها به دور است، زیرا در هر بخش پس از بیان موضوع و توضیح آن، داستان واره ای جهت ملموس کردن آن موضوع قرار دارد که موجب جذابیت کتاب شده است. در ضمن تصاویری هم به کتاب افزوده شده که به رساتر شدن مطالب کتاب کمک می کند. . این کتاب توسط دکتر غلامرضا (متخصص اطفال، از شاگردان دکتر قریب)، دکتر سید جلال (بورد تخصصی مغز و اعصاب)، دکتر شیرین (فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان)، دکتر محمد (فوق تخصص الکتروفیزیولوژی و پیس میکر) با درج یادداشت هایی مورد توصیه قرار گرفته است.
📗| چقدر حرف نمی زند ✍| نویسنده: هاجر هدایت 🌀| انتشارات سوره مهر 📝بخشی از کتاب: 🗣🔹پدر بزرگ بدو بدو با یک لنگه کفش آمد توی خانه، نزدیک بود بخورد زمین ولی به زور خودش را نگه داشت و ناگهان نعره زد: «بدبخت شدیم، بیچاره شدیم، روی دیوارمان شعار نوشتن.. الان می ‌آیند می ‌گیرندمان.. بدبخت شدیم!» ⛓🔹از وقتی بابام به جرم شرکت در تظاهرات دستگیر شده بود، پدربزرگ از این طور کارها هراس داشت. 👀🔹من و پدربزرگ شروع کردیم به شست وشوی رنگ روی دیوار اما دیدیم هرچه بیشتر می ‌شوریم چرک ها و سیاهی های دور نوشته پاک تر می ‌شدند و شعار، بهتر دیده می ‌شد. ⛏🔹پدر بزرگ خیلی عصبانی شد، رفت داخل خانه و و وقتی از انباری بیرون آمد، یک کلنگ سیاه گرفته بود دستش، نگاهی به من‌ کرد و گفت: « پیداش کردم! راهی بهتر از این پیدا نمی شود» باهم شروع کردیم به تراشیدن و‌ کندن رنگ از روی دیوار.. بعد از کلی کلنگ و تیشه زدن، بالاخره تمام شد، راحت شدیم. 😊🔹کمی عقب رفتم و ‌نگاهی به دیوار انداختم، اصلاً نمی توانستم باور کنم! از رنگ روی دیوار خبری نبود ولی شعار خیلی قشنگ کنده کاری شده بود!!