eitaa logo
خانه طلاب جوان
8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
304 فایل
﷽ 🌀کانال رسمی «خانه طلاب جوان» پویشی برای ترسیم #طلبه_عصر_انقلاب 💎صاحب امتیاز: ☑️ نشریه خط: @KHAT_NASHRIYE ☑️ نشریه عهد: @NASHRIYEAHD ☑️ رادیو روایت: @RADIOREVAYAT ☑️ سیر صراط: @SEIR_SERAT 👨🏻‍💻 ادمین: @admin_kht 🌐 سایت: www.khanetolab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💠 7⃣ اهدای گل به بیماران و کادر درمانی بیمارستان کامکار و توسل به ساحت ملکوتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کنار بیماران... 🆔 @khaneTolab
30.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 روایت بیماران کرونا 6⃣ 💠 حال و هوای شب های عملیات در بیمارستان... ❇️ شبیه این تلاش مخلصانه در بیمارستان را من در سوریه دیده بودم... 📺📺 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 📢 فراخوان اعزام نیرو 📢 یکی از برنامه های علوم پزشکی برای کم کردن بار بیمارستانها و ... ، نگهداری بیمارانی که رو به بهبودی اند، در خارج بیمارستان است. لذا مجتمع یاوران مهدی جمکران برای این امر تجهیز شده است. 📝 برای کارهای همراهی بیمار و خدمات این مجموعه نیاز به نیرو دارند. کار در شیفتهای سه روزه انجام می گیرد. یعنی شخص 3روز متوالی (هر روز یک شیفت 8ساعته) در مجتمع انجام وظیفه میکند و بعد از آن اجازه خروج دارد و دوباره در صورت تمایل، یک شیفت 3روزه حضور می یابد. 🕐 زمان اجرای برنامه از سه شنبه 20 اسفند است. 📲 عزیزانی که تمایل به شرکت در این برنامه دارند برای ثبت نام اولیه مشخصات(نام و نام خانوادگی؛ شماره تماس و کدملی) خود را به آیدی @MRoohollh1382 پیام دهند. 💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 💠 کلیپ اهدای گل به بیماران و کادر درمانی بیمارستان کامکار و توسل به ساحت ملکوتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کنار بیماران... 💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 بزرگوارانی که مشغول فعالیت در بعنوان همراه جهادی بیمار، توزیع اقلام، پیک مهربانی و... هستند، لطفا خاطرات، روایت ها و تصاویر خود را به آیدی @abodollah ارسال نمایند. با تشکر 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
🌙 خلوتی با سید محمد زین العابدین 🌙 🌕 از انتهای راهروی بیمارستان دیدم صدای آشنایی میاد. صدای سید بود. سید محمد زین العابدین. نمیدونم چطور شنیده بود من توی این بخش مشغولم. خوشحال شدم. دیدن یه رفیق طلبه، تو بیمارستان نیمه شب ، خیلی جذابه. 💠 سید رو از وقتی میشناسم که تصمیم گرفته بود بیاد حوزه علمیه و طلبه بشه. مدرک دانشگاهیش رو گرفته بود و داشت تحقیق میکرد برای آینده اش. پیش من هم اومد مشورت بگیره. بهش گفتم برای چی میخوای بیای حوزه؟ گفت میخوام طلبه بشم برم مناطق محروم برای کمک به بچه های روستایی. اون روز با تعجب نگاهش کردم. چه هدف جالبی! یک داداش و یک خواهرش دکترن. خانوادشون همه اهل علمن. آخه این چه هدف بانمکیه انتخاب کردی!؟ 🔆 سید خیلی جالبه. توی سفر اربعین یک ساک پر میکنه اسباب بازی و بادکنک و گل سر و این جور چیزها. بزرگتر از ساک خودش. بعد باید اینها رو تو اربعین بین بچه کوچولوهای عراقی که از زائرا پذیرایی میکنن تقسیم کنیم. سفر اربعین با سید خیلی خوش میگذره. 🔅خیلی دوستش دارم. حواسش به جزییات هست. زندگیش کلا کار جهادیه. حتی با خانمش به بچه های هیات طلبگیمون رسیدگی میکنه. بچه هامون دوستش دارن بهش میگن عمو سید. تو هیات شکلات میده به بچه های کوچیک 💐 دوست داره بچه ها حافظ قرآن بشن. خودش و خانومش کلی از بچه های روستایی رو تشویق کردن به حفظ قرآن و دورادور کمکشون میکنه. بچه های ماها رو هم تشویق میکنه. 🌱شب اومد پیشم. توی بخش. گفتم سید چه میکنی؟ گفت مراقب باش برخی بیمارها کارهای کوچیکی دارن که چون کوچیکه روشون نمیشه به کسی بگن. باید خودت بفهمی . خودت بپرسی. 🌾میگفت برخی پرستارها خیلی باحالن. هم پرستارن هم همراه بیمارن. وظیفه شون نیست ولی کارهایی میکنن که همراه بیمار انجام میده. میگفت دیدن این جور پرستارها بهش روحیه میده. ❇️ همسر خواهرش از شهدای مدافع حرمه. مادرش معلم قرآنه و پدرش استاد فرهیخته حوزه و مفسر قرآنه. اما از بس خاکیه دوست داری ساعتها بشینی و باهاش حرف بزنی. 🔶اما حیف که اینجا نمیشد. همین چند جمله رو راجع بیمارها و پرستارها که گفت بلند شد و گفت پاشم باید برم یه چرخ توی اتاقها بزنم. کار زیاده اینجا... 🌱خیلی از این رفقا دارم بهشون غبطه میخورم مثل من ادا در نمیآرن. بدون تریبون و بی ادعا واقعا زندگیشون پر از خدمت و جهاده... 🌸راستی یه دختر کوچولوی خوشگل هم داره که اسمش زینبه... ✏️ حجت الاسلام و المسلمین مهدیان 📕📕خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f 📺 باز نشر گفتگوی کوتاه با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد زین العابدین را مشاهده نمایید 🔰🔰
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 روایت بیماران کرونا 5⃣ 📢 حجت الاسلام و المسلمین زین العابدین 💠 آقای دکتر گفتن ضعف روحیه موجب ضعف سیستم ایمنی بدن میشه... 🌕 بهترین اتفاقی که برای من میفته اینه که بیمار حس کنه اینجا یه نفری هست که هر وقت کار داشته باشه، کارش رو انجام میده... 📺📺 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
خانه طلاب جوان
💠 #جهاد_یاری_رسانی 💠 ✏️ #روایت_جهاد_سلامتی 📙 روایت بیست و هفتم: خط مقدم... 🌒 شیفت شب یه طعم دیگ
💠 💠 ✏️ 📕 روایت بیست و هشتم: خانم تخت یازده 🛏 بیشتر مریض‌های روی تخت خانم‌اند. یادم نمی‌آید قبل از این جایی، حتی برای سخنرانی در روضه زنانه، رفته باشم وسط جمعیت خانم‌ها. به عباس می گویم: «معذب نشن؟» می‌خندد و می‌گوید: «ما یا اونا؟» بعد با دستی که دست‌کش لاتکس دارد، ماسک جلوی دهانش را کمی بالاتر می‌آورد و می‌گوید: «چاره‌ای نیست». 🌕 جارو به دست می‌رویم توی اتاق. قرار است هم نظافت کنیم،‌ هم اگر کسی از مریض‌ها کاری داشت، کمکش کنیم. معمولاً کم‌حرف و ساکت‌ و خواب‌اند. شروع می‌کنیم به تمیز کردن وسایل روی دِرآوِرها و میزهای پرتابل. طبق دستور مسئول شیفت، هر خوراکی مانده‌ای را باید بیندازیم سطل زباله. 🍶 خانم تخت یازده می‌گوید: «آب» انگار مسافرکش‌های خط قم ـ تهرانیم و مریض‌ها مسافرهای یک روز وسط هفته خلوت. دو تایی جارو را ول می‌کنیم و با هیجان می‌رویم سمت تخت یازده. آب معدنی را من زودتر از عباس برمی‌دارم، می‌ریزم توی لیوان یک‌بار مصرف. سن و سال مادرم را دارد. لیوان را که می‌دهم دستش، می‌گویم: «بفرما مادر» چیزی نمی‌گوید اما می‌بینم گوشه چشم‌هاش کمی خیس است. می‌گویم: «هر کاری داشتین ما اینجاییم. مثل پسر خودتون». 💠 از اتاق که می‌رویم بیرون، عباس سرش را نزدیک گوشم می‌کند و می‌گوید: «اینا خانم‌اند. کاش بهشون بگی آبجی که فکر نکنن خیلی پیر شدن» حالا فکرم مشغول شده. فلاکس چای را از آبدارخانه بخش بر می‌دارم و به بهانه چای بردن،‌ برمی‌گردم کنار تخت یازده. زن خوابیده. دلم را می‌زنم به دریا. «خواهر» توی زبانم نمی‌چرخد ولی می‌توانم «مادر» را از جمله‌ام حذف کنم تا حس پیری نکند. می‌گویم :«چیز دیگه‌ای نیاز ندارید؟» چشم‌هایش را باز می‌کند. دستش را آرام می‌آورد بالا و با نگاهی شبیه نگاه‌های مادرم لبخند می‌زند و می‌گوید: «ممنون پسرم». 💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📗 پرستاران و قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه 📗 💠 این دعا به من آرامش داد... 🌸 این دعا به من امید داد... 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/1870069796Cf7194a5935
خانه طلاب جوان
💠 #جهاد_یاری_رسانی 💠 ✏️ #روایت_جهاد_سلامتی 📕 روایت بیست و هشتم: خانم تخت یازده 🛏 بیشتر مریض‌های ر
💠 💠 ✏️ 📙 روایت بیست و نهم: ته‌مانده‌های سوپ مقدس 🌕 جانباز ۶۰ درصد بود. ‌‌چشم راستش را والفجر۱۰ داده بود و از جامانده‌های شیمیایی کربلای 5 بود. والفجر8 هم ترکشی آمده بود و درست نشسته بود وسط ریه‌اش. سوپ را قاشق قاشق در دهانش می گذاشتم و او ذره ذره خاطره‌هایش را می‌گفت. با خنده پرسیدم: «پس شما توی بیمارستان بزرگ شدی کلا!» خندید و صبر کرد سرفه‌هایش بند بیاید. بعد گفت:«ولی هیچ کدوم این جراحتا به اندازه کرونا اذیتم نکرده». 🔶 دکتر شیفت می‌گفت، ترکش توی ریه درد سرفه‌هایش را چند برابر می‌کند. هنوز شام خوردنش تمام نشده بود که دستم را پس زد و با ضعف گفت: «حالت تهوع دارم» تا آمدم سطل کنار تختش را پیدا کنم، هر چه را خورده بود، بالاآورد روی تخت. اولین بار نبود که چنین صحنه‌ای را می‌دیدم، اما اولین‌بار بود که بدم نمی‌آمد. فکر خنده‌داری بود اما آن لحظه کسی توی سرم می‌گفت: «این مقدس‌ترین محتویات معده‌ای‌است که در عمرم از نزدیک می‌بینم» ملحفه و لباسش را عوض کردم و تختش را ضدعفونی کردم. خدماتی‌های شیفت را صدا نزدم. دلم می‌خواست خودم تمام کارهایش را انجام بدهم. ☑️☑️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تقدیم به مدافعان سلامت 💠 ✅ نداره کار پرستار کم از شهادت مدافعان سلامت، سرتون سلامت 📘📘 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
خانه طلاب جوان
💠 «‌حسین کازرونی» از فعالین فضای مجازی، با انتشار عکسی از یک طلبه جهادگر که در روزهای اخیر مشغول کمک
💠 💠 ✏️ 📙 روایت سی اُم: یک گوشه خلوت پیدا کرد و گریست... 🌐 روز اولی که تو بیمارستان دیدمش کلی با هم شوخی کردیم و خندیدیم پر انرژی و با روحیه با اون لهجه با نمک ترکی طلبه تبریزی که چند وقتی بود از تبریز اومده بود قم برای ادامه تحصیلات حوزوی و به قول خودش کسب فیض.... گاری را بار زدیم و راه افتادیم به سمت بخش تا اقلام را بین بیمارها و پرسنل بیمارستان پخش کنیم. 🔅 از طبقه پنجم کار شروع می شد طبقه طبقه چرخیدیم تا رسیدیم طبقه اول بخش مراقبتهای ویژه خب آنجا دیگه برای ما ورود ممنوع بود داشتیم اقلام را دم در خالی می کردیم که دیدم محمد با چندتا از پرستارها سلام و احوال پرسی کرد و رفت پشت در و شروع کرد از گوشه درب داخل را نگاه کردن تعجب کردم پرسیدم داستان چیه بچه ها گفتند مگه نمی دونی؟ خانمش بارداره و حالش بد شده الان هم تو آی سی یو بستری است با یک بچه شش ماهه تو شکمش و علائم شبیه کرونا ◀️ خشکم زد باورم نمی شد زنت تو آی سی یو باشه و تو اینقدر با روحیه کنار جهادی ها مشغول خدمت باشی گذشت تا امروز بعد از نماز مغرب یکی از بچه ها بهش گفت محمد برو تلفن خونه کارِت دارند یک ربع نشد که برگشت با چشمهای قرمز گفت صادق خانمم فوت کرد ایندفعه همه خشکمون زد سکوت حاکم شد راوی: صادق مهاجری 💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
🐕 روباه پیر زخم خورده جهادی ها 🐕 ⛔️ چرا امروز خبرنگار خبرگزاری به آمده بود؟ 📡 امروز خبرنگار خبرگزاری رویترز و شبکه چهار تلویزیون انگلیس، به قرارگاه جهادگران سلامت آمدند و درخواست داشتند از طلبه های جهادی و داوطلب گزارشی تهیه کنند. جواب منفی ما به بازوهای روباه پیر روشن بود. 📝 اما چند نکته: 🌀 اول اینکه دشمن مردم، از حضور جهادی طلاب، آسیب دیده و بسیاری از نقشه هایش خنثی شده، طبیعی است به فکر تدارک این زخم باشد. تبریک به همه طلابی که در این صحنه نقش آفرین بودند. اجر این مجاهدت، إن شاء الله رضایت الهی باشد. 🌀 دوم اینکه سهم تک تک قدمهای مخلصانه ای که در سرتاسر کشور به همت مردم و کادر درمانی به صورت جهادی رقم خورد در این پیروزی قابل توجه است، در این بین اخلاص خانواده طلبه جهادی آقای مداح واقعا چشم گیر بود. 🏴راستی امروز این مادر به همراه دو فرزندش به خاک سپرده شد. الحمدلله که رفتن ایشان خرج انقلاب و مردم شد. 📝 حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم زاده (مسئول قرارگاه جهادگران سلامت) 🔎🔎 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارشی از طلبه های جهادی قم و حضور حجت الاسلام والمسلمین در بیمارستان بعد از وفات همسر و فرزند 🎥 📺 پخش شده در اخبار ساعت ۱۴ شبکه یک 🌐 صدا و سیما مرکز قم 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📗 روایت سی و یکم: شهادت می شود پایان نامهٔ بعضی ها، و مرگ می شود پایان نامهٔ بعضی های دیگر... 🌀 اگر بگویم من با ، قصاب صبرا و شتیلا که سکتۀ مغزی شد، و که به‌جای نحس او نشست، خصومت شخصی دارم، لابد پیش خودتان یک جور خاصی در موردم فکر می‌کنید! 💠 وسط‌مسط‌های تابستان سال ۸۵ بود که المرت دستور آتش صادر کرد و اسرائیل و لبنان شروع شد و افتاد توی سر ما. اَد یک هفته قبلش کرده بودم! 🔶 کاروانی از تهران و مشهد و شهرهای مختلف کشور راه انداختیم. که چه؟ می‌خواهیم برویم لبنان و با رژیم صهیونسیتی بجنگیم. سردستۀمان هم حاج سعید قاسمی بود. 🔷 ما هم که عمری آرزوی داشتیم و کلی توی همین و و به سینه و سر زده بودیم که «یالیتنا کنا معکم و... .» کاروان از تهران حرکت کرد و آمد زنجان و من را هم سوار کرد که برویم تا خود بیت‌المقدس. ⚪️ من نمی‌دانم در پسِ ذهن حاج سعید و دوستانِ دست‌اندرکار چه می‌گذشت، آیا اساساً این‌کار امکان‌پذیر بود یا صرفاً جنبۀ تبلیغاتی داشت، اما خودم یادم هست که هرچه به مرز نزدیک‌تر می‌شدیم، بیش‌تر برم‌می‌‌داشت! 🔘 گرچه من به خودم حق نمی‌دهم، اما شما سعی کنید که حق بدهید به من! یک هفته نشده بود عمر نامزدیمان! کلی آمال و آرزو داشتم. من به‌جهنم، پدرومادرم! 🔅 یادم هست که توی آن چندروزی که پشت مرز بودیم، چقدر به خدا التماس کردم که هرچه زودتر این جنگ لعنتی تمام شود و من مجبور نشوم بروم آن‌جا و دختر مردم را عروسی نکرده، بیوه کنم! کلی التماس خدا کردم و بالاجبار «...»خوردم پیشش که دیگر ادعای شهادت نکنم! حتی یادم هست چندبار با همین لحن گفتم: «دمت گرم، اجازه بده برگردم، قول می‌دهم که پاک‌تر بیایم این‌بار!» 🌐 حالا گمانم اگر بگویم من به‌جز دشمنیِ ایدئولوژیک، یک دشمنی و پدرکشتگی شخصی هم با شارون و المرت دارم، به من حق بدهید. ✅ و الان که درخدمت شما هستم، از آن روز ۱۴ سال می‌گذرد. روزی که علی مهدیان و حسین کاظم‌زاده و سجاد ناصر و میرزایی و بقیه داشتند به‌خاطر تدارک کار جهادی توی را می‌دیدند، من هم داشتم دقیقاً به‌خاطر کرونا نقشۀ عملیات به زنجان را طراحی می‌کردم؛ مثل اسرائیلی‌ها که از خاک لبنان دررفتند، من هم دررفتم! 📕 دارم خودم را برای نوشتن پایان‌نامه‌ای با موضوع «» آماده می‌کنم. خیلی با خودم کلنجار رفتم که بروم بیمارستان و خودم را در معرض قطعی‌ترین پیش‌آمد هستی قرار دهم و عملاً خودم را بیندازم وسط صحنۀ پایان‌نامه‌ام، نتوانستم. جگرش را نداشتم خب. 🌀 ببینید قصۀ دنیا را! می‌شود پایانِ نامۀ بعضی‌ها، و می‌شود پایان‌نامۀ بعضی‌های دیگر! پیاپیش اعتراف می‌کنم که حتی اگر بهترین پایان‌نامه و کتاب دنیا را درباب نوشتم، نخرید و نخوانیدش، چون به مفت نمی‌ارزد. این نوشته را هم می دهم به عبدالله عصاره تا عیناً و بدون دخل و تصرفی منتشر کند در کانال. فکربوسِ بروبچه‌های جهادی محمدرضا امینی ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ 💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 گفتگو با پرستاران بیمارستان فرقانی قم 🌀 نقش طلاب جهادی در بیمارستان ☑️☑️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
خانه طلاب جوان
💠 #جهاد_یاری_رسانی 💠 ✏️ #روایت_جهاد_سلامتی 📗 روایت سی و یکم: شهادت می شود پایان نامهٔ بعضی ها، و
💠 💠 ✏️ 📕 روایت سی و دوم: پس دختران شهدای مدافع حرم چه حالی دارند؟ ⏰ ساعت از ده و نیم گذشته است که گوشی‌ام زنگ می‌خورد. از اتاق سه بیرون می‌آیم و به دیوار راهرو تکیه می‌دهم. کمرم تیر می‌کشد از بس که از این اتاق به آن اتاق رفته‌ام. گوشی را از جیبم بیرون می‌آورم. همسرم است که زنگ می‌زند. همین که می‌خواهم بردارم قطع می‌شود. 🍀 ماسک را برمی‌دارم و نفسی می‌کشم. آخ که چقدر لذت بخش است بعد از چند ساعت ماسکت را برداری و نفسی تازه کنی؛ ولو نفسی که می‌کشی در فضای راهروی بیمارستان کرونایی‌ها باشد. زنگ می‌زنم. گوشی را برمی‌دارد و بعد از احوالپرسی می‌پرسد: محمدجواد کی میای؟ 🌕 سؤال سختی است. همیشه این سؤال برایم معنا داشته؛ چه آن وقت که همه ماه رمضان از خانواده دور بودم و چه آن وقت که اردوهای جهادی می رفتم. هیچ وقت نتوانستم جواب بدهم، هیچ وقت. همیشه حیا می‌کردم و حالا هم. 💠 حالا از پشت تلفن صدای گریه‌اش را می‌شنوم. - گریه می‌کنی؟ - دلم تنگ شده خب. الآن دو هفته است ما رو گذاشتی همدان و خودت رفتی قم، بیمارستان. من این‌جا دلشوره دارم. همه‌اش می‌ترسم. نکنه خودت کرونا بگیری. - نترس. حالا حالاها خدا با ما کار داره. تازه کرونا هم بگیرم، خدا شفا میده. - شوخی نکن. جدی میگم. تا کی اون جایی؟ - باید ببینم شرایط چه جوری میشه. فعلاً که نیازه و تکلیف موندنه. - هر وقت هم بیای باید دو هفته قرنطینه کنی خودت رو. یعنی الآن هم که از کار دست بکشی میشه یه ماه جدایی. - اشکال نداره، راضی باش به رضای خدا. اصلاً اگه این کارا ثواب داره همه‌اش برای تو. حرف‌ها که به خداحافظی می‌رسد، می‌گویم: هر وقت فاطمه زهرا بیدار شد تماس تصویری بگیر ببینمش. - نه، خوب نیست! - چرا؟ - هر وقت زنگ می‌زنی و صدات رو می شنوه یا هر وقت تصویری می‌بیندت، تا چند ساعت همه‌اش ناراحته و توی فکره و بهونه می‌گیره. یه سالشه ولی خیلی حالیشه. می‌ترسم لجباز و عصبی بشه. 🍶 بیماری صدا می‌کند: حاج آقا یه لیوان آب برام میاری؟ با خانم خداحافظی می‌کنم و می‌روم تا لیوانی را پر از آب کنم. حرف‌های آخر خانم بدجور فکرم را بهم می‌ریزد؛ هر وقت دخترم صدا یا تصویرم را می‌بیند تا چند ساعت بهانه مرا می‌گیرد. لیوان پر از آب را به لبان خشک بیمار می‌رسانم. 🔅 با خودم می‌گویم دو هفته‌ای است دخترم بابا ندیده، بهانه بابا گرفته، دختران شهدای مدافع حرم چه می‌کنند؟ آن‌ها که ماه‌ها و سال‌هاست بابا را ندیده‌اند، آن‌ها که دلتنگ آغوش بابایند... 📝 راوی: محمدجواد رستمی(طلبه) ⚪️⚪️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 جهاد فراگیر می شود 🌀 🎥 فعالیتهای طلاب جهادی 🎥 🌀 پویش قرارگاه در شهرستانها 💠 حضور طلاب و گروه های مردمی در بیمارستانها 🌸 پیک مهربانی ❇️ همراه جهادی بیمار 🔹 بسته بندی و توزیع اقلام بهداشتی 🌹 امید بخشی به بیماران 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f