eitaa logo
انجمن ادبیات (خوان هشتم)
100 دنبال‌کننده
77 عکس
19 ویدیو
17 فایل
انجمن زبان و ادبیات فارسی پردیس فاطمه الزهرا (س) فرهنگیان اصفهان تاریخ تاسیس : آبان ۱۴۰۳
مشاهده در ایتا
دانلود
و گفت: نوری است از حق به بنده و نوری است از بنده به حق؛ آنکه از حق به بنده است نور عنایت است و آنکه از بنده به حق است نورِ اخلاص است. □ نوشته بر دریا،میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی انجمن زبان و ادبیات فارسی |📚🌱 @khanhashtom
4_5805608367468581942.mp3
3.28M
دوباره اردیبهشت به دیدنت می آیم... سرانجام باورت می‌کنند باید این کوچه‌نشینانِ ساده بدانند که جُرمِ باد ربودن بافه‌های رویا نبوده است گریه نکن ری‌را راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است دوباره اردی‌بهشت به دیدنت می‌آیم خبر تازه‌ای ندارم فقط چند صباحِ پیشتر دو سه سایه که از کوچه‌ی پائین می‌گذشتند روسری‌های رنگین بسیاری با خود آورده بودند ساز و دُهل می‌زدند اما کسی مرا نمی‌شناخت راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است خدا را چه دیده‌ای ری‌را! شاید آنقدر بارانِ بنفشه بارید که قلیلی شاعر از پیِ گُلِ نی آمدند، رفتند دنبال چراغ و آینه شمعدانی، عسل، حلقه‌ی نقره و قرآن کریم حیرت‌آور است ری‌را! حالا هرکه از روبرو بیاید بی‌تعارف صدایش می‌کنیم بفرما! امروز مسافر ما هم به خانه برمی‌گردد. شعر و صدای انجمن زبان و ادبیات فارسی |🎧 @khanhashtom
انجمن ادبیات (خوان هشتم)
#موسیقی_بی‌کلام قطعه #قصه_پریا اثر #کارن_همایونفر انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom
□ «به نظر شما موسیقی قدرت آن را دارد که آدم را عوض کند؟ چنانکه به قطعه‌ای گوش بدهید و از درون دستخوش تحولات عمیقی شوید؟» اوشیما سر جنباند. حتما٬ می‌شود. ما تجربه‌ای می‌کنیم، مثل واکنش شیمیایی که چیزی را در درون ما از حالی به حالی دیگر در می‌آورد. بعدها که خودمان را محک می زنیم٬ پی می بریم که همه ی معیارهایی که با آنها زندگی کرده‌ایم درجه‌ی دیگری پیدا کرده‌اند و در جهان دیگری با راه‌های نامنتظر به روی ما گشوده شده است. بله٬ من چنین تجربه ای کرده ام. نه همیشه٬ اما به هر حال شده. درست مثل عاشق شدن... □ | از کتاب: کافکا در کرانه انجمن زبان و ادبیات فارسی |📚🌱 @khanhashtom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برخیز و در آئینه ها لبخند را آغاز کن خورشید روز آورده است در را به رویش باز کن🌞🌱 □ انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom
😔🖤 یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود □ از آنچه در دو جهان هست، بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای کسی که کٌفوِ علی می شود، جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت، چه باک از این سردرد؟ محبّت ولی الله درد سر دارد! کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟! صدا زد: (( اشهد أنّ علی ولی الله)) ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد زمان خوردن حقّ علی و اولادش سقیفه است و احادیث معتبر دارد سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود سیاستی که برایش علی ضرر دارد کنیز بیت علی خاک را طلا می کرد سقیفه را بنگر، فکر سیم و زر دارد اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محلّه که بسیار رهگذر دارد بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد کشید و برد، زد و رفت، من نمی دانم حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد بگو به شعله چه وقت دخیل بستن بود؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد بگو به میخ که این کعبه را خراب نکن غلاف کاش از این کار دست بر دارد دهان تیغ دودم را عجیب می بندد وصیّتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم، پسر دارد! به شعله سوخت پر و بال مادر، امّا نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده علی از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع که ماه الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد 27 بهمن 1396 شاعر معاصر _______________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
و بایزید گفته است « چهل سال دیده بان حرم دل بوده ام» و حافظ: پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم چه کسی در دل است؟ هر که شد مَحرمِ دل در حرمِ یار بِمانْد نقل است که کسی در مجلس او بر پای خاست و گفت: «دل کدام وقت خوش بُوَد؟» گفت: «آن وقت که او در دل بُوَد.» (تذکره الاولیا، ذکر جُنید بغدادی) یاد او دل را خوش می دارد «یاد بعضی نفرات، روشنم می دارد» و نگاه او آرامش با خود دارد: از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید ایمن ز شر فتنه آخرزمان شدم انجمن زبان و ادبیات فارسی |📚🌱 @khanhashtom
4_6016904055303970913.mp3
3.28M
« هَستَن » ما به هست آلوده‌ایم... شعر و صدای: گفت‌وگو از پاک و ناپاک است ما به هست آلوده‌ایم، ای پاک..! و ای ناپاک..! ... پاک می‌دانی کیان بودند؟ آن کبوترها که زد در خونشان پَرپَر سُربیِ سردِ سپیده‌دَم سبزخَطانی كه اَلواحِ سَحَر را سُرخ‌رو كردند □ انجمن زبان و ادبیات فارسی |🌱🕯 @khanhashtom
نقل است که کسی در مجلس او بر پای خاست و گفت: «دل کدام وقت خوش بُوَد؟» گفت: «آن وقت که او در دل بُوَد.» (تذکره الاولیا، ذکر ) و از : پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom
با برگ □ حریق خزان بود همه برگ ها آتش سرخ همه شاخه‌ها شعله زرد درختان همه دود پیچان به تاراج باد و برگی که می سوخت میریخت می مرد و جامی ساوار چندین هزار آفرین که بر سنگ می خورد من از جنگل شعله ها می گذشتم غبار غروب به روی درختان فرو می نشست و باد غریب عبوس از بر شاخه ها می گذشت و سر در پی برگ ها می گذاشت فضا را صدای غم آلود برگی که فریاد می زد و برگی که دشنام می داد و برگی که پیغام گنگی به لب داشت لبریز می کرد و در چشم برگی که خاموش خاموش می سوخت نگاهی که نفرین به پاییز می کرد حریق خزان بود من از جنگل شعله‌ها می گذشتم همه هستی‌ام جنگلی شعله ور بود که توفان بی رحم اندوه به هر سو که می خواست می تاخت می‌کوفت می‌زد به تاراج می‌برد و جانی که چون برگ می سوخت می ریخت می مرد و جامی سزاوار نفرین که بر سنگ می خورد شب از جنگل شعله ها می گذشت حریق خزان بود و تاراج باد من آهسته در دود شب رو نهفتم و در گوش برگی که خاموش می سوخت گفتم مسوز این چنین گرم در خود مسوز مپیچ این چنین تلخ بر خود مپیچ که گر دست بیداد تقدیر کور تو را می دواند به دنبال باد مرا می دواند به دنبال هیچ □ انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom