eitaa logo
انجمن ادبیات (خوان هشتم)
97 دنبال‌کننده
77 عکس
20 ویدیو
17 فایل
انجمن زبان و ادبیات فارسی پردیس فاطمه الزهرا (س) فرهنگیان اصفهان تاریخ تاسیس : آبان ۱۴۰۳
مشاهده در ایتا
دانلود
😔🖤 یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود □ از آنچه در دو جهان هست، بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای کسی که کٌفوِ علی می شود، جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت، چه باک از این سردرد؟ محبّت ولی الله درد سر دارد! کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟! صدا زد: (( اشهد أنّ علی ولی الله)) ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد زمان خوردن حقّ علی و اولادش سقیفه است و احادیث معتبر دارد سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود سیاستی که برایش علی ضرر دارد کنیز بیت علی خاک را طلا می کرد سقیفه را بنگر، فکر سیم و زر دارد اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محلّه که بسیار رهگذر دارد بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد کشید و برد، زد و رفت، من نمی دانم حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد بگو به شعله چه وقت دخیل بستن بود؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد بگو به میخ که این کعبه را خراب نکن غلاف کاش از این کار دست بر دارد دهان تیغ دودم را عجیب می بندد وصیّتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم، پسر دارد! به شعله سوخت پر و بال مادر، امّا نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده علی از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع که ماه الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد 27 بهمن 1396 شاعر معاصر _______________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom
و بایزید گفته است « چهل سال دیده بان حرم دل بوده ام» و حافظ: پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم چه کسی در دل است؟ هر که شد مَحرمِ دل در حرمِ یار بِمانْد نقل است که کسی در مجلس او بر پای خاست و گفت: «دل کدام وقت خوش بُوَد؟» گفت: «آن وقت که او در دل بُوَد.» (تذکره الاولیا، ذکر جُنید بغدادی) یاد او دل را خوش می دارد «یاد بعضی نفرات، روشنم می دارد» و نگاه او آرامش با خود دارد: از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید ایمن ز شر فتنه آخرزمان شدم انجمن زبان و ادبیات فارسی |📚🌱 @khanhashtom
4_6016904055303970913.mp3
3.28M
« هَستَن » ما به هست آلوده‌ایم... شعر و صدای: گفت‌وگو از پاک و ناپاک است ما به هست آلوده‌ایم، ای پاک..! و ای ناپاک..! ... پاک می‌دانی کیان بودند؟ آن کبوترها که زد در خونشان پَرپَر سُربیِ سردِ سپیده‌دَم سبزخَطانی كه اَلواحِ سَحَر را سُرخ‌رو كردند □ انجمن زبان و ادبیات فارسی |🌱🕯 @khanhashtom
نقل است که کسی در مجلس او بر پای خاست و گفت: «دل کدام وقت خوش بُوَد؟» گفت: «آن وقت که او در دل بُوَد.» (تذکره الاولیا، ذکر ) و از : پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom
با برگ □ حریق خزان بود همه برگ ها آتش سرخ همه شاخه‌ها شعله زرد درختان همه دود پیچان به تاراج باد و برگی که می سوخت میریخت می مرد و جامی ساوار چندین هزار آفرین که بر سنگ می خورد من از جنگل شعله ها می گذشتم غبار غروب به روی درختان فرو می نشست و باد غریب عبوس از بر شاخه ها می گذشت و سر در پی برگ ها می گذاشت فضا را صدای غم آلود برگی که فریاد می زد و برگی که دشنام می داد و برگی که پیغام گنگی به لب داشت لبریز می کرد و در چشم برگی که خاموش خاموش می سوخت نگاهی که نفرین به پاییز می کرد حریق خزان بود من از جنگل شعله‌ها می گذشتم همه هستی‌ام جنگلی شعله ور بود که توفان بی رحم اندوه به هر سو که می خواست می تاخت می‌کوفت می‌زد به تاراج می‌برد و جانی که چون برگ می سوخت می ریخت می مرد و جامی سزاوار نفرین که بر سنگ می خورد شب از جنگل شعله ها می گذشت حریق خزان بود و تاراج باد من آهسته در دود شب رو نهفتم و در گوش برگی که خاموش می سوخت گفتم مسوز این چنین گرم در خود مسوز مپیچ این چنین تلخ بر خود مپیچ که گر دست بیداد تقدیر کور تو را می دواند به دنبال باد مرا می دواند به دنبال هیچ □ انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom
درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را آبادی در گرو آگاهی است. □ شانزدهم آذر ماه ، روز دانشجو گرامی باد . انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمدرضا لطفی و تمرینات گروه شیدا برای کنسرت "سپیده" به خوانندگی محمد معتمدی - سال ۱۳۸۷ □ انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom
روایت عاشقانه‌ی و □ احتمالاً درباره‌ی عشق غلامحسن ساعدی و طاهره کوزه‌گرانی چیزهایی شنیده‌اید، ولی نه چندان مفصل و شاید در حد همان نامه‌ی معروف ساعدی که در آن نام طاهره را بارها تکرار کرده بود. در این اپیزود از پادکست «چنین شد»، بر اساس اسناد موجود، به طور مفصل به ماجرای این عشق پرداخته شده است. پادکستی ادبی محور که از سال ۹۹ شروع به فعالیت کرده و تا کنون ادامه دارد ... لینک اپیزود اول در اپلیکیشن cast box : https://castbox.fm/vb/481798156 لینک پادکست چنین شد : https://castbox.fm/va/4857674 انجمن زبان و ادبیات فارسی | @khanhashtom
اول_روایت_عاشقانه‌ی_غلامحسین_ساعدی_و_طاهره_کوزه‌گرانی.m4a
46.9M
طاهره ی عزیزم - سلام این نامه را که می نویسم، آرامش لذت بخشی دارم و مثل ساعات آشتی و دوستی مان، احساس می کنم که با هم مهربان هستیم و هم دیگر را بخشیده ایم- و بی توجه به دیگران تنها از خودمان حرف می زنیم. من این جوری را خیلی دوست دارم. دفعه ی اول نبود که تو با مهربانی با من خداحافظی می کردی. اما دفعه ی اول بود که حس می کردم. آسوده ام، راحت ام و آرامشی که دارم لذت بخش است. 🌱🎙" قسمتی از کتاب طاهره عزیزم . انجمن زبان و ادبیات فارسی @khanhashtom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحتون پر از برکت🌱✨️ _______________ خوان هشتم را ما روایت ‌می‌کنیم اکنون... 📜🌱 @khanhashtom