#رمان_سو_من_سه
#قسمت_چهاردهم
فرمول مرمول داشت یا نه! نمی فهمیدم.
اما جذابیت خاصی داشت. یک سری امواج مثبت که فقط از او تشعشع می شد و به همه می رسید. خراب حال خوبش بود جواد. بعد هم معتادش شد آرشام.
گندیده اگر می رفتند مدرسه، فرآوری شده می آمدند بیرون!
آدم همیشه باید در صندوق اسرارش یک عتیقه داشته باشد. یک زیر خاکی. تا وقتی ورشکسته شد، وقتی بیچاره و درمانده شد، برود خاکی که به سرش ریخته را کنار بزند و پناه ببرد به آنچه که سرمایه و امیدش می شود. هرچند آدم معمولی تر از مهدوی ندیده بودم.
اما خب، مهدوی بود دیگر؛ تشعشع داشت. می خواهم با او درباره خودم و علیرضا حرف بزنم.
اما...
نمی دانم چرا خفه می شوم... خفه هم می مانم...
دیگر طاقت نمی آورم و خودم را بعد از سه روز غیبت علیرضا دعوت می کنم خانه شان. پلاستیک چیپس ها را پرت می کنم مقابل علیرضا. حواسم نبود که چندتا ماست موسیر هم هست. یکی اش می ترکد.
حرفی نمی زند و من هم همراهیش می کنم. ظاهرا درس می خوانیم و می خوریم. در حقیقت می خوریم و اگر تمرکزی بگذارند این خواننده ها. کمی می خوانیم.
علیرضا معتاد است. بدون موسیقی هرگز. باکلام و بی کلام. هر دو تایش وول می خورد تو سرمان و لابه لایش هم محتوای کتاب ها!
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🔹سلامت استخوان ها با گوشت بلدرچین
🔸گوشت بلدرچین حاوی فسفر و کلسیم است. خوشبختانه، این دو ماده مغذی، فواید زیادی برای سلامت استخوان ها دارند. بنابراین، ما می توانیم با مصرف گوشت بلدرچین، از ابتلا به مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان جلوگیری کنیم.
🔸توجه داشته باشید که کمبود کلسیم و فسفر در بدن، نقش موثری در شکل گیری پوکی استخوان ایفا می کند.
#علمی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
سر تا پاش خاكي بود. چشمهاش سرخ شده بود؛ از سوز سرما.❄️
دو ماه بود نديده بودمش.
ـ حداقل يه دوش بگير🚿، يه غذايي بخور🍛. بعد نماز بخون.
سر سجاده ايستاد. آستينهاش را پايين كشيد و گفت:
🌱 «من با عجلهاومدهم كه نماز اول وقتم از دست نره.»🌱
كنارش ايستادم. حس ميكردم هر آن ممكن است بيفتد زمين. شايداينجوري ميتوانستم نگهش دارم.
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
مالاگا 🎂😋
برای کیک:👇
4 تخم مرغ
1 لیوان شکر
1 ق چ وانیل
1 فنجان شیر
1 قاشق چای خوری روغن
3 قاشق پودر کاکائو
1.5 لیوان آرد (می توان آن را کم و بیش کنترل کرد ، ممکن است بسته به کیفیت آرد و اندازه تخم مرغ ها متفاوت باشد)
1 ق غ بکینگ پودر
برای خامه:👇
3 لیوان شیر
2 قاشق غذاخوری نشاسته
1 قاشق غذاخوری آرد
1 تخم مرغ
6 قاشق غذاخوری شکر
کمی وانیل
یک قاشق کره
طرز تهیه خامه:👇
همه مواد بالا رو مخلوط کنید و روی حرارت مدام هم بزنید تا غلیظ و یکدست شود.
بعد از خنک شدن، با یک بسته پودر خامه(۷۵ گرم) به کمک همزن بزنید.
برای رویه:👇
200 میلی لیتر خامه
2 بسته 70 گرم شکلات با فندق
طرز تهیه رویه:👇
وقتی خامه به نقطه جوش رسید ، حرارت را خاموش کرده و شکلات ها را اضافه کرده و مخلوط می کنیم تا ذوب شود.
💢1 لیوان شیر برای خیس کردن کیک
طرز تهیه کیک:👇
مواد کیک را به ترتیب هم بزنید.
(تخم مرغ و شکر همیشه در کیک، اول همزده می شوند تا زمانی که قوام خامه ای پیدا کنند)
بعد بقیه مواد مایع رو اضافه کنید و هم بزنید و بعد مواد خشک رو الک کنید و اضافه کنید و مخلوط کنید.
مایه کیک را در دمای 180 درجه فر بپزید. وقتی کیک گرم شد ، یک لیوان شیر روی آن بریزید.
خامه را روی آن پخش کنید و موزها را به طور مساوی روی کیک بچینید.
بعد از اینکه موزها را گذاشتید، گاناش را روی آن بریزید و بگذارید 3-4 ساعت در یخچال بماند.
#هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
-شماراچھشدهڪہبہعظمت
وبزرگۍخدااُمیدندارید؟!
『 نوح۱۳ 』🌸🦋
#آیه_گرافی
#ازخدابه_مخلوق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🚨🚨🚨🚨
🚨🚨🚨
🚨🚨
🚨
توجه ‼️ توجه ‼️
ماجرای پیش رو قصه نیست واقعیتی است شنیدنی و اثر گذار، از تجربه ی نزدیک به مرگِ فردی که ده روز را مشغول گشت و گذار در عالم بوده و حقایق بسیاری را مشاهده کرده است، که با آیات و روایات دینی تطبیق داشته و بر
برگرفته از "کتاب شنود" کاری از گروه فرهنگی" شهید هادی "می باشد.
💥داستان زیر تنها بخشی از خاطرات آن شخص می باشد.
ادامه آن را میتوانید در کتاب خواندنی و جذاب "شنود "مطالعه فرمایید💥
♦️در صورت علاقمند به دانستن بیشتر در زمینه ی تجربه های نزدیک به مرگ هستید، کتابهای زیر پیشنهاد میشود:
🔺سه دقیقه در قیامت
🔺آنسوی مرگ
🔺بازگشت
🔺منازل الاخره
🕯 فانوس اول : مکافات عمل
#قسمت اول
در روز بعد، بار دیگر روح از بدنم خارج شد. هر بار منتظر دیدن واقعیت هایی از این جهان بودم که باعث تغییر نگرش من میشد.
من در این تجربه ها به هر کسی نظر می کردم ، از ابتدا تا انتهای زندگی و تمام حالات و افکار او را متوجه می شدم.
حتی آثار اعمال دیگران را با یک نگاه می فهمیدم! بیرون از بیمارستان ، یک برج در حال ساخت بود،به ساختمان مرتفع و زیبای برج نگاه کردم. مالک برج در کنار مهندس ساختمان ایستاده بود و به برج خودش نگاه می کرد.
اما من دیدم که نه تنها این برج ،بلکه هیچ کدام از ثروتی که جمع کرده برایش نمی ماند! من دیدم که مال این شخص ،فوق العاده بی برکت بوده و با فلاکت از دنیا خواهد رفت .اما به چه علت!؟
برادر این آقا از دنیا رفته بود و این شخص، وقتی ارث پدرش را تقسیم می کرد،سهم فرزندان یتیم برادرش را نداده بود. همین مسئله و آه این بچه های یتیم، زندگی او را به نابودی کشاند.
حالا او مانده بود و حسرت مال از بین رفته و حق آن بچه های یتیم.عجیب تر اینکه یک خانه شبیه همان که ساخته بود در جهنم برزخی برای او آماده کردند و او را در همان خانه گرفتار عذاب و آتش نمودند!
بعد به او گفتند تمام این بچه های کوچک برادرت و حتی فرزندان و نسل آن ها که از این ملک سود می بردندباید بزرگ شوند و از دنیا بروند و به برزخ بیایند ،اگر توانستی آنها را راضی کنی نجات خواهی یافت!
ادامه دارد....
توضیحات:
(بنا بر حدیثی از امام صادق علیه السلام :
کسیکه مال برادر دینی خود را به ناحق بخورد و آن را به صاحبش بر نگرداند خوراک او در روز قیامت شعله های آتش خواهد بود.)
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#گزارش
#بینالملل
💢افرادی که واکسن کرونا می زنند بعد از واکسیناسیون الکل مصرف نکنند
🔻محققان اخطار داده اند بعد از دریافت واکسن کرونا الکل مصرف نکنند چون الکل موجب کاهش پاسخ ایمنی بدن می شود
🔻مصرف الکل ساختار میکروارگانیزم های مفید روده که نقش اساسی در ایمنی بدن دارند را تغییر می دهد
📌اینم یکی دیگه از مزیت های ویروس کرونا
🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/news/article-9108439/Anyone-receiving-Covid-vaccine-AVOID-drinking-alcohol-experts-warn.html
#تولیدی
#خارج_بدون_فیلتر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موسیقی به زبان انگلیسی ترجمه فارسی
خواننده : توکلی
موضوع : سردارشهیدحاج قاسم سلیمانی
#موزیک_تایم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
رضا سگه یه لات بود تو مشهد
یه روز داشت میرفت تو دعوا شهیدچمران دیدش، دستش گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه👌
به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت به جبهه.
تو جبهه واسه خرید سیگار 🚬با دژبان درگیر میشه و با دستبند آوردنش تو اتاق شهید چمران؛
رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید که شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه .
یه دفه داد زد کچل با توأم!😠
شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت : چیه ؟ چی شده عزیزم؟🙂
چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!!
برید براش بخرید و بیارید.
آقا رضا که تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه:
میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!
شهید چمران : چرا؟
آقا رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!😔
شهید چمران: اشتباه فکر میکنی..!یکی اون بالاست، هرچی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده. هی آبرو بهم میده💞💗
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. یکم مثل اون شم
آقا رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه میکرد.
اذان شد،
آقا رضا اولین نماز عمرش بود.
سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود😭
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد .
صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد
آری آقا رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید... !🍃🌷
#الگو #شهید_چمران
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#گزارش
#بینالملل
♨️دستگیری ۱۱ مرد در رابطه با مهمانداری که مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل رسیده
🛫مهاندار فیلیپینی که تعطیلات سال نو رو در هتل می گذرونده مورد تجاوز گروهی قرار می گیره و به قتل می رسه
👮♀پلیس ۱۱ مرد رو در این رابطه دستگیر کرده.چیزی که شواهد نشون میده قربانی رو بیهوش کرده و بهش تجاوز کرده بودن
📌این هم یک نمونه دیگه از چشم ودل سیری مردها در کشورهایی که حجاب معنایی نداره
🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/news/article-9114231/Eleven-men-charged-rape-murder-air-stewardess-dead-bathtub-Philippines-hotel.html
#تولیدی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_پانزدهم
علیرضا زندگی مستقل خودش را دارد. پدر و مادرش دائم الدعوا هستند. پدرش شرکت دارد. سرشلوغ است و در خدمت بشریت.
مادرش هم در یک شرکت دیگر است و در خدمت بقیۀ ابناءبشر.
این وسط علیرضا چون بشر حساب نمی شود هیچکس در خدمتش نیست جز پول و آزادی که دارد. این طبقۀ خانه در اختیارش است با امکانات که همه اش سر هم در اختیار ما هم هست.
گاهی سر و صدای دعوا از خانه شان می آید. گاهی سر و صدای آواز که تا بلند می شود علیرضا هم زمان همراهی می کند.
من صدر و ذیل زندگیشان را بلد هستم.
یعنی فکر می کردم که بلدم. اما این چند مدت متوجه شده ام که دور شده ایم از هم. خیلی تلاش می کنم تا سر نخی از آنچه که ذهنم را مشغول کرده است پیدا کنم.
رمز موبایل و کامپیوترش را عوض کرده است و نمی شود کاری کرد...
گیم می زنیم و کلا سرجمع دو ساعتی درس می خوانیم. این همه دکتر و مهندس و حسابدار و... بیکارند. نمی دانم چرا دوباره من و ما باید همان مسیر را برویم.
آخرشب هم شال و کلاه می کنیم و می رویم سر قرارمان با بچه ها. قرارها را بیشتر فرید می گذارد. فرید متال اصل است. تم زندگی اش متالیک است و همه چیزش یک کلام؛ موسیقی!
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
کرم کارامل
مواد لازم:👇
یک پیمانه شکر
دو ونیم پیمانه آب
4 قاشق غذاخوری شیرخشک
2 بسته پودر کرم کارامل
یک پاکت پودر خامه
یک پاکت خامه
طرز تهیه:👇
یک پیمانه شکر رو روی حرارت بگذارید و هم بزنید تا طلایی شود و آن را در قالب ها بریزید،یا اینکه از سس کارامل آماده موجود در بسته پودر کرم کارامل استفاده کنید.
همه مواد به جز شکر رو داخل مخلوط کن بریزید تا یکدست شود و بعد داخل قابلمه روی حرارت بریزید تا جوش بیاید و آن را در قالب ها بریزید و در یخچال به مدت 4 تا 6 ساعت بریزید.
🍲 #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_شانزدهم
فرید خیلی جواد را تحویل می گرفت. شش سالی از جواد بزرگتر بود، اما با جواد دوست بود. یعنی با خیلی ها رابطه داشت. از مفرد مذکر بگیر، تا جمع مونث.
یک روابط عمومی بالایی داشت که فقط مختص خودش بود. جنتلمن بود. همیشه سنگین و شیک لباس می پوشید و دورش پر از دخترهای جلف و پسر بیعار بود.
فرید سبک خاصی نداشت. یکهو همه را سوار می کرد می برد ولگردی با خرج خودش. چند تا ماشین می شدیم و... پشت صحنۀ راه انداختن "شو" لباس بود. خیلی ها حتماً باید با نگاه او می خریدند، اما خودش زیر بار لباس های جلف نمی رفت.
دخترها هرچه ... تر، پیش فرید محبوب تر اما خودش حتی شلوارک هم در جمع های خودمانی نمی پوشید.
الآن که دارم این را می نویسم "فکر میکنم چرا؟" یعنی این مدل های... را فرید در شأن خودش نمی دید؟
یا ما...
جواد قدرت فرید را دوست داشت. حس هم می کرد، یعنی همۀ ما حس می کردیم که فرید قدرت عجیبی دارد. مدیریت بالا و اعتماد به نفس.
و الّا که پول جواد و آرشام ده برابر فرید بود.
غالب جشن ها و پارتی ها ماها بودیم. اگر هم نبودیم به خاطر درس یا مسافرت با خانواده بود، البته من خانوادۀ بسته تری داشتم. خیلی وقت ها، نباید، نمی شود، نرو می آمد توی چشم های پدرم و نمی توانستم بروم و گرنه که بودم. خانۀ ما پدر سالار نبود؛ مادرم زیادی احترام به پدرم می گذاشت که هیچ، ما را هم مجبور کرده بود این را بپذیریم، پدر هم چنان احترامی در خانه برای مادر و حرفها و اشاره هایش قائل بود که وزیر برای پادشاه!
کلا رابطه شان یک تله پاتی خاصی داشت که ما را هم در خودش هضم کرده بود. همین هم می شد که من خیلی از جاها پایۀ فرید نمی شدم یعنی نمی توانستم بشوم.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost