فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 پاسخ شهید ابومهدی در جواب خبرنگاری که میپرسد: برای ایران میجنگید یا برای عراق؟
#الگو #یک_نمونه
#شهید_ابومهدی_المهندس
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#ترفند
💢جوراب هایی که کمی پاره شده و بی استفاده هست
❇️برای تمیز کردن استفاده کنید و بعد بندازید بیرون
#هنرومهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
🛑 به روز باشیم
🔆 با سربازان اسرائیلی فارسی زبان آشنا شوید!!!
✡️ دشمن ارتش های سایبری را در شبکه های اجتماعی و پیام رسان های خارجی از قبیل تلگرام، توییتر، اینستاگرام، لایکی، واتساپ، سیگنال، فیس بوک و جدیدا در کلاب هاوس فعال کرده است یگان های ۸۲۰۰ اسرائیل، کمپ تیرانا، ارتش های سایبری آمریکا، امارات، مصر، عربستان و... نمونه های شناسایی شده از این ارتش ها هستند.
این یگان های سایبری روزانه صدها هزار اکانت را مدیریت کرده و با کمک میلیون ها ربات موج های مجازی زیادی را برعلیه ما ایجاد میکنند همچنین یکی دیگر از وظایف این گردان ها تولید محتوا در قالب های متنوع و حرفه ای در موضوعات خاص به صورت هدفمند است.
پس بدانید هر کسی فارسی حرف زد و دم از آریایی زد لزوماً ایرانی نبوده و همه آنچه در فضای مجازی منتشر می شود مبتی بر واقعیت نیست و در جهت جنگ نرم توسط دشمن طراحی و به صورت گسترده برای فریب ما منتشر می شود.
📡 #قرارگاه_پاسخ_به_شبهات_و_شایعات
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#سو_من_سه
#قسمت_هشتادوشش
از این مکث ها متنفرم.
- علیرضا نبود؟
- نبود مصطفی.
- برید جلو. برید جلوتر. دنبال ماشینشون نرید. برید جلوتر.
نمی فهمم چرا. جواد فریاد می زند سوار شویم. آرشام دوبار نه، ده بار ماشین را خاموش می کند تا راه بیفتد. محمدحسین شروع می کند دوباره
آرامش دادنش را:
بچه ها خبری نیست. نترسید. من باهاتون فاصله ای ندارم. فقط، چهارچشمی اطراف رو نگاه کنید. تند نرید. آرشام تند نرو. شیشه
رو بدید پایین. اطراف رو نگاه کنید. علیرضا...
آرشام با داد جواد پا از روی گاز برمی دارد:
- احمق مگه نمیگه یواش برو.
- جواد عصبانی نشو. الان وقت داد نیست. چپ و راستتون رو خوب نگاه کنید. آرشام یه لحظه ماشین رو نگه دار جواد ببینه رد ماشین
مستقیم رفته یا پیچیده.
جواد پیاده می شود و مقابل ماشین می دود. یک جایی می ایستد و به چپ می پیچد. دوباره می دود و یکهو فریادش بیابان ساکت را پر می کند:
- علیرضا!
هولزده از ماشین پیاده می شویم. گوشی از دستم می افتد. نمی توانم کاری کنم. صدای التماس مصطفی می آید. خم می شوم و گوشی را برمی دارم. نه نمی توانم. جواد و آرشام از ماشین دور شده اند. علیرضا با من بیشتر از همه مانوس بود. زیادی تنها بود. نه مادر عاقلی داشت و نه پدر دلسوزی. من همیشه همراهش بودم. تمام دلم به هم می پیچد.
صدای محمدحسین که آرام آرام نامم را می خواند کمی توانم را برمی گرداند:
- وحیدجان! آقاوحید! تو تا حالا هوادار علیرضا بودی. حالا هم همینه! میشه بگی چه خبره؟ ببین الان ماشین دوستاش از جلوی ما رد شد. پس ما نزدیک شماییم. وحید.
لب می زنم:
- بیایید. تو رو جان حضرت زهرا؟ بیایید.
- داریم می آییم وحیدجان. فقط بگو چی شده؟
با آخرین توانی که برایم مانده قدم بر می دارم به سمت جایی که علیرضا افتاده است. پاهایم رمق ندارند، اما دنبال خودم می کشمشان.
صدای فریاد جواد را می شنوم:
- ای خدا! به دادمون برس. یا ابالفضل.
یک جسم می بینم و یک دایرۀ خون. هق می زنم. زانوهایم خم می شود و می افتم. صدای محمدحسین می آید که دوباره ذکر توسل گرفته است. آرشام هم نشسته روی زمین. جواد سر هر دوتایمان داد می زند تا بلند شویم. دوباره هق می زنم و می لرزم.
- زنده است، زنده است. بیاید کمک بدید. آرشام تو رو قرآن پاشو. وحید در ماشین رو باز کن.
خودم را می کشم تا نزدیک علیرضا. سر و صورت خونینش توانم را بیشتر می برد. بدنش پر از جای چاقو است. پاره پاره است لباس هایش...صدای ماشینی می آید و فریاد مصطفی و...
...
دستم را می گذارم روی زنگ، اما نمی زنم. جواد خانه است؟ مادرش هست؟ خواهرش هم هست؟ صبر می کنم. نفس می کشم. گوشی اش خاموش است. آدم نه توی خیابان خیال راحت دارد از دست زنها، نه...زیر لب می گویم:
- ای تو روحت جواد که آدم شدنت هم شده برای من پارازیت
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
دوستای گل #مرکز_دنیااااااا💋💋💋
چون یه عده از دوستای گلمون تازگی به ما پپیوستن 😍😌😌
خب طبیعیه که نمیدونن روال گروه جذاب و قشنگ #مرکز_دنیااا چه جوریاس و واسشون سؤال شده مه اصلا اینجا کجاست؟ 🤔
و ما و شما گل دخترای ناب و خاص و دوست داشتنی و فهمیده😍😌👌اینجا چی کار میکنیم😉😉😉
پس یه توضیحی میدیم برای این دوستای جدید و البته همهی دوستای نازنین قبلیمون😊😊😊
خب جونم بگه واستون که 👇👇
#مرکز_دنیا یه گروهه😉
ویژهی دخترای نوجوون ۱۳ تا ۱۸ ساله از سراسر کشور قشنگمون ایران😍😌
(البته اعضای خارج از کشور هم داریما☺️)
کارمون چیه؟ 🤔 🤔
هر هفته #سه_شنبه
#ساعت18(همون 6عصر😉☺️خودمونی)
با هممممهی این گلدخترا میایم تو گروه😌😍
و راجع به موضوعاتی که تو شخصی ادمین ها پیشنهاد میدن😉
و یا علاقه دارن😌☺️
و یا مربی هامون باخبرن که خوششون میاد😉
با هم حرف میزنیم🗣🗣
و شما گل دخترا هرررررچی دلتون میخواد میگید👌😘
و ما میشنویم👂👂
و مربی های گل و توانمند و خوبمونم باهاتون حرف میزنن😍😘
تازشم همیشه فردای دورهمی مجازی مون
یه #چالش جذاب و مفید داریم😍
و بعد از یه هفته که دوستای گل هم گروهیمون 😉
جوابای چالشا رو فرستادن برا ادمین
و البته تو گروه هم جواباشون اومد😃☺️😌
#برنده و #جایزه هم داریم👏👏😍😍
و جایزه های خوشگل و #جذاب هم برا برنده هامون می فرستیم بره در خونشون 💒
و غافلگیرشون کنه😍👏👏👏👏👏
پس بشتابید به عضویت و فعالیت و عضو اضافه کردن در #مرکز_دنیااااااا
( https://eitaa.com/joinchat/2347565137C7f7b383141 )
👏👏👏
#سو_من_سه
#قسمت_هشتادوهفت
کسی می گوید:
- شنیدم وحیدخان! درو باز می کنم جرات داری بیا تو...
از جا می پرم و در تیک صدا می کند.جواد خندان روی بالکن را دوست دارم. دستم را چنان فشار می دهد که برای خلاصی دو تا مشت حواله اش می کنم.
- از کی روح خبیث پیدا کردی.
- روح موح نمی خواد. از پنجرۀ چشمی دیدم مثل منگولا دور خودت می چرخی! چرا زنگ نمی زدی؟
حرفی ندارم بزنم، می پرسم:
- تنهایی؟
در سالن را باز می کند و می گوید:
- آره بابا. اهالی ما زود به زود حالشون گرفته میشه، میرن برای تعویض روغن دبی.
- ای جان!! منم.
می گوید:
- چه خبرا؟ پیش علیرضا بودی؟
علیرضا یک هفته ای در مراقبت های ویژه بود و دو سه روز است که بخش نشین شده است. ده روز است که زندگی ما کلا قابل بهره برداری
نبوده است. اتفاقاتش ریشۀ همۀ ما را سوزاند. حدود دوازده تا از خانه های مزخرفشان را گرفتند. داشته و نداشته و تمام خوشی هایمان یک جا گندمال شده است. جوان یعنی ... این نتیجۀ جدیدم است. هر زر مفتی را قبول کردن یعنی همین. بعد هم ادعایمان می شود که عقلی اگر حرف بزنید قبول می کنیم اما احساسی نه. کجای این جوان ها عقلی انتخاب کردند که...
- اَه ول کن تو رو خدا.
خیره خیره جواد را نگاه می کنم. می خواهم که از سکوتم بفهمد، اگر که بخواهد بفهمد. جواد نفهم نیست. سکوت را می شکند:
- یه بار گیر داده بودم به مهدوی که خدا ما رو زندانی کرده با بکن و نکن کردنش. از اسارت بدم میآد. من دلم آزادی می خواد. همین طوری که هستم. هوس هرچی کردم داشته باشمش. نقد و خوشمزه. "حداقل" کیف می کنم همین جا که... خدا گیر داده که پدر در بیاره!!!
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ به زبان انگلیسی ترجمه فارسی🎵
در مورد امام زمان😍
#موزیک_تایم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ...🌻
شهادت ، اسارت و زنده ماندن و ...😢
در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی.
#شهید_حاج_علی_محمدی_پور
فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان.
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
^|🐝🍯|^
#حرف_قشنگ✨🌱
گفتـــم خدایا؛
ازبیناون ھمھ گناهــےڪهڪــردم!...؛
ڪدومـــومیبخشـــے...؟!
لبخنــدزدوگفت↓
∞اناللهیغفرالذنوبجمیعا∞ツ💫
•🌿•
#ازخدابه_مخلوق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عفافگرایی
🎥معضل خرید مانتوی پوشیده
🔶 گلایه خبرنگار آمریکایی سرکار خانم #مرضیه_هاشمی از وفور عرضه مانتوهای نامناسب در ایران و ناتوانی برای خرید #مانتوی_پوشیده
♨️ متأسفانه مانتوهای پوشیده به قدری کاهش یافته است که بانوی آمریکایی در خرید مانتو در ایران !
متعجب مانده بود که چطور
این بازار شیعیان پر از
مانتوی بدون دکمه و نصفه آستین است!
✅ تحلیل سیاسی و جنگ نرم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#خلاقیت
خلاقیت بسیار زیبا و جالب با چوب های غیر قابل استفاده یا بازیافتی
👌👌👌
#هنرومهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
پدبزرگم رو تو خیابون دیدم میخواست باهام دست بده گفتم پدرجان بخاطر کرونا و سلامتی خودت نمیتونم باهات دست بدم شرمنده
اومد جلو صورتم رو ماچ کرد و گفت آفرین نوهی گلم کار خوبی میکنی😐😂
🤣 #طنزخند 🤣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#سو_من_سه
#قسمت_هشتادوهشت
اینها را می گوید و بلند می شود می رود. نگاهم دنبالش کشیده می شود تا آشپزخانه:
- نس یا قه؟
زبانم را دور لبانم می کشم و می گویم:
- نِس اما از این تنبلیا نه. مثل آدم درست کن.
شستش را بالا می آورد و می گوید:
- اوکی. پررو نشو دیگه. همین هم از من بعیده درست کنم.
تا درِ نسکافۀ آماده را باز کند و زحمت بکشد توی آب جوش بریزد، ده دقیقه می کشد. مقابلم که می گذارد می بینم بدون قاشق است. اشاره می کنم:
- جواد!
از روی میز خودکاری برمی دارد و فرو می کند توی فنجانم. دادم هوا می رود:
- اَ اَ اَ... این مال خودت.
تا می آیم فنجانش را بردارم، خودکار را در فنجان خودش فرو می کند و هم می زند:
- اصراری نیست بخوری. خودم دوتاشو می خورم!
با نگاهم فحش هایی می دهم که می گوید:
- باید رو ادبت کار کنم. بعد کنکور حتما بیا مشاوره.
نسکافه ام را مجبورم بخورم. بعضی کارها در دنیا اجبار است. می فهمید اجبار.
- من و تو خوشمزه های دنیا رو زیاد چشیدیم. اما آزادی نه! اولاش که مهدوی بهم می گفت: "مثلا تو آزادی"، جلوش وایمی سادم.
اما حالا می فهمم. اون موقعها یادته می خواستیم یه پارک بریم، اسیر این بودیم که چی بپوشیم. مثل دخترا شده بودیم. موهامونو
چطور درست کنیم. یادته از آرایشگاه وقت می گرفتیم برای اینکه ابرو درست کنیم. کلی ابهت مردونه مون رو بر باد می دادیم. اسیر این بودیم که چطور دخترا رو تور کنیم. البته تو اینطوری
نیستی وحید. راستش من موندم با این مامان بابایی که تو داری چرا مثل ما شده بودی.
نفس عمیق می کشد. نفسم سنگینی می کند. من چرا با این که می دانستم راه افتادم دنبال چیزهایی که باورشان نداشتم. کمی از نسکافه
اش را می خورد و می گوید:
- من اسیر خودم بودم... من ده هزار تا عکس سلفی پاک کردم وحید. ده هزارتا عکس از خودم... اسیر این بودم که کجا، کی، چه
طوری؟ چی؟؟؟ برام مهم بود مارک باشم. مهم بود کدوم رستوران برم. مهم بود لاکچری...
دیگر حرف نمی زند. نسکافه اش را تمام می کند. می گویم:
- خب خودت اون موقعها می گفتی اگه این کارا رو نکنیم، چه کار کنیم؟ تو الان که بین بچه ها نیستی دیگه کجایی؟ چه کار می کنی؟ بچه ها میگن عقب مونده شده جواد..
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 معرفی دنیا از دیدگاه قرآن
#شرح_قرآن ، صفحه ۱۳۱
#با_هم_آغاز_کنیم
#حجت_الاسلام_سرلک
💠 #نیامده_ایم_که_بمانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#محرمانه_نمودار
📍در #کره_جنوبی به عنوان بهشت سرمایهداری و شاهد مثال لیبرالهای ایرانی به عنوان چشمانداز دستنیافتنی، نظرسنجی نشان می دهد ۷۵ درصد از جوانان ۱۹ تا ۳۴ ساله از شدت فشار زندگی امیدوارند که آنجا را ترک کنند
@secret_file
🔸 در حالی که ۸۰ درصد این کشور را به شکل "جهنم" می بینند.
🔹۳۵ درصد جمعیت جوان و پیر هم خودشان را شکست خورده "loser" میبینند.
🔸۹۰ درصد هم معتقدند کسانی که در خانواده های فقیر به دنیا می آیند هیچ وقت نمی توانند با ثروتمندان رقابت کنند.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
زندگی عـاشقانه به سبک شـهــدا💞
زمان ازدواجمان 💍احمد پیمانکار ساختمان بود و در رشته زبان انگلیسی تحصیل 👨🎓میکرد.
آن زمان شروع حملات داعش بود ...😡
فیلم هایی دیدیم که نشان می داد داعشی ها چگونه با قساوت ,شیعیان را سر می بریدند😭
احمد میگفت:اگر آن زمان کسانی که بعد از عاشورای حســیـن بن علی علیه السلام ,یا لثارات الحســین سر دادند ,به کمک امام حســین علیه السلام میرفتند,عاشورا اتفاق نمی افتاد.😢...
احمد با گریه همه ی این حرف ها را برایم تکرار می کرد.
همه اینها نشانه های هجرت و جهادش را برایم بیشتر تداعی میکرد.💛
راوی: همسر شهید مدافع حرم سید احمد حسینی
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost