eitaa logo
خط دوست
55 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
676 ویدیو
6 فایل
یک کانال خاص ☺️برا دخترای خاص😁 هنر، طنز، موسيقى🎶 مطالب علمی 🤩 رمان 📚 💢 مشاوران خوب👇 🔸مشاورخانواده @mpaknejad 🔸مشاورنوجوان و جوان 09191600459 🔸مشاور نوجوان @m_jahazi 🔸سوالات احکام ‏‪0912 452 5766 🔸شبهات اعتقادی @R_Jebreeilzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
دست مادر را آن قدر نوازش می کنم تا چشم باز می کند، صورتش را می بوسم و کنار گوشش می گویم: _این جا، جای شما نیست، زود بلند شید بریم، پنج روزه به پای شما وایستادم عشقم! چشم می گرداند روی صورتم و لب می زند: _مسعود! _نگو مسعود، بگو هووی من ! اون که خوبه، امروزم رفته دانشگاه که من در خدمت شما هستم، جان من این طور نباش! _آب داریم! _ آب، آب میوه، کمپوت، گل، مهدی........:هر چی خوردنی بخوای هست، ولی خودمو توصیه می‌کنم بخوری. لبخند می زند و می گوید: _ زن گرفتی، بچه داری، هنوز لوسی، تقصیر خودمه! _ بازم دلتون نمیاد بگید تقصیر مسعوده می گید خودم، حالا چی می خواهید بانوی من! لب های سفید شده اش را بی رمق تکان می دهد و می گوید: _آب! صورتم را جلو می برم، پیشانی اش را می بوسم، چشمانش را می بوسم، صورتش را می بوسم. _عوارضش بود! _کی میریم ؟ _ دکتر ازم تضمین گرفته دیگه غصه نخوری تا مرخصتون کرده. _ بسته ها رو چکار کردی ؟ امشب حداقل پنجاه خانواده منتظر بسته ها هستند و من نرسیدم انجامشان بدهم. فقط محبوبه بسته ها را آماده کرده آن هم ناقص. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
هک می کنم. یعنی می روم سراغ مصطفی نوچۀ مهدوی. مخ کامپیوتر و ریاضی است. قبول که نمی کرد؛ قبولاندمش. دو روز التماس کردم تا دو روز کار کرد و پیج علیرضا را هک کرد. هر خطی را که می خواندیم یک سلول از میلیون سلولم می مرد. جوان مرگ نشوی علیرضا! خاک بر سر بشوی علیرضا! لب جوبی ها شیطانپرست بودند و اساسی فشار می آوردند به علیرضا! آن همه استدلال برای او زیاد است. من خودم هم داشتم چپ می کردم، مصطفی مثل آدم جواب هر استدلال چرتشان را برایم می گفت، یا رفت پرسید و آورد. بعد از آن شد یک مول پیجشان... که بینشان دست و پا می زد. علیرضا هم هربار که از دیدار با مهدوی برمی گشته کمی جواب میسداده است. چه گیری داده اند! می نویسم شما نخوانید؛ خیلی ترسیده ام. قرارمان با مصطفی باقی می ماند. پیج های آن سه تا را هم هک می کند و می خواند. هر غلطی بشود در یک ذهن کثیف نوشت آنها انجام داده اند. مصطفی عکس هایشان را میبیند و آرام می‌گوید: - اینا مگه چند سالشونه اینقدر قساوت قلب دارن؟ - سه سالی از ما بزرگترند. بیست و یک ساله اند. شب خوابم نمی برد. حالا ذهنم پر از آهنگ های متالی است که برای تفریح و لذت گوش می دادم. آهنگ های رپ و... من نمی دانستم پشت این ضرب ها و ترانه ها یک حرف دیگری است. من را بگو که صد ترانه شان را حفظم و به آهنگ های آنها عادت کرده بودم، توی روی مادرم ایستاده بودم که... وقتی کتاب " من، زندگی، موسیقی" را داده بود بخوانم، پرت کرده بودم ته کتابخانه. موسیقی زندگی من بود و الان زندگیم بو می داد. بوی... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost