#گزارش
#بینالملل
♨️بزرگترین تظاهرات علیه ممنوعیت سقط جنین در لهستان
🔻لهستان سقط جنین را تقریبا به طور کامل ممنوع اعلام کرد.موارد مجاز سقط جنین تنها شامل:بارداری در اثر تجاوز جنسی،رابطه جنسی با محارم و بارداری ای که برای سلامتی مادر مضر باشد هست
📌در تمام دنیا عده ای جان انسان ها رو به بازی گرفتن.یک روز سقط جنین رو لازم و ضروری می دونن وقتی با کاهش جمعیت و پیری جمعیت روبرو شدن اون رو غیر مجاز اعلام می کنن
🌐منبع:https://www.theguardian.com/world/2021/jan/27/poland-to-implement-near-total-ban-on-abortion-imminently
#تولیدی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غوغای دو برادر در خواندن کلیپ به 4 زبان
موضوع : حضرت ابالفضل العباس (ع)
به مناسبت وفات مادر گرامیشان ، خانم ام البنین (س)
#موزیک_تایم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
بانوی ایرانی🇮🇷
🌼پروفسور ریحانه سریری🌼
ریحانه سریری متولد ۱۳۳۲ در مشهد؛ زیستشناس و استاد تمام بیوشیمی ایرانی
و برنده دو جایزه و عنوان «Research Grant» از انجمن شیمی بریتانیا (British Royal Society of Chemistry) است.
او تا آبانماه سال ۱۳۹۳، مدیر گروه زیستشناسی دانشگاه گیلان بوده و در حال حاضر، استاد تمام این گروه و عضو انجمن بیوشیمی جمهوری اسلامی ایران میباشد
همچنین، همکاریهای علمی، پژوهشی و آموزشی با دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان و دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان دارد.
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
دنیا خانه آرزوهایی
است
که زود
نابود میشود
وکوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت بسوی خواهانش میرود،
وبیننده را می فریبد،
سعی کنید با بهترین زاد وتوشه از آن کوچ کنید
وبیش از کفاف ونیاز خود از آن نخواهید
وبیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.
مولا علی ع☘
خطبه۴۵ نهج البلاغه☘
#نیامده_ایم_که_بمانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو این پست آموزش دو تا ایده ی درآمدزای عالی که تو این روزا خیلی خواهان داره رو براتون اوردم، امیدوارم دوستانی که دنبال ایده برای شروع یه کسب و کار هستن بتونن از این آموزشا استفاده کنن و کسب و کار خودشون رو راه اندازی کنن
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🏡 #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_سی_و_هشتم
نگاهش را برنمی دارد از صورتم و دست هایش را می گذارد روی پاهایم تا کمتر تکان تکان بخورد:
- خواهرت که رسما از دست رفت. حرف بزن تا من سرپا هستم!
- شما دوستای منو می شناسی؟ قبولشون نداری؟
از سؤال یک دفعه ای من راجع به موضوعی که هیچ وقت نگذاشته ام نظر بدهد جا می خورد. لبش تکان نمی خورد و این مرا اذیت می کند. نگاه از صورتش برنمی دارم و با انگشتانم ریتم آرامش را روی پاهایم می نوازم. ریتمی که درجهان نیست.
- کدوم گروهشون رو؟ بچه های مدرسه، اکیپ جواد، بچه های محل یا فامیل؟
ریتم انگشتانم تندتر می شود و حالا لب گزیدن هم شروع می شود. می گوید:
- باهاشون به مشکل خوردی؟
بدم می آید از سؤالش و تند می گویم:
شما از اولم یه عده از دوستای منو قبول نداشتی.
شانه بالا می اندازد و می گوید:
تو رو قبول دارم؛ این مهمه! می دونم که حواست به خودت هست.
اشتباه کرده که به من اعتماد کرده است. من هم تمام اعتمادش را ریخته ام توی یک جعبه و درش را بسته ام. هر کاری دلم خواسته کرده ام. نه نکرده ام.
کنار تمام صمیمیتش کنار تمام آزادی هایی که پدر داده، یک حجب و حیایی هم گذاشته وسط که نمی گذارد من تا ته همه چیز را بروم. یعنی شاید که نه، حتما دلم خواسته اما همه اش درگیری ذهنم این بوده که این همه فهم و شعورشان را به خاطر یک هوس به فنا ندهم.
چه خوب که گاهی پدر نگذاشت به قرارهایم برسم. یک نباید گذاشت پشت رفتن هایم و مادر تمام لجبازی هایم را پذیرفت اما نگذاشت بروم. کاش هیچ وقت دیگر هم؛ کاش.
مادر نشسته و نگاهم می کند، نکند پیش خودش فکر کرده من چون توی اکیپ جواد و آرشامم مثل... مثل آنها هستم؟ سریع می گویم:
- من شاید قدم درست برندارم. اما حواسم هست که اعتماد شما رو له نکنم.
لبخندی می زند و می گوید:
- شما آقایید!
من اصلا هم آقا نیستم. رفتن به هرجایی که جای انسان عاقل نیست و هر کاری که نفهم ها انجام می دهند... بی عقلها...
نشانۀ هر چیزی است جز آقا بودن! اما از تلقین اعتماد گونه اش شانه های روحم حال می آید.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost