💌 #پیام_معنوی | زندگی قبل از درک نیاز به خدا پوچ است
#استاد_پناهیان 🌱
...°∞°❀♥️❀°∞°...
#ازخدابه_مخلوق
...°∞°❀♥️❀°∞°...
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
#محرمانه_
📍 ۱۵ میلیون آمریکایی، آب سالم برای نوشیدن و نظافت ندارند!
@secret_file
🔹 توئیت رشیده طلیب، عضو مجلس نمایندگان آمریکا درباره فقدان دسترسی بسیاری از آمریکاییها به آب سالم:
🔹 ۱۵ میلیون نفر (در آمریکا) از دسترسی به آب سالم برای نوشیدن و نظافت خود در بحبوحه همه گیری جهانی بیماری کرونا محروم هستند.
🔹شرکت #نستله (بزرگترین تولید کننده آب بطری در جهان) اجازه دارد با پرداخت ۲۰۰ دلار در سال بیش از ۵۷۰.۰۰۰ گالن در روز آب سالم استخراج کند تا از این طریق جیب خود را با آب کشور ما پر کند.
#پشت_پرده
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨خاطره رهبر انقلاب از نابینا شدن پدرشان و یک نیمه شعبان متفاوت
💠 مرحوم والد ما در ســال ۱۳۴۲ دچار #عارضه_چشم شدند، که منجر به #نابینایی ایشان شد. چشم ایشان به مدت سه، چهار سال اصلا جایی را نمیدید. تا اینکه در ســال ۱۳۴۵ چندین بار ایشان را برای معالجه از #مشهد به #تهران بردیم. در یکی از مراجعات، چشم پزشکی گفت:« من چشم ایشان را #عمل_جراحی میکنم و امید بهبودی هست.»
در آن زمان هفتاد، هفتاد و پنج سال سنشان بود. به هرحال نگذاشتند در بیمارستان بمانیم. گفتند:«عمل میکنیم، شما فردا بیایید». از بیمارستان بیرون آمدیم. من خیلی #مضطرب و ناراحت بودم... آن روزها، منزلی نزدیکی #امامزاده یحیی داشتیم. نزدیک منزل که رسیدم... دیدم آنجا را #چراغانی کرده اند. یادم آمد #نیمه_شعبان است. چند روزی از بس مشغول بودم، نیمهی شعبان به کلی فراموشم شده بود. تا یاد نیمهی شعبان افتادم، #دلم_شکست.
از کوچهی #خلوت و باریکی باید میگذشتم تا به منزلم برسم. ناگهان #حالتی به من دست داد و بنا کردم به #گریستن و #توسل جستن. در آن کوچه، حال توسل #حسابیای پیدا کردم. کمی که آرام گرفتم، دیدم اضطرابی که داشتم به کلی از بین رفت. فهمیدم که حال #ابوی خوب میشود. یعنی حس کردم که آن توسل، #اثر کرد... صبح روز بعد که به #بیمارستان رفتیم، فهمیدیم که چشم های ایشان خوب شده است؛ آن هم بعد از چند سال که عارضه داشت و هیچ امیدی به #بهبود وجود نداشت! بعد از آن سال - سال ۴۵ - ایشان مدت بیست سال دیگر زنده بودند و تا آخر عمر هم #مطالعه میکردند.
📰 نشریه خط حزب الله ، شماره ۲۳۱
#الگو #یک_نمونه
@khatdost
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
🎶دوره آنلاین ناگفتههای موسیقی🎶
🔥بررسی متفاوت مسئله موسیقی
از زاویه منطقی و عقلی
❌بدون در نظر گرفتن احکام اسلامی
از سلسله وبینارهای چالشی #ناگفتهها
🧕🏻 #ویژه_بانوان 👌🏻💟
📆 18 و 19 بهمن ماه
👨🏻💻استاد علیرضا خوشمنظر
⭕️برخی عناوین دوره:
🔹پشت پرده و جریانات صنعت موسیقی
🔹ارتباط موسیقی با خودکشی
🔹موسیقی و فکر
🔹موسیقی و اراده
🔹موسیقی و روح
⛔️ #ظرفیت_محدود
✅ ثبتنام با تخفیف 50% و کسب اطلاعات بیشتر با ارسال #چریک به:
🆔 @Nagofteha_Admin
🔰کانال دورههای تربیتی رسانهای
https://eitaa.com/joinchat/3587112978C2b19f73799
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_سی_و_نهم
- حالا چی شده وحید جان!
- یکی از بچه های اکیپمون گیر افتاده!
بقیۀ حرفم را می خورم. سکوت می کند که ادامه بدهم. من بیشتر از این چه بگویم؟ نمی دانم چگونه توصیف کنم گروهش را. تا اینکه خودش می گوید:
- دلش می خواد که کمکش کنی؟ یعنی خودش قبول داره که گیر افتاده و کارش اشتباهه؟ آخه الان بچه ها فکر می کنند همه کارشون درسته و قبول ندارند دارند مسیر غلط می رند. تازه خوش حالن و افتخارم می کنند.
حرف هایم در دهانم می ماسد و همۀ ذهنم می شود یک سؤال بزرگ؛ یعنی علیرضا می خواهد یا علیرضا نمی خواهد. بودن یا نبودن مهم نبود. خواستن یا نخواستن، مسئله این بود...
یک پاتوق مان کلبۀ جنگلی بود. کلبه که نبود، قهوه خانۀ بزرگ و امروزی توی جنگل نه، توی همین تهران خودمان بود. جای دنجی بود و حال های خوب و خراب را یکجا دو سه ساعتی نگه می داشت و بعد که می زدیم بیرون همان بود که بود.
صدها دقیقه هم غنیمت بود برای اینکه زور بزنیم تا فراموش کنیم. هر چند افکار مثل مگس رهایمان نمی کرد و در سرمان دور می زند. دیروز علیرضا را تعقیب کردم. رفت توی یک خانۀ در بسته. خیلی عقب ایستادم تا دیده نشوم. بعد از علیرضا چند تا پسر و دختر دیگر هم وارد آن خانۀ در بسته شدند. دخترها وحشی آرایش کرده بودند و پسرها ابرو برداشته و خالکوبی...
آرشام با پا می کوبد به زانویم. بیرونم می کشد از فکر خوره وار دیروز.
نگاهش که می کنم برایم ابرو بالا می اندازد. دستانش را پشت سرش قالب می کند و من کلافه چشم می چرخانم بین تخت ها!
برای خالصی ذهن پوسیده ام از هجوم افکار، مرور افراد می کنم؛ همه شلوار لی و ساپورت؛ پاره و آبی و یخی و مشکی و جذب. همه لباس های مارک. همه لم داده و دو تا لب به نی و چای و قهوه و کاپوچینو.
موبایل ها فعال برای سلفی های بی پایان و تکراری. لبخندها با نی و دود قاطی...
گاهی هم پنهانی با یار مست آن پشت و پست. اینها صحنۀ یکسان شیره کشخانه ها است. از من بپرسید که دو ساعت
نه، دو سال نه، با دو گروه رفیق دو سه سالۀ عمرم، لحظه لحظه این جاها دارند دود می شوند. ذغال ها که خاکستر می شد، جواد می گفت:
- صداش کن این یارو بیاد عوض کنه. دو قِسم عمرمون خاکستر شد و هیچ."
اینها را بعد از فرید می گفت. اما قبل از رفتن فرید می گفت:
- دو لُپ عمرم چاق شد بگو بیاد حال
مون خاکستر نمونه.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
16.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازلاک جیغ تا خدا💅
روایت مریم سرخه ای
#تغییرمسیر
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده_هنر_خلاقییت
#درآمدزایی
اموزش ورست کردن خودکار بله برون و سر عقد.🤴👸
هم میتونید برای تودتون یا عزیزانتون درست کنید.
و هم میتونید باهاش درامد زایی داشته باشید😊👌
درست کن و بدرخش✨
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🏡 #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
❗️عوارض نخوردن شام:
🔹این روز ها می شنویم که برای کاهش وزن یا سلامتی بیشتر، بهتر است شب ها شام نخوریم.
🔻اما به دلایل زیر این رویه غلط است: 👇👇👇
🔸خالی نگه داشتن معده به مدت طولانی سبب تجمع مایعات مضر در آن می گردد.
🔸وقتی که شام نخورید در نوبت بعدی یعنی صبحانه یا نهار به دلیل گرسنگی زیاد سلول ها ولع شما به غذا بیشتر شده چه بسا چاق تر شوید.
🔸خالی بودن معده در خواب باعث می شود که طبیعت به تحلیل رطوبات اصلی بدن که برای تغذیه سلول ها لازم است بپردازد که منجر به ضعف عمومی می گردد.
#علمی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
بانوی 🧕مبارز 💪
یک مرتبه، مرا بر روی تختی🛏 خواباندند و دستها و پاهایم را از طرفین⛓ بستند، وقتی شکنجهگر😈 وارد اتاق شد، سیگار 🚬روشنی بر لب داشت، آن را روی دستم خاموش کرد و همراه با ضجه و ناله من، به مسخره گفت «آخ! سیگارم خامومش شد!» و دوباره سیگار دیگری روشن کرد، این بار آن را بر روی جاهای حساس بدنم خاموش کرد که از تمام سلولهایم درد برخواست.😣😔
حدود 16 روز از بدترین شکنجهها را تحمل کردم، ولی مطلب با اهمیتی به ماموران نگفته بودم؛ و این امر سخت, بر مأموران گران آمد.
از این رو دست به کاری کثیف و غیرانسانی زدند؛ دختر دومم را که به تازگی به عقد جوانی 💍درآمده بود دستگیر⛓ و به نزد من آوردند.
آنها فکر میکردند با ایجاد فشار روحی و روانی، مقاومت مرا در هم شکسته و مرا به حرف درمیآورند
زهی خیال باطل!😏 ...
مأموران به بهانه جلوگیری از خودکشی و حلقآویز شدن، چادر از سرمان گرفتند. برایم خیلی روشن بود که انگیزه واقعی آنها از این کار، دریدن حجاب ـ نماد زن مومن و مسلمان ـ و شکستن روحیه ما بود،
از اینرو ما نیز از پتوهای سربازی که در اختیارمان بود برای پوشش و به جای چادر استفاده میکردیم. 👌
عمل ما در آن تابستان گرم☀️ برای ماموران خیلی تعجبآور 😳بود،
آنها به استهزا و مسخره ما را «مادر پتویی! دختر پتویی!» صدا میکردند. ...
#مرضیه_حدیدچی_دباغ
#الگو #یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
۱۵ بهمن ۱۳۹۹