#رمان_هوای_من
#قسمت_بیست_و_دوم
جواد که میرود حال نگین هم بد میشود. به سختی خودش را تا گوشه ی کافه میکشاند و تا آخرش گریه میکند. گریه هایش مثل خنده هایش بی سر و ته است.
میترا یکی دو بار برایش آب میبرد. کنارش مینشیند و میبینم که دارد حرف میزند. اشک های نگین آرایشش را پخش صورتش میکند. زشت ترین تابلوی تصویر یک زن که تا به حال دیده ام.
صندلی ام را جابه جا میکنم تا اینقدر نگین مقابل چشمانم نباشد. میترا هم بغض کرده. می آید و خودش را روی صندلی کنارم می اندازد. یکی دو تا از بچه ها سراغ نگین میروند. جیغ میکشد. حال او از همه بدتر است. سیروس برایش ماشین میگیرد که برود...
تا این جشن تولد تمام شود، مجبور میشوم حواسم را بدهم به میترا که حس میکنم با سیروس تیک میزند. حس مزخرفی است. از سه کام حبس خودم را محروم میکنم تا نگذارم کسی...
اما همین باعث میشود که حال و روز بچه ها را ببینم. هر کدام که پکی زده و یا زبانش را به لذتش کشانده حال عجیبی دارد.
برای جواد مینویسم: «خر تو خر است این زندگی قبول داری؟»
جواب میدهد: «خر تو خر نیست، خر من و تو هستیم که حتی مثل خر هم زندگی نمیکنیم. اون بیچاره حداقل طبق یک قانون از اول دنیا خر آمده و خر زندگی میکند و خر میرود.
من و تو آدم آمدیم خریت را انتخاب کردیم و مثل یک لاشه هم میمیریم حالم خوش نیست پیام نده!»
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
به گزارش مشرق، اسلام سریعترین دین در حال رشد در انگلیس است؛ میزان جمعیت مسلمانان در این کشور سالانه افزایش پیدا میکند؛ علاقه به اسلام در انگلیس نسبت به ادیان دیگر در حال افزایش است. نکتهی قابل توجه این است که بیشتر مسلمان شدهها را زنان تشکیل می دهند؛ برخلاف سیاستهای ضداسلامی دولت انگلیس، زنان این کشور نسبت به آموزههای اسلامی اشتیاق پیدا میکنند.
براساس بررسی های مفصلی که دفتر آمار ملی انگلیس در سال 2018 انجام داده است، شمار مسلمانان در برخی از مناطق لندن به حدود نیمی از جمعیت آن مناطق میرسد و در صورت تداوم روند افزایش شمار مسلمانان، در 10 سال آتی در این مناطق به اکثریت تبدیل خواهند شد.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا دنیا ادامه دارد
ما باید به یاد حسین ع باشیم.....
#موزیک_تایم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#ترفند_آشپزی
💢وقتی غذایی را با کره سرخ می کنید
❇️یک قاشق مربا خوری روغن به آن اضافه کنید ، چرا که از سوختن آن جلوگیری می کند
#هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
مدتی قبل از شهادتش ، در حال عبور ازخیابان سعدی قزوین بودم كه ناگهان عباس را دیدم .
او معلولی را كه هر دو پا عاجز بود و توان حركت نداشت ، بردوش گرفته بود و برای اینكه شناخته نشود، پارچه ای نازك بر سر كشیده بود .
من او را شناختم و با این گمان كه خدای ناكرده برای بستگانش حادثه ای رخ داده است ، پیش رفتم .
سلام كردم و با شگفتی پرسیدم : «چه اتفاقی افتاده عباس ؟ كجا می روی »
او كه با دیدن من غافلگیر شده بود ، اندكی ایستاد و گفت: «پیر مرد را برای استحمام به گرمابه می برم . او كسی را ندارد و مدتی است كه به حمام نرفته!»
(راوی: میرزا كرم زمانی)
#الگو
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
یه روزهایی تو زندگيمون هست که ...
هيچ اتفاق خاصی نمی افته ...
ما به اين روزها میگیم :
تکراری ... خسته کننده ...
ولی حواسمون نيست که ...
میتونست اتفاقات بدى تو همين روزها بیفته ...
که روزی صدبار دعا کنى کاش همون روزها تکرار بشن ...
خدايااا ...
بخاطر همه روزهای تکراری اما بى مصیبت ....
هزار ... بار ... شکر ...💗💗💗
#انگیزشی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_هوای_من
#قسمت_بیست_و_سوم
پیام جواد را میفرستم برای آقای مهدوی و میگویم:
«تو که زندگی رو تعریف نکردی... دنیا رو تعریف نکردی، حداقل تعریف ما رو بشنو.»
بالاخره برایم پیام میدهد:
«نمیدانم کی هستی، اما زندگی یعنی دست و پنجه نرم کردن با سختی ها، یعنی انتخاب لذت های بلند مدت، نه لذت های کوتاه و دم دستی. خریت برای آن هایی است که فکر کنند زندگی یعنی راحتی و خوشی، فقط و فقط همین... از هر راهی و با هر وسیله ای... به خاطر همین، وقتی کمی سختی میبینند دنبال اصالت خر میروند.»
مینویسـم:
«نفهمیـدم، مـن مثـل جـواد نیسـتم کـه بهـش مشـق فکر کردن میدادی!»
جواب نمیدهد دیگر. هر چه صبر میکنم جواب نمیدهد. تا آخر شب هم منتظر میشوم پاسخی نمی آید. وحید نیامده بود و میپرسد:
- چه خبر بود؟
- هیچـی، خوردیـم، خندیدیـم، رقصیدیم، خوردیـم. الانم داریم بالا می آریم.
- مزخرف، درست بگو!
چه خبره؟ همیشه چه خبره؟ همینا دیگه...
- قبلا که خیلی ذوق میکردی؟
- قبـلا هـم همیـن بـود. فقـط مـن رنگی تعریـف میکـردم. هر چی سیاه و سفید بود رنگی میگفتم تا بگم خیلی خوش گذشته!
- نه داش... مثل اینکه حالت خرابه! زیادی زدی؟
زیاد نزده بودم، اصلا امشب به مستی و مواد لب هم نزده بودم تا از دنیای میترا سر دربیاورم، تازه تازه دارم میفهم که مست که میشدم. وقتی که میکشیدم چه کارها میکردم!
بچه ها همان وسط بالا آوردند، روی همانها رقصیدند، حرف هایی میزدند که.... و سر آخر...
چرا من قبلا همین برنامه ها را آنقدر با آب و تاب برای همه تعریف میکردم؟ چرا؟!
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
نذری
شیربرنج
برنج ۵پیمانه
شیر ۴ تا۵لیتر
خامه ۲ تا۳پاکت صورتی
شکر ۶تا۸پیمانه(بسته به ذائقتون)
وانیل یک قاشق چایخوری
هل ۵قاشق مرباخوری
گلاب ۲پیمانه
طرز تهیه:
ابتدابرنج وباچندعدد هل خیس میکنیم(۵تا۶ساعت)
سپس به ازای هرپیمانه برنج چهارپیمانه آب ریخته و وانیل هم اضافه میزاریم روی حرارت تاکاملا له شده وآبش کشیده بشه سپس شیربه دمای محیط رسیده را اضافه کرده تابجوش اید سپس پودر هل راداخل تنظیفی ریخته داخلش گذاشته(برای اینکه پودرهل داخل شیربرنج پخش نشه) چندجوش زد خامه روبامقداری شیربرنج مخلوط کرده اضاف میکنیم نیم ساعتی که روی حرارت بود شکر واضافه میکنیم ودراخر گلاب ومیریزیم چندجوش زد خاموش میکنیم
مدت زمان پخت تقریبا بین ۲تا۲/۵ساعت(یکساعت تقریبا برای پخت برنج ویکساعتی بعدازاضافه کردن شیر)
این مقدارتقریبا۲۰تا۲۵کاسه آبگوشت خوری شیربرنج میده
برای تزیین هم از پودر وخلال پسته،گل محمدی ،سیاه دونه استفاده کردم
🍲 #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
برادر قَدَمی، از هم رزمان و همکاران شهید سید مرتضی آوینی می گوید:
«در ایامی که شبانه روز برای تدوین و مونتاژ در صدا و سیما بودیم،🎥
به محض اینکه وقت نماز می رسید، همین که قرآن شروع می شد، سید، قلم را زمین می گذاشت، لباس را می پوشید و بچه ها را صدا می کرد: حرکت کنید که وقت نماز است. 🙂
سپس به طرف مسجد بلال حرکت می کرد. سید همیشه از اولین کسانی بود که وارد مسجد می شد».
پیام رفتاری شهید: لبیک گفتن به ندای خداوند و ترجیح دادن نماز بر دیگر امور روزانه.
#الگو
🌸 @khatdost 🌸