همیشه آیهی وَ جَعَلْنا...🌻
را زمزمه میکرد
گفتم:
آقا ابراهیم این آیه برای محافظت
در مقابل دشمنه اینجا که دشمن نیست
نگاه معناداری کرد و گفت:
دشمنی بزرگتر از شیطان 😈 هم وجود داره..؟!
#شهید_ابراهیمهادی💛
#الگو
#یک_نمونه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
کیک پیتزا
یه غذای سه سوته ی خفن ( میگم سه سوته چون کلا یک ساعت زمان میبره پختش)
🍕🍕🍕🍕🍕🍕🍕
مواد لازم:
نون پیتا
گوشت چرخ کرده ۳۰۰ گرم
سس کچاپ دو قاشق غ خ
مخلوط سبزیجات( نخود فرنگی و ذرت و ....)
قارچ
پنیر پیتزا
شیر و کره و آرد ( واسه سس بشامل)
🍕🍕🍕🍕🍕🍕🍕
اول مایه گوشتی رو آماده کردم ، یه پیاز نگینی خرد شده رو تفت دادم و گوشتم رو بهش اضافه کردم، ادویه ها و نمک و سس کچاپ بهش زدم و بعد مخلوط سبزیجات و قارچ رو اضافه کردم و یه تفت کوچولو دادم و از روی
حرارت برداشتم.
سس بشامل هم درست کردم
واسه کیک پیتزا شما نیاز دارین به قالب کمربندی .
کف قالب کمربندی رو سس بشامل زدم و به ترتیب نون پیتا ، سس بشامل و مواد گوشتی و پنیر پیتزا ریختم و این کار رو تا پر شدن قالب تکرار کردم
لایه ی آخر هم فقط نون پیتا و سس سفید و پنیر پیتزا ریختم
( درست مثل لازانیا هست دستورش ، و طعمش هم دقیقا مثل لازانیاست)
رفت توی فر به مدت بیست دقیقه و دمای ۱۸۵ درجه و در نهایت روشُ سه دقیقه گریل کردم و تااااماااام
به راحتی و با باز کردن کمربند قالب جدا میشه از قالب،
لبخندتون براه❤️
🍲 #هنر_مهارت
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
📲 یکی از دردناکترین تصاویری که از درگیری دیروز منتشر شده این صحنه بود!
این خانم سیاهپوست در مسیر بازگشت به خونهاش گیر هوادارای ترامپ میوفته و بشدت مورد آزار قرار میگیره. تهش هم هم موهاش رو میسوزونند و نهایتا یکی دو نفر به زور نجاتش میدن!
عجیبه که طرفدارای ترامپ اینقدر وحشیاند
👤 مجید میرزایی
#افول_امریکا
#یادت_باشه
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
#پشت_پرده
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
#رمان_سو_من_سه
#قسمت_هفدهم
اما آرشی و جواد از طرف خانواده اوکی بودند یعنی بود و نبودشان خیلی فرق نداشت، وقتی مادر و پدرشان در دنیای خودشان بودند اینها هم برای خودشان بودند، که فرید مهمترینِ بودن هایشان می شد. البته فرید گاهی با جواد حرفش هم می شد. آن هم وقتی که جواد یک مدل دیگر می شد؛
دخترهای دور فرید زیاد بودند، پارتی ها هم زیاد، خب بساط هم پهن بود.
عرق و گل و... زرورق و...
دخترها چند دسته بودند، آنقدر بی ارزش که حیف تُف... آنقدر معمولی که خب با یکی بودند و آنقدر جدید که در جمع معلوم بود اینکاره نیستند.
جواد بارها زد زیر دست دخترهای جدید، آن هم وقتی که دست می بردند برای برداشتن قرص تعارفی و ...
یک چند باری هم شد که دختر را می کشید کنار و نمی دانم چه می گفت که رنگ دختر سفید می شد...
همین ها را فرید دیده بود که با جواد دعوایش شد.
آن شب پارتی که تمام شد، من مانده بودم و فرید و آرشام و یکی دو نفر
که فرید زل زد توی چشمان جواد و گفت:
- تو چه زری میزنی زیر گوش این بدبختا که کُپ می کنند.
جواد مثل فرید بود؛ هیچ وقت زیاد نمی خورد که حواسش را از دست بدهد. صاف نشست و محکم گفت:
- همون زری که تو میگی و خر میشن میان اینجا به گند بکشن زندگیشون رو.
فرید محکم زد زیر لیوان جلو رویش که پرت شد و صدای شکستن، فضا را ساکت تر کرد:
- پس ... میخوری بالای دست من حرف میزنی!
من فکر کردم جواد کم بیاورد. اما برعکس، پاهایش را دراز کرد و محکم
کوبید زیر لیوان پر ... و پرتش کرد و گفت:
- اونو تو می خوری که سیصدتا دختر و پسر زیر دستتند بازم حرص میزنی. این دخترا از یه قبرستون دیگه میان تهران تا ارواح شکم پدر و مادرای نفهمشون درس بخونن. تا حالا تو دهات کوره زندگی می کرده، زیر دست بابای بدبختش که فکر میکنه مدرک گرفتن این دخترش یعنی کلاس. حالام ولش کرده توی این تهران خراب شده که این بی شعور درس بخونه...
پارتی و رقص و ولگشتن خوبه، خب. دیگه شیشه و علفش چه دردیه؟ اصلا نمی فهمه مزۀ نوش رو، میخواد دوتا لیوان هم بزنه احمق!! خفه شم من؟
نگاه من مانده بود روی ستاره پنتاگرام وسط میز که فرید عصبانی بلند شد و با دستانش شاخ شیطان را نشان جواد داد و فریاد زد:
- آره خفه شو. خفه شو والّا خودم برای دفعۀ بعد خفه ت میکنم.
#بخوانیم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost
•﷽ •
بگو: خداست که شما را از تاریکیها نجات میدهد و از هر اندوهی میرهاند...✨
﴿ انعام-٦٤ ﴾
#ازخدابه_مخلوق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@khatdost