🍃🌻🌻🍃🌻🌻🍃🌻🌻🍃🌻🌻 زندگی صنم خاتون... ‌

اما مگه میتونستم بهش فکر نکنم . مدام میدیدم که تیمور خان که دقیقا روبه روی مهجبین نشسته بود ، به هر بهانه ای میخواست با مهجبین سر صحبت را باز کنه و بهش دی. د بزنه و  یا ازش نمک و آب و چیزایی که سر سفره بود را میخواست . حتی متوجه شدم زمانی که مهجبین نمک پاش کنار دستش را به او داد ، تیمور خان به عمد میخواست با مهجبین حرف بزنه . نمیدونم دیگران متوجه این موضوع شده بودند یا من فقط حس. اس بودم . به هر حال بوی خوبی از این توجه ها به مشامم نمیخورد و بیشتر نگران مهجبین که ابس. تن بود ، بودم . مهجبین هم از حق نگذریم زیبا بود و ابس. تن هم که شده بود ، زیباییش دوچندان شده بود . شام که تمام شد و خدمه سفره را جمع کردند ، شازده دستور داد که برای خودش و داماد ها چای و قلدد یان بیارن تا ساعاتی با هم وقت بگذرونن . ما خانوم ها هم کنارشون بودیم . بهرام پیش ساره بود و  من هم با خیال راحت توو مهمانخونه  کنار  آذر دخت زیبام ، نشسته بودم . قلیان ها را اورده بودند و مردها مشغول کشیدن  آن شدند و با هم صحبت میکردند و میگفتند و میخندیدند . شازده رواب. طش با داماد هاش نسبتا خوب بود و حد اعتدال را رعایت میکرد و نه خیلی باهاشون صمیمی میشد  که احترام بینشون از بین بره و نه خیلی ازشون فاصله میگرفت که نتونه کنترلشون کنه . و جوری رفتار میکرد باهاشون که هم ازش حساب میبردند و هم احترامش را نگه میداشتند . یه جورایی میخواست با این کار ها از زندگی دختراش محافظت کنه . دخترای شازده هم پیش هم نشسته و با هم پچ پچ میکردند و میخندیدند . احس. اس میکردم که عمدا من را تحویل نمیگیرند . اما برام اهمیتی مداشت و خودم را مشغول دخترم آذر که کنارم نشسته بود کردم . چند دقیقه بعد هم ساره اومد اتاق مهمانخانه و صدام زد . دقایقی نگذشته بود که ساره وارد مهمانخانه شد و بهرام را که گریه میکرد و گرسنه بود را به آغ. وشم داد.  منم چون توو مهمانخونه جلوی دامادهای شازده سختم بود شیرش بدم ، بلند شدم و  آذر را به ساره سپردم و به یکی از اتاق های کنار مهمانخانه رفتم و مشغول شیر دادن به پسرم شدم . پسر کوچکم معصومانه و کودکانه شیرش را میخورد و من محو تماشاش بودم . همونطور که از تماشای پسرم در اون حالت  لذت میبردم ، صدای تغه ای از یکی از اتاق ها شنیدم . اولش کنجکاو شدم اما خیال کردم که شاید خدمه هستند . توجهی نکردم و بهرام را که از شیر خوردن سیر شده بود را روی پایم گذاشتم و لباسم را مرتب کردم که دوباره صدایی شنیدم

. ⭕ ۳برابر قوی تــــــر از #تــریــــــاکه 🧨 ⭕ ۴برابر گیرایی بیشتر از #شیره 🗣️ و مهمتر از اون 🪄😱👇 ⭕ ۲برابر بهتر از متادون عمل میکنه🤌 و جالب اینجاست👇 بعد استفاده ش هر نوع #اعتیادی میتونی بذاری کنار🥊👌✋ ✖️همکارام هم ازش خبری ندارن 🤌 کافیه به من زنگ بزنی 📲 یا شماره ت اینجا بذاری👇 https://eitaa.com/joinchat/3637183073C87c3af3031

💠اگه مستأجرید و میخوای صاحبخونه بشید 💠اگه رزق و روزی تون کمه یا مغازه تون مشتری نداره🌱 💠اگه نوجوانی دارید که به حرفتون گوش نمیده🌱 💠اگه فرزندی دارید که سن ازدواجشون بالارفته ولی هنوز ازدواج نکرده🌱 💠اگه همسرتون اعتیاد به مواد داره🌱 💠اگه مریضی دارید که هنوزشفا نگرفته🌱 🛑حتما واردکانال زیربشید ↙️↙️ http://eitaa.com/joinchat/2390163461Cfba74f2ff2 💯 کسی را دست خالی رد نکرده ♨️🙏 .

😂 سلااااام، یک بار که بچه بودم کلاس هشتم فکر کنم پدرم داشت بهم رانندگی یاد میداد تقریبا ساعت یازده شب بود... پدرم هم وقتی می خواد یه چیزی یاد بده خیلی عصبانی میشه یعنی مجبوری یاد بگیری چاره ای نداری😐وسط کوچه یه ستون بود این طرف و اون طرفش راه بود، من می خواستم از چپ برم پدرم گفت از راست برو من هم هل شدم به شدت کوبیدم به ستون🥺پدرم هم یه نگاه غضبنااااکی انداخت بهم سکته داشتم می کردم ولی چیزی نگفت بیچاره😅 #سوتی 🌻 #خاطرات 🌾 #تجربیات 💐 خودتون رو به آی دی من در قسمت بیوی کانال ارسال کنید .. 🦋💛🦋

😂 سلام، یادم هست بچگی شنیده بودم که نباید موز رو بندازی رو زمین نکنه کسی روش لیز بخوره، حالا من وقتی موز می خوردم عصرها پوستش رو می بردم می انداختم توی کوچه منتظر می نشستم کسی بیاد از روش رد بشه بیفته من بخندم از بس هم کسی نمیومدم خودم از روش میومدم می رفتم، حالا مگه می افتادم، نه.این هم یکی از خاطرات بچگی یه بچه مثبت همیشه شاگرد اول😁😂😂😂 #سوتی 🌻 #خاطرات 🌾 #تجربیات 💐 خودتون رو به آی دی من در قسمت بیوی کانال ارسال کنید .. 🦋💛🦋

⛔️تزریق انسولین منسوخ شد⛔️ به همت فعالان حوزه گیاهان دارویی می‌توانید در کمترین زمان، قندخون را به محدوده زیر ۱۰۰ برسانید‌. جهت اطلاع از این روش وارد لینک زیر شوید. https://eitaa.com/joinchat/3320774974C7d03375e8e ⚠️ جهت دریافت اطلاعات بیشتر و امکان سنجی استفاده از این روش فرم زیر را پر کنید. https://formafzar.com/form/nlocx https://formafzar.com/form/nlocx

. می خوام رازی رو بهت بگم که ظرف مدت کوتاهی بشدت لاغر بشی😱😱😱 🔥🔥🔥🔥🔥 اگه می خواهی ظرف مدت کوتاهی به تیپ و اندام دلخواهت برسی که همیشه آرزوشو داشتی😍🤗 بزن رو لینک زیر تا این دستور لاغری بینظیر و فوق‌العاده رو دریافت کنی👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/836633697C0a41aca36e https://eitaa.com/joinchat/836633697C0a41aca36e

🔰دعای عهد 🎙با نوای استاد فرهمند من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این عهد میمانم بیا الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─