هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
🔴 انتشارات لیله القدر در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران 🔴
📚 کلیه آثار در نمایشگاه کتاب
حضوری ۲۰ درصد
و مجازی با ۱۰ درصد تخفیف
و ارسال رایگان عرضه می شود.
🔺علاوه بر این تخفیف از طرف نمایشگاه به دانشجویان و طلاب گرامی ۶۰۰ هزار تومان بن تعلق می گیرد.
📌نشانی نمایشگاه کتاب حضوری:
تهران ، مصلی امام خمینی(ره) ، راهروی ۱۴، غرفه ۳
🔗 لینک نمایشگاه کتاب مجازی :
🌐: bookicfi ir 👈🏻
🛒 ثبت سفارش : 👇🏻
🤳🏻 : @einsadshop_ad
📨 پاسخ به سوالات : 👇🏻
👤 : @ad_einsad
هدایت شده از چشمه جاری
✅👈 بو می دهی‼️
💠 یکی از مدرسین حوزه تعریف کرد: در یکی از سفرهای مشهد، شخصی همراه ما شد که رفتار بسیار خودخواهانه و مغرورانه ای داشت.
💠 استاد صفایی رحمة الله علیه هم بود، اما چیزی نمی گفت. چند بار برخورد لفظی بین ما و او پیش آمد.
💠 به هر حال به جایی رسیدیم و خواستیم استراحت کنیم. یکی از دوستان خربزه بزرگی خرید و آورد.
💠 آن شخص بدون آنکه به کسی توجهی کند، خودش سراغ خربزه رفت و آن را پاره کرد و شروع به خوردن نمود.
💠 مقداری که خورد، سرش را بلند کرد و گفت: مونده، بو میده.
💠 ناگاه حاج شیخ، که تا آن موقع نسبت به او ساکت مانده بود، گفت: باور داری که مانده است و بو می دهد؟ گفت: بله.
💠 استاد گفت:«تو هم مانده ای. بویش را می شنوی؟»
💠 آن فرد چنان به هم ریخت که گوشه ای رفت و مشغول فکر شد.
💠 بعدها خودش گفت: این مؤثرترین حرفی بو که تا آن زمان به من گفته بودند.
💠 پس از آن ماجرا واقعا حرکتی را شروع کرد و راه افتاد. چرا که یافته بود اگر بمانی، می گندی‼️
📚 مشهور آسمان، ص ۱۱۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
استاد صفایی رحمة الله علیه
🔷 يكى از ثروتمندان به مشهد آمده بود و مدتها در حرم رفت و آمد مى كرد، ولى نه حالى پيدا مى كرد و نه سوز و جوششى در او ايجاد مىشد.
🔷 از خودش بدش مى آيد و تصميم مى گيرد كه قهر كند و ديگر سراغ امام نيايد. بليط برگشت مى گيرد.
🔷 قبل از رفتن، در راه پيرمردى را مشاهده مى كند كه بار زيادى را با چرخ دستى حمل مى كند. پيش او مى رود و مى پرسد: چرا اين قدر بار زده اى⁉️
🔷 پيرمرد مى گويد: اين بار را به خاطر اينكه مقدارى پول لازم دارم تا براى دخترم جهيزيه تهيه كنم، كنترات كرده ام. از طرفى هم عيالم گفته تا اين مبلغ را تهيّه نكرده اى، به خانه نيا!
🔷 بيچاره پيرمرد! با همه جان كندن و با تمام غيرت خود كار مى كرد.تاجر از اين وضعيت تكانى مى خورد و تحوّلى در او ايجاد مى شود و با پيرمرد به سمت منزلشان حركت مى كنند.
🔷 به منزل آنها مى رود و سعى مى كند تا حوائج آنان را بر طرف كند. جهيزيه را تهيّه و دختر را به خانه بخت مى فرستد. آخر سر، بار ديگر به حرم مى رود تا خداحافظى كند.
🔷 وقتى وارد حرم مى شود، چشمانش مانند چشمه شروع به جوشيدن مى كند و منقلب مى شود.
🔷 صاحب دلى مى گفت: بايد سنگ را از سرچشمه برداشت تا قساوتها از بين برود.
📚 اخبات، ص ۱۱۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 چرا مشهد برویم⁉️
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ﮺ چرا مشهد برویم؟ ﮺
🎙 عینصاد
#⃣ #استوری #چرا_مشهد_برویم ؟
📢 |اینستاگرام| |تلگرام| |کستباکس|
|آپارات| |بله| |توییتر|
🔗 لینک دانلود کیفیتهای مختلف از آپارات:
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://www.aparat.com/v/DHgWB
🌐سایت انتشارات لیله القدر
WWW.EINSAD.IR
╭✤ @Einsad ✤╮
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
🎞 ﮺ چرا مشهد برویم؟ ﮺ 🎙 عینصاد #⃣ #استوری #چرا_مشهد_برویم ؟ 📢 |اینستاگرام| |تلگرام| |کستباکس|
#متن صوت فلسفه زیارت مرحوم استاد علی صفایی حائری
به ما ایراد می گیرند که چرا این همه #مشهد می آئید؟ چرا نیاییم ؟
آخر آدم تا نفهمد از اینها چه گرفته، حق دارد ول کند و برود اینور و آنور، برود آندلس! ولی وقتی که می فهمد از این منابع چه بدست آمده و چقدر راهها نزدیک شده، آن موقع آدم هر کجا که ولش کنند مثل گربه مرتضی علی میرود می پرد!
من گاهی شده در قم اگر یک پنجشنبه، جمعه فرصتی باشد، یکی از دوستان ماشین داشته باشد بگوید بیا برویم مشهد، من حتّی اگر یک هفته قبلش به مشهد رفته باشم، رویم نمی شود بگویم که نمی آیم. حتّی شده در شب گیر میکردیم، راه می افتادیم می آمدیم، عصر چهارشنبه از قم حرکت میکردیم می آمدیم تهران، 12-10ساعته، با چه بدبختی از آن جاده می آمدیم (با داستان ها و وضعیت هایی، که بماند !) می رسیدیم مشهد. دو تا زیارت نکرده، دوباره غروب راه می افتادیم بر میگشتیم.
چرا آدم این طور می شود؟... ما، دربدری های دیگر را ندیده ایم. ما 200 سال دربدری سلمان را هنوز نفهمیده ایم. این است که برایمان سخت است دو روز در بیابانها برویم... چرا مشهد می رویم ؟!! چرا نرویم ؟! اگر بدانیم از این بیت چه به ما رسیده، آنوقت، باور کنید مدهوش می شویم!
ما هنوز از فضل و عنایتی که اینها داشته اند درخوابیم. یک چیزهایی بما بخشیده اند، [امّا] هنوز بیدار نشده ایم که ببینیم چه داریم. نمی دانیم عنایت ها چه بوده و از چه چشمه هایی سیرابمان کرده اند. هنوز تشنگی را نچشیده ایم. گاه گاهی [انسان] در بدر بدنبال یک گیری می رود تا یک خطی [از او بگیرد]، آنوقت [ما] یک دعا را می خوانیم [می بینیم] چه خطوطی جلوی پای ما میگذارد! آدم می لرزد، که این همه لطف و این همه معرفت در هر سر خط، یک دعایی ریخته است، در شروع هایش، در قطع ها و وصل هایش. یک آیه را [می بینی]، چقدر راهها را نزدیک می کند...
نچشیده ایم. هنوز آنچه که چشیده ایم نمی دانیم چقدر ارزش دارد. هنوز نفهمیده ایم این چه بوده که ما از آن نوشیده ایم. این است که شاکر هم نیستیم.
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #ویدیو | 🔰 مکتب امید
📚 #اخبات
#⃣ #کلیپ #سیر_و_سلوک
📥 دانلود از آپارات
🎧 نسخهٔ کتاب صوتی 👉🏻
📱نسخهٔ کتاب الکترونیکی 👉🏻
📖 نسخهٔ کتاب چاپی 👉🏻
👤: @ad_einsad
اما اگر بينش و گرايش به غيب شكل بگيرد و آدمى سالك باشد و دنيا راه، آن وقت همه بتشكنىها و ضربهها بر ديوارها، مىشود نعمت. و تمامى بلا و مصيبت، شكر مىخواهد؛ كه مىفرمودند: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرِينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ » و مىفرمودند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ شُكْرِى عَلى ما زَوَيْتَ عَنّى أَوْفَرُ مِنْ شُكْرِى لَكَ عَلى ما خَوَّلْتَنِى... ».
و آن وقت تو با سختىها راحت هستى و مع العسر در يسار هستى و مىتوانى از مصيبتها بياموزى، كه تعلقها و توقعهاى تو را مىشكنند و تنظيم مىكنند.
نمىتوان با وسعت دانش و سرعت دانش، جاى اين بينش و اين گرايش را پر كرد و نمىتوان غربت آدمى را با علم جواب گفت؛ كه آدمى بزرگتر از اين محدوده است و اين محدوده را با علم و صنعت و قدرت، زودتر مىگذراند و بنبست و تنهايى و حبس و ديوار را زودتر احساس مىكند. داستان حيرتزدايى علم و تزلزلِ مذاهبِ برخاسته از حيرت، يك حرف است و حقيقت غربت انسان و تنهايى او و ديوار و بنبست هم، حقيقتى ديگر است. تا تو در كجا ايستاده باشى و تا كجا آمده باشى.
بگذار اين نكته را همين جا بگويم كه علم با تمامى قدرت و سرعت و صنعتش براى عبور از همين دنياهاى نزديك و ستارگان كهكشان اول ما، خيلى ناتوان و ناچيز است. حتى اگر به سرعت نور برسى بايد ميليونها سال در راه باشى تا از همين خانه معلق، اتاقهايى را ببينى.
براى معراجها بايد به دنبال وسايل ديگرى بود و بايد از انبساط وجود و احاطه وجود راهى پيدا كرد ... بايد در علم انقلابى ديگر آورد؛ كه اين منابع آگاهى با حجاب و قفل و ختمى كه بر آنها مىزنيم جز با «عَذابٌ عَظِيمٌ» پيمانى نمىبندند و براى اين دنياى بزرگ و اين انسان بزرگتر از دنيا، كارسازى ندارند.
آنها كه از اين امكان بهره نگرفتهاند و از منابع آگاهى و قلب و سمع و بصر خود استفاده نكردهاند، طبيعى است كه محروم شوند و مختوم شوند؛ «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ»؛ خداوند بر دلهاشان مهر زد و بر شنوايى آنها مهر زد و اين مجازات كسانى است كه از امكانات بهره نمىگيرند و دل و چشم و گوش خود را مىبندند.
دلى كه باز و آزاد باشد مىتواند از فسخ عزائم و نقض هِمَم بياموزد . مىتواند از قبض و بسط خود بياموزد. مىتواند از تحول و از بلا و از مصيبت و مكاره و از مطلوب و محابّ خود بياموزد.
و گوش آزاد مىتواند از هدايتها و از تلاوتها بياموزد. گوش آزاد مىتواند صداى آيات را بشنود. هنگامى كه زباله و كثافت و يا ظرف كثيف و يا گريه كودكى و انتظار پيرمردى و گرفتارى رهگذرى را مىبينى، در واقع اينها تو را صدا مىزنند كه مرا از سر راه بردار و مرا بشوى و مرا دستگير باش. و گوش آزاد مىتواند اين دعوتها و اين طلبها را بشنود و اجابت كند و اگر گذشت و گوش خود را گرفت، توقع نداشته باشد كه دعوت رسول را اجابت كند و صداى رسول را بشنود و تلاوت آيات او را جدّى بگيرد.
و چشم بىپرده مىتواند پديدهها را آيت ببيند و غايت و واقعه نپندارد.
نمىدانم در بيابانى سرگردان و گمشدهاى و گرسنه و تشنه و هراسناك، پشت هر تپه و شكاف هر درّه را گشته باشى و پس از مدتها گرفتارى و سردرگمى به خاكستر اجاقى و يا پشكل بزى و كفش و كوزهاى، چشم روشن كنى؟! براى تو پس از آن همه سرگردانى، خاكستر و پشكل فقط خاكستر نيست، كه نشانه است، آيت است، براى تو حرفى دارد و به تو نشانى مىدهد. تو در هنگام اشتغال و همراه غفلت، به اين نشانها توجه ندارى و فقط پديدهاى، پشكلى، خاكسترى را مىشناسى اما هنگام سرگردانى و تمركز و جستوجو و دقت، تو دلالتها و هدايتها و دعوتها و نشانهها را مىبينى و مىشنوى و احساس مىكنى.
خداوند وقتى مىخواهد از ديدار آتش و يافتن آتش در شب سرد و سرگردانى موسى بگويد، اين گونه مىگويد: «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نَاراً »؛ از سمت طور به آتشى انس گرفت نه اينكه آن را ديد و «رَأَى نَاراً»، نه، «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نَاراً».
تفاوت ديدنها در گرو همين طلب و تمركز و جستوجو است و كسى كه بر منابع آگاهى خود قفل زد و آن را بست، چه انتظار دارد و منتظر چه پاداشى است، جز همين كه مطابق عمل او با او رفتار كنند و بر دل و شنوايى او مهر بزنند؛ كه آنها بر بينايى خود پرده كشيدهاند، نشانهها را نمىبينند و از آيتها براى خود غايتى گرفتهاند و دل خوش كردهاند.
پس اگر چشم، آيهها را نخواست و نديد و اگر گوش، دعوتها و هدايتها را نشنيد و اگر دل، از تحول نعمتها و از منع و بخشش ديگران در خودِ آنها نشست و به مدح و ذمّ آنها مشغول شد و از رفت و آمدها و از قبض و بسطها و از فسخ عزيمتها و نقض همّتها نياموخت، خود بر عذاب خود اقدام كرده و خود خواسته است و نبايد دل خوش كنى كه بهرههاى تجربه و علوم تجربى را داريم و از ختم و قفل نمىترسيم؛ كه دانشها بدون بينشهاى مسلط شكل نمىگيرد.
و كسى كه اين سنجش و اين ذهنيت و اين زاويه ديد را نداشته باشد به مجموعههاى هماهنگ با اندازه وجودى انسان و به برنامههاى متناسب با بافت و ساخت انسان و جهان، راه نمىيابد و همين مىشود كه آدمى دهانى مىشود وابسته به يك مشت روده و منتهى به دستگاه تناسلىاش. و همين مىشود كه از دنيا توقع رفاه و امن دارد و بر خدا مىشورد كه اين چه نوع ميهمانى و پذيرايى است و اين چگونه آفرينش بىحساب و ناهماهنگى است و راست هم مىگويد كه با امن و رفاه هماهنگ نيست، كه مدام تحول است و بلا و مصيبت و مدام ضربه است كه بر ديوارها و محدودهاى آدمى وارد مىشود و بتها را مىشكند.
بر فرض در دنياى امكان و رفاه و بالاتر از مدرن زندگى كند و به تمامى خواستههايش دست بيابد، ولى اين وجود فراباش كه گذشته و آينده و حال را يكجا مىبيند و به جدايىها حتى در هنگام وصال وقوف دارد و پاييز و سردى زمستان را حتى در شكوفههاى بهار مىفهمد، چگونه مىتواند ايمن باشد و چگونه مىتواند آرام بگيرد؟! حتى در كنار منزل جانان چه جاى امن؛ چون هر دم جرس فرياد مىدارد كه بربنديد محملها ...
و همين طور كه مىبينى انسان بيدار و جهان متحوّل حتى هنگامى كه جهان دست يافتنى و رام مىشود با هم هماهنگى ندارند، واى به روزى كه ناهماهنگى مضاعف شود و مصيبتها و درگيرىها و جنگها و ستمها سر بر دارد، كه ديگر عذاب مضاعف و عذاب عظيم شكل مىگيرد. و عذاب با اين كفر و چشمپوشى رابطه تنگاتنگ دارد و اگر بگوييم «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»، از اين واقعيت مرتبط و از اين ارتباط تنگاتنگ مىگوييم. پس آدمى به اندازه رنجى كه مىبرد، كافر است!!
تطهير با جارى قرآن ؛ ج3 ؛ ص35 و قصص، 29 ..
( 1). فلسفه دين، جان هاسپرس. ترجمه مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى دفتر تبليغات اسلامى، برهانغايى، ص 134-/ 95 ..). زيارت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا ..
( 2). صحيفه سجاديه، دعاى 35 ..
( 1). عبدالكريم سروش در نامه فرهنگ، شماره 3، ص 7 ..