هدایت شده از چشمه جاری
استاد صفایی رحمة الله علیه
🔷 يكى از ثروتمندان به مشهد آمده بود و مدتها در حرم رفت و آمد مى كرد، ولى نه حالى پيدا مى كرد و نه سوز و جوششى در او ايجاد مىشد.
🔷 از خودش بدش مى آيد و تصميم مى گيرد كه قهر كند و ديگر سراغ امام نيايد. بليط برگشت مى گيرد.
🔷 قبل از رفتن، در راه پيرمردى را مشاهده مى كند كه بار زيادى را با چرخ دستى حمل مى كند. پيش او مى رود و مى پرسد: چرا اين قدر بار زده اى⁉️
🔷 پيرمرد مى گويد: اين بار را به خاطر اينكه مقدارى پول لازم دارم تا براى دخترم جهيزيه تهيه كنم، كنترات كرده ام. از طرفى هم عيالم گفته تا اين مبلغ را تهيّه نكرده اى، به خانه نيا!
🔷 بيچاره پيرمرد! با همه جان كندن و با تمام غيرت خود كار مى كرد.تاجر از اين وضعيت تكانى مى خورد و تحوّلى در او ايجاد مى شود و با پيرمرد به سمت منزلشان حركت مى كنند.
🔷 به منزل آنها مى رود و سعى مى كند تا حوائج آنان را بر طرف كند. جهيزيه را تهيّه و دختر را به خانه بخت مى فرستد. آخر سر، بار ديگر به حرم مى رود تا خداحافظى كند.
🔷 وقتى وارد حرم مى شود، چشمانش مانند چشمه شروع به جوشيدن مى كند و منقلب مى شود.
🔷 صاحب دلى مى گفت: بايد سنگ را از سرچشمه برداشت تا قساوتها از بين برود.
📚 اخبات، ص ۱۱۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
هدایت شده از چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 چرا مشهد برویم⁉️
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ﮺ چرا مشهد برویم؟ ﮺
🎙 عینصاد
#⃣ #استوری #چرا_مشهد_برویم ؟
📢 |اینستاگرام| |تلگرام| |کستباکس|
|آپارات| |بله| |توییتر|
🔗 لینک دانلود کیفیتهای مختلف از آپارات:
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://www.aparat.com/v/DHgWB
🌐سایت انتشارات لیله القدر
WWW.EINSAD.IR
╭✤ @Einsad ✤╮
خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
🎞 ﮺ چرا مشهد برویم؟ ﮺ 🎙 عینصاد #⃣ #استوری #چرا_مشهد_برویم ؟ 📢 |اینستاگرام| |تلگرام| |کستباکس|
#متن صوت فلسفه زیارت مرحوم استاد علی صفایی حائری
به ما ایراد می گیرند که چرا این همه #مشهد می آئید؟ چرا نیاییم ؟
آخر آدم تا نفهمد از اینها چه گرفته، حق دارد ول کند و برود اینور و آنور، برود آندلس! ولی وقتی که می فهمد از این منابع چه بدست آمده و چقدر راهها نزدیک شده، آن موقع آدم هر کجا که ولش کنند مثل گربه مرتضی علی میرود می پرد!
من گاهی شده در قم اگر یک پنجشنبه، جمعه فرصتی باشد، یکی از دوستان ماشین داشته باشد بگوید بیا برویم مشهد، من حتّی اگر یک هفته قبلش به مشهد رفته باشم، رویم نمی شود بگویم که نمی آیم. حتّی شده در شب گیر میکردیم، راه می افتادیم می آمدیم، عصر چهارشنبه از قم حرکت میکردیم می آمدیم تهران، 12-10ساعته، با چه بدبختی از آن جاده می آمدیم (با داستان ها و وضعیت هایی، که بماند !) می رسیدیم مشهد. دو تا زیارت نکرده، دوباره غروب راه می افتادیم بر میگشتیم.
چرا آدم این طور می شود؟... ما، دربدری های دیگر را ندیده ایم. ما 200 سال دربدری سلمان را هنوز نفهمیده ایم. این است که برایمان سخت است دو روز در بیابانها برویم... چرا مشهد می رویم ؟!! چرا نرویم ؟! اگر بدانیم از این بیت چه به ما رسیده، آنوقت، باور کنید مدهوش می شویم!
ما هنوز از فضل و عنایتی که اینها داشته اند درخوابیم. یک چیزهایی بما بخشیده اند، [امّا] هنوز بیدار نشده ایم که ببینیم چه داریم. نمی دانیم عنایت ها چه بوده و از چه چشمه هایی سیرابمان کرده اند. هنوز تشنگی را نچشیده ایم. گاه گاهی [انسان] در بدر بدنبال یک گیری می رود تا یک خطی [از او بگیرد]، آنوقت [ما] یک دعا را می خوانیم [می بینیم] چه خطوطی جلوی پای ما میگذارد! آدم می لرزد، که این همه لطف و این همه معرفت در هر سر خط، یک دعایی ریخته است، در شروع هایش، در قطع ها و وصل هایش. یک آیه را [می بینی]، چقدر راهها را نزدیک می کند...
نچشیده ایم. هنوز آنچه که چشیده ایم نمی دانیم چقدر ارزش دارد. هنوز نفهمیده ایم این چه بوده که ما از آن نوشیده ایم. این است که شاکر هم نیستیم.
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #ویدیو | 🔰 مکتب امید
📚 #اخبات
#⃣ #کلیپ #سیر_و_سلوک
📥 دانلود از آپارات
🎧 نسخهٔ کتاب صوتی 👉🏻
📱نسخهٔ کتاب الکترونیکی 👉🏻
📖 نسخهٔ کتاب چاپی 👉🏻
👤: @ad_einsad
اما اگر بينش و گرايش به غيب شكل بگيرد و آدمى سالك باشد و دنيا راه، آن وقت همه بتشكنىها و ضربهها بر ديوارها، مىشود نعمت. و تمامى بلا و مصيبت، شكر مىخواهد؛ كه مىفرمودند: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرِينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ » و مىفرمودند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ شُكْرِى عَلى ما زَوَيْتَ عَنّى أَوْفَرُ مِنْ شُكْرِى لَكَ عَلى ما خَوَّلْتَنِى... ».
و آن وقت تو با سختىها راحت هستى و مع العسر در يسار هستى و مىتوانى از مصيبتها بياموزى، كه تعلقها و توقعهاى تو را مىشكنند و تنظيم مىكنند.
نمىتوان با وسعت دانش و سرعت دانش، جاى اين بينش و اين گرايش را پر كرد و نمىتوان غربت آدمى را با علم جواب گفت؛ كه آدمى بزرگتر از اين محدوده است و اين محدوده را با علم و صنعت و قدرت، زودتر مىگذراند و بنبست و تنهايى و حبس و ديوار را زودتر احساس مىكند. داستان حيرتزدايى علم و تزلزلِ مذاهبِ برخاسته از حيرت، يك حرف است و حقيقت غربت انسان و تنهايى او و ديوار و بنبست هم، حقيقتى ديگر است. تا تو در كجا ايستاده باشى و تا كجا آمده باشى.
بگذار اين نكته را همين جا بگويم كه علم با تمامى قدرت و سرعت و صنعتش براى عبور از همين دنياهاى نزديك و ستارگان كهكشان اول ما، خيلى ناتوان و ناچيز است. حتى اگر به سرعت نور برسى بايد ميليونها سال در راه باشى تا از همين خانه معلق، اتاقهايى را ببينى.
براى معراجها بايد به دنبال وسايل ديگرى بود و بايد از انبساط وجود و احاطه وجود راهى پيدا كرد ... بايد در علم انقلابى ديگر آورد؛ كه اين منابع آگاهى با حجاب و قفل و ختمى كه بر آنها مىزنيم جز با «عَذابٌ عَظِيمٌ» پيمانى نمىبندند و براى اين دنياى بزرگ و اين انسان بزرگتر از دنيا، كارسازى ندارند.
آنها كه از اين امكان بهره نگرفتهاند و از منابع آگاهى و قلب و سمع و بصر خود استفاده نكردهاند، طبيعى است كه محروم شوند و مختوم شوند؛ «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ»؛ خداوند بر دلهاشان مهر زد و بر شنوايى آنها مهر زد و اين مجازات كسانى است كه از امكانات بهره نمىگيرند و دل و چشم و گوش خود را مىبندند.
دلى كه باز و آزاد باشد مىتواند از فسخ عزائم و نقض هِمَم بياموزد . مىتواند از قبض و بسط خود بياموزد. مىتواند از تحول و از بلا و از مصيبت و مكاره و از مطلوب و محابّ خود بياموزد.
و گوش آزاد مىتواند از هدايتها و از تلاوتها بياموزد. گوش آزاد مىتواند صداى آيات را بشنود. هنگامى كه زباله و كثافت و يا ظرف كثيف و يا گريه كودكى و انتظار پيرمردى و گرفتارى رهگذرى را مىبينى، در واقع اينها تو را صدا مىزنند كه مرا از سر راه بردار و مرا بشوى و مرا دستگير باش. و گوش آزاد مىتواند اين دعوتها و اين طلبها را بشنود و اجابت كند و اگر گذشت و گوش خود را گرفت، توقع نداشته باشد كه دعوت رسول را اجابت كند و صداى رسول را بشنود و تلاوت آيات او را جدّى بگيرد.
و چشم بىپرده مىتواند پديدهها را آيت ببيند و غايت و واقعه نپندارد.
نمىدانم در بيابانى سرگردان و گمشدهاى و گرسنه و تشنه و هراسناك، پشت هر تپه و شكاف هر درّه را گشته باشى و پس از مدتها گرفتارى و سردرگمى به خاكستر اجاقى و يا پشكل بزى و كفش و كوزهاى، چشم روشن كنى؟! براى تو پس از آن همه سرگردانى، خاكستر و پشكل فقط خاكستر نيست، كه نشانه است، آيت است، براى تو حرفى دارد و به تو نشانى مىدهد. تو در هنگام اشتغال و همراه غفلت، به اين نشانها توجه ندارى و فقط پديدهاى، پشكلى، خاكسترى را مىشناسى اما هنگام سرگردانى و تمركز و جستوجو و دقت، تو دلالتها و هدايتها و دعوتها و نشانهها را مىبينى و مىشنوى و احساس مىكنى.
خداوند وقتى مىخواهد از ديدار آتش و يافتن آتش در شب سرد و سرگردانى موسى بگويد، اين گونه مىگويد: «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نَاراً »؛ از سمت طور به آتشى انس گرفت نه اينكه آن را ديد و «رَأَى نَاراً»، نه، «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نَاراً».
تفاوت ديدنها در گرو همين طلب و تمركز و جستوجو است و كسى كه بر منابع آگاهى خود قفل زد و آن را بست، چه انتظار دارد و منتظر چه پاداشى است، جز همين كه مطابق عمل او با او رفتار كنند و بر دل و شنوايى او مهر بزنند؛ كه آنها بر بينايى خود پرده كشيدهاند، نشانهها را نمىبينند و از آيتها براى خود غايتى گرفتهاند و دل خوش كردهاند.
پس اگر چشم، آيهها را نخواست و نديد و اگر گوش، دعوتها و هدايتها را نشنيد و اگر دل، از تحول نعمتها و از منع و بخشش ديگران در خودِ آنها نشست و به مدح و ذمّ آنها مشغول شد و از رفت و آمدها و از قبض و بسطها و از فسخ عزيمتها و نقض همّتها نياموخت، خود بر عذاب خود اقدام كرده و خود خواسته است و نبايد دل خوش كنى كه بهرههاى تجربه و علوم تجربى را داريم و از ختم و قفل نمىترسيم؛ كه دانشها بدون بينشهاى مسلط شكل نمىگيرد.
و كسى كه اين سنجش و اين ذهنيت و اين زاويه ديد را نداشته باشد به مجموعههاى هماهنگ با اندازه وجودى انسان و به برنامههاى متناسب با بافت و ساخت انسان و جهان، راه نمىيابد و همين مىشود كه آدمى دهانى مىشود وابسته به يك مشت روده و منتهى به دستگاه تناسلىاش. و همين مىشود كه از دنيا توقع رفاه و امن دارد و بر خدا مىشورد كه اين چه نوع ميهمانى و پذيرايى است و اين چگونه آفرينش بىحساب و ناهماهنگى است و راست هم مىگويد كه با امن و رفاه هماهنگ نيست، كه مدام تحول است و بلا و مصيبت و مدام ضربه است كه بر ديوارها و محدودهاى آدمى وارد مىشود و بتها را مىشكند.
بر فرض در دنياى امكان و رفاه و بالاتر از مدرن زندگى كند و به تمامى خواستههايش دست بيابد، ولى اين وجود فراباش كه گذشته و آينده و حال را يكجا مىبيند و به جدايىها حتى در هنگام وصال وقوف دارد و پاييز و سردى زمستان را حتى در شكوفههاى بهار مىفهمد، چگونه مىتواند ايمن باشد و چگونه مىتواند آرام بگيرد؟! حتى در كنار منزل جانان چه جاى امن؛ چون هر دم جرس فرياد مىدارد كه بربنديد محملها ...
و همين طور كه مىبينى انسان بيدار و جهان متحوّل حتى هنگامى كه جهان دست يافتنى و رام مىشود با هم هماهنگى ندارند، واى به روزى كه ناهماهنگى مضاعف شود و مصيبتها و درگيرىها و جنگها و ستمها سر بر دارد، كه ديگر عذاب مضاعف و عذاب عظيم شكل مىگيرد. و عذاب با اين كفر و چشمپوشى رابطه تنگاتنگ دارد و اگر بگوييم «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»، از اين واقعيت مرتبط و از اين ارتباط تنگاتنگ مىگوييم. پس آدمى به اندازه رنجى كه مىبرد، كافر است!!
تطهير با جارى قرآن ؛ ج3 ؛ ص35 و قصص، 29 ..
( 1). فلسفه دين، جان هاسپرس. ترجمه مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى دفتر تبليغات اسلامى، برهانغايى، ص 134-/ 95 ..). زيارت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا ..
( 2). صحيفه سجاديه، دعاى 35 ..
( 1). عبدالكريم سروش در نامه فرهنگ، شماره 3، ص 7 ..
«أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ»؛ آگاه باشند كه به راستى آنها، خودِ آنها فقط سفاهت دارند و سفيه هستند؛ چون در برابر شخصيت و تشخّص خويش، منافعى را مىخواهند كه به دست نمىآورند و اگر هم به دست مىآوردند، باز بهره نمىگرفتند؛ كه انسان بىهويت و بىشخصيت فقط نردبان ديگران است و آلت دست اين و آن.
اين سفاهت بنيادى است كه آدمى خودش را بدهد و به كم بدهد و به توهم و خيال بدهد و خيالِ بُرد و سود هم داشته باشد. اينها سفيه هستند، «وَ لَكِن لَا يَعْلَمُونَ»؛ ولى نمىدانند. «لَا يَعْلَمُونَ» با «لَايَشْعُرُونَ» تفاوت دارد. شعور، تجربه حسى است و علم، گستردهتر از حسى و فكرى و عقلى و حضورى است و اينها هيچ نمىدانند؛ چون مرض بر شخصيت و شعور و آگاهى و روابط آنها اثر گذاشته است.
صفايى حائرى، على، تطهير با جارى قرآن، 3جلد، ليلة القدر - قم، چاپ: اول، 1391 ه.ش.
هدایت شده از حسینیه شهید محسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 عرض تسلیت
✨باهم بخوانیم سوره ضحی (کمتر از ۳ دقیقه) نثار روح مطهر امام صادق عليهالسلام که فرمودند:
به دنبال #مونسی بودم تا در پناه آن #آرامش یابم، آن را در #قرائت_قرآن یافتم.
📚مستدرک ج ۱۲ص ۱۷۴
🔺#قرآن را همیشه با #تلاوت_عراقی بشنوید. 👌
✨پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إن أرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و مَوتَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و الظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و الهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القرآنَ ؛ فإنّهُ كلامُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّيطانِ و رُجحانٌ في الميزانِ .
📗 بحار الأنوار:۹۲- ۱۹
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اگر #زندگى_نيكبختان و
#مُردن_شهيدان و
#نجات در روز حسرت و
#داشتن_سايه در روز سوزان و
#هدايت در روز گمراهى را مى خواهيد،
فهم🌷قرآن🌷 را ياد بگيريد؛ زيرا كه قرآن،
#سخن_خداوند مهربان و
#مايه حفظ از شيطان و
#سنگينى ترازو[ى اعمال] است.
#الگوی_عهد_با_امام
#انس_با_قرآن
#برنامه_ریزی
#سبک_عراقی
شیخ میثم التمار
🔺مرحوم استاد صفایی: "من (در نوجوانی)، سیصد ختم قرآن کرده بودم."
📚 رد پای نور، ج 3 ص 96
✨شروع برنامهریزی برای استماع و قرائت و #تمرین انس با قرآن از امروز و #عقدالعهد با رئیس مذهب
🏴 ۲۵ #ماه_شوال
#رحلت_صادق_آلمحمد
🌷🇮🇷🌷
هدایت شده از قرآن و تربیت
🎤👈 حجة الاسلام موسی صفایی
🔷 همراه پدرم، سوار ماشین یکی از رفقا از مشهد به سمت تربت می رفتیم. پدرم مشغول گفتگو با راننده بود که یک لحظه گوشم به صحبت ایشان تیز شد.
🔷 ایشان از خودشان، وقتی که هم سن من بودند حرف می زدند و می گفتند: من وقتی هم سن الان موسی بودم، سیصد ختم قرآن کرده بودم.
🔷 وقتی این حرف را شنیدم، تحریک شدم و با خودم فکر کردم: خب، چرا من این کار را نکنم؟! همین حرف ایشان کافی بود که من، خودم را با ایشان مقایسه کنم و حرکت های سازنده ای داشته باشم.
📚 رد پای نور، ج 3 ص 96
🏴سفره امام صادق علیهالسلام:
✨«وَ أَعِنَّا عَلَى اسْتِعْمَالِهَا (الْجَوَارِحِ) فِيهِ بِمَا يُرْضِيكَ»🤲
🔺كمك كن تا بتوانيم جوارح را به كار بكشيم و استخدام كنيم در آنجايى كه به خشنودى تو مىرسد.
✨«حَتَّى لَانُصْغِىَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ»، 🤲
🔺 تا با گوشمان نه تنها گناه، كه درنگ هم نكنيم.
🔺كسانى كه راه دراز و مسير عظيمى در پيش دارند، سرعت پيدا مىكنند و ركودشان كنار مىرود؛ چون مىيابند كه در اين كاروانِ متحرك هستى، #ركود كمتر از عقب گرد نيست.
🔺در اين كاروانى كه راه وسيعى در پيش دارد و مدام در حركت است، اگر بايستى، به همان اندازه عقب مىافتى كه برگردى و تنهايى در اين كوير هستى، مساوى با مرگ است. اين است كه مىخواهد با گوشش درنگ نكند، بلكه با #گوشش و با #دستش و با #چشمش هم #راه برود.
🔺 اين راهى نيست كه بتوانيم با يك پا آن را طى كنيم، بل بايد با #تمام_استعدادمان ادامهاش بدهيم.
✨«وَ لَانُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ»، 🤲
🔺 با چشممان نه تنها به حرام، كه حتى به بىفايدهها هم نگاه نكنيم. اين نگاه و اين سرمايههاى ما در جايى بايد به جريان بيفتند كه سود بدهند و #زياد بشوند، نه اينكه #راكد بمانند.
خوبهاى ما كسانى هستند كه سرمايههاى خود را راكد گذاشتند و يا سرمايهها را مفت خرج كردند و بدهاى ما هم آنهايى هستند كه با اين سرمايهها #سمّ خريدند و خوردند.
در حالى كه #خوب كسى است كه نه #سمّ خريده و نه #راكد گذاشته و نه #احتكار كرده باشد، بل به #جريان انداخته و اسراف نكرده و در اين جريان هم، #براى_او خرج كرده باشد.
📕بهار رويش، ص: ۷۷
🌷🇮🇷🌷
🏴سفره امام صادق علیهالسلام:
🔺به گونهاى نباشيم كه شتاب كنيم و تا چيزى را مىبينيم زود سر بكشيم،
مگر چه خبر است؟
مگر با اين نگاهى كه تو مىكنى چه چيزى در تو زياد مىشود كه اين گونه مىشتابى؟
مگر در اينجا كه مىايستى به تو چه مىدهند، كه درنگ مىكنى؟
✨«وَ حَتَّى لَانَبْسُطَ أَيْدِيَنَا إِلَى مَحْظُورٍ»،🤲
🔺 به ما كمك كن آنجايى كه تو نمىخواهى دست درازى نكنيم.
✨«وَ لَانَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ»؛🤲
🔺 و آنجايى كه تو نخواستهاى پا نگذاريم و آنچه كه تو به ما دادهاى، براى تو خرج كنيم.
✨«وَ حَتَّى لَاتَعِىَ بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ»؛🤲
🔺و شكم ما جز آنچه كه تو مىخواهى و حلال كردهاى را در بر نگيرد.
غذا و تغذيه ما غذايى باشد كه تو مىخواهى. تا در نتيجه، اين #رزق حركتى را به وجود بياورد كه تو #رهبر و #محافظش هستى.
✨«وَ لَاتَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ»؛🤲
🔺 و زبان ما جز آنچه را كه تو #طرحريزى كردهاى نگويد و بدانيم كه در چه جايگاهى بايد حرف بزنيم.
✨«وَ لَانَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِى مِنْ ثَوَابِكَ»؛🤲
🔺 و نسبت به آنچه كه ما را از بهرههاى تو پايين مىبرد، خودمان را به زحمت نيندازيم.
مشقتها و بارها و تكليفهاى ما، در آن مسيرى باشد كه به بهرههايى كه تو گذاشتهاى برسد.
✨«وَ لَانَتَعَاطَى إِلَّا الَّذِى يَقِى مِنْ عِقَابِكَ»؛🤲
🔺و دنبال نكنيم مگر آنچه كه ما را از عقاب تو نگهدارى كند. رفت و آمدها، داد و ستدها و معاطات ما در آنجايى باشد كه از زيانها جلوگيرى كند.
حال
آيا همين كافى است كه انسان با جوارحش كار كرده باشد و با استعدادهايش حركت كرده باشد؟
و يااينكه بايد اين عمل عالى، جهت عالى هم داشته باشد و اين كارهاى خوب، #هدفهاى_خوب هم داشته باشد.
📕بهار رويش : ص: ۷۸
🌷🇮🇷🌷
هدایت شده از از عشق تا بهشت با روابط متکامل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدف رشد است نه لذت...
منافقين با ادعاى اصلاح، گرفتار اين نكته شدند كه «با صراحت، مثل همه مردم ايمان بياوريد و جهتگيرى كنيد».
هنگامى كه به آنها گفته شد ايمان بياوريد همان طور كه مردم ايمان آوردهاند، «قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَآ آمَنَ السُّفَهَآءُ»؛ گفتند: آيا ما مثل سفيهان ايمان بياوريم؟ آيا ما ايمان بياوريم همان طور كه سفيهان ايمان آوردهاند و با صراحت، گرايش و موضع خود را مشخص كردهاند؟ اينها ايمان صريح را سفاهت مىدانند و در واقع اساس ايمان و اعتقاد را سفاهت مىدانند؛ چون به نظر آنها مشكل در ايمان و كفر و اعتقاد و عدم اعتقاد نيست، كه مشكل در دستيابى به منافع است و ايمان بدون منفعت، كارى سفيهانه است؛ چون سفيه كسى است كه در برابر كارش سودى و نفعى نباشد.
«أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ»؛ آگاه باشند كه به راستى آنها، خودِ آنها فقط سفاهت دارند و سفيه هستند؛ چون در برابر شخصيت و تشخّص خويش، منافعى را مىخواهند كه به دست نمىآورند و اگر هم به دست مىآوردند، باز بهره نمىگرفتند؛ كه انسان بىهويت و بىشخصيت فقط نردبان ديگران است و آلت دست اين و آن.
اين سفاهت بنيادى است كه آدمى خودش را بدهد و به كم بدهد و به توهم و خيال بدهد و خيالِ بُرد و سود هم داشته باشد. اينها سفيه هستند، «وَ لَكِن لَا يَعْلَمُونَ»؛ ولى نمىدانند. «لَا يَعْلَمُونَ» با «لَايَشْعُرُونَ» تفاوت دارد. شعور، تجربه حسى است و علم، گستردهتر از حسى و فكرى و عقلى و حضورى است و اينها هيچ نمىدانند؛ چون مرض بر شخصيت و شعور و آگاهى و روابط آنها اثر گذاشته است.
«وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا»؛ هنگامى كه ديدار مىكنند كسانى را كه ايمان آوردهاند، مىگويند ما ايمان آوردهايم. «وَ إِذَا خَلَوْا إِلَى شَياطِينِهِمْ»؛ و هنگامى كه به خلوت شياطين خودشان مىآيند، «قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ»؛ مىگويند: به راستى كه ما با شما هستيم. ما فقط مسخرهباز و شوخ هستيم. ما به جدّ و درستى حرف نمىزنيم. اينها با اين خيال به دو طرف حقّه مىزنند و با هر دو طرف بازى مىكنند غافل از اينكه اينها خود آلت دست هستند و اين نكته از «شَياطِينِهِمْ» به خوبى به دست مىآيد كه اينها از وسوسه و بازى ديگران مىچرخند و خيال مىكنند كه بازيگر هستند؛ در حالى كه بازيچه شياطينى هستند كه در نهايت تمامى منافع را مىخواهند و به اين سفيهان چيزى نمىدهند.
«اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ»؛ خدا به اينها ارزشى نمىدهد و آنها را جدى نمىگيرد. «وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»؛ و آنها را در طغيانى كه از خودشان بود مىكشاند و مدد مىرساند، در حالى كه متحير و متردد هستند و به خاطر تحول منافع و جا به جايى مواضع، سرگردان هستند و بازيچه شياطينى هستند كه اين عروسكها را به چرخ مىاندازند و چه طنزى بالاتر از اين و چه استهزايى عميقتر و تلختر از اينكه مدعيان بازيگرى، خود بازيچه باشند و محروم باشند و ندانند؟
«أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِجارَتُهُمْ»؛ اينها به خاطر منافع حركت كردند. اينها كسانى هستند كه سرگردانى و ضلالت را در برابر هدايتى و راهى كه يافته بودند، خريدند و با هدايت معامله كردند و در برابر، سرگردانى و حيرت را به دست آوردند. پس تجارت اينها سودى نياورد و منافعى به دست نرسيد و اين نكته اساس نفاق است كه از منفعت طلبى برمىخاست اما به منفعت نمىرسيد، در حالى كه از مرض قلبى به مرض نفسى و شخصيتى و معرفتى و برخوردى و معاشرتى راه يافته بود. «وَ مَا كَانُوا مُهْتَدِينَ»؛ اينها راهياب نبودند و هدايتپذير نبودند و چشم از هدايت شسته بودند و دست به ضلالت بسته بودند. اينها چه در فرصتهاى اجتماعى و چه در فرصتهاى طبيعى سهمى نبردند و حاصلى به چنگ نياوردند.
تطهير با جارى قرآن ؛ ج3 ؛ ص35
براى معراجها بايد به دنبال وسايل ديگرى بود و بايد از انبساط وجود و احاطه وجود راهى پيدا كرد ... بايد در علم انقلابى ديگر آورد؛ كه اين منابع آگاهى با حجاب و قفل و ختمى كه بر آنها مىزنيم جز با «عَذابٌ عَظِيمٌ» پيمانى نمىبندند و براى اين دنياى بزرگ و اين انسان بزرگتر از دنيا، كارسازى ندارند.
تطهير با جارى قرآن ؛ ج3 ؛ ص35
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 رونمایی از آخرین اثر چاپ شدهی
استاد علی صفایی حائری (عین_صاد):
🔴 حجاب و آزادی روابط 🔴
🔺 باحضور دکتر علی بهادری جهرمی
(سخنگوی محترم دولت)
📍مکان: شبستان مصلی، راهرو۱۴ ،غرفه ۳
🗓 زمان: دوشنبه (فردا) ۲۵ اردیبهشت
▫️@einsad
هدایت شده از :: ماهنشان؛ تربیت اسلامی ::
📮 مربی طرح امین بود توی مدارس. گفت با خیلی از بچهها درباره #حجاب صحبت کردم و سعی کردم قانعشون کنم. اما آخرش میگن ما دوست داریم زیبا جلوه کنیم و نمیتونیم حجاب رعایت کنیم.
⏰ حالا امروز دو کتاب مناسب در زمینه حجاب میخوام به والدین و مربیان معرفی کنم؛
۱. حجاب، میوه شناخت
نوشته مسعود پورسیدآقایی
۲. حجاب و آزادی روابط
نوشته علی صفایی حائری
🔰
https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389