eitaa logo
خط روایت
1.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
229 ویدیو
17 فایل
این روایت‌ها هستندکه تاریخ سرزمین‌‌مان را می‌سازند. چون روایت مهم است. 🇮🇷 با نوشتن و بازنشر پیام‌ها راوی سرزمین انقلاب اسلامی باشید. 🌱 دریافت روایت : @yazeynab63 @Z_yazdi_Z @jav1399 آدرس ما در تمام پیام‌رسان‌ها: https://zil.ink/Khatterevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
از بین همه تصاویر غریب این چهارده ماه، شبی که این عکس را دیدم خوب یادم هست؛ همه خوابیده بودند. توی تاریکی، کورمال کورمال برگشتم اتاق بچه‌ها؛ نشستم کنار تخت سفید فاطمه‌ام. گوشم به صدای نفس‌هایش بود و حتی وسط تکان‌های گریه دل نداشتم دست از روی سینه‌‌اش بردارم. روزهای بعد باز هردو رو دیدم. در آغوش هم؛ روی بوم‌های هنرمندانه آدم‌هایی که حتما هر کدام دست کم یک بار فیلم «روح‌الروح» گفتن این پدربزرگ به نوه‌اش را دیده بودند. امروز پدربزرگ به «جان جانانش» پیوست و راستش من هنوز حتی یک‌بار جرات نکرده‌ام فیلم بغل کردن نوه‌اش در آن دقایق خداحافظی را ببینم. بعد از این هم نمی‌بینم. حالا دیگر خودم می‌توانم خوب تصورشان کنم؛ هر دو را؛ بابا خالد که روح‌الروحــش را بغل کرده و سفت فشارش می‌دهد توی سینه و دخترک را که این‌بار صدای خنده‌اش بلند شده، گونه به گونه‌ی پدربزرگ می گذارد و دارد حسابی برایش طنازی می کند. ✍ 〰〰〰〰 〰〰〰〰 @khatterevayat @S_Masoome_Shafiee
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽ 〰〰〰〰〰 می‌گفت: در همان روز تولد خودم به دنیا آمده بود. بعد از تولد، او را از مادرش گرفتم و در آغوش فشردم و به دخترم گفتم که ریم، مال من است و من مال او هستم. می‌گفت: وقتی ریم به شهادت رسید، در حالی که درد تمام قلبم را فرا گرفته بود، صورتش را از گرد و غبار پاک کردم، واقعاً احساس این را داشتم که او خوابیده تا اینکه به شهادت رسیده باشد. سعی کردم چشمان ریم را باز کنم و آن‌ها را ببوسم. ریم جزئی از وجودم بود، روح و دل من بود. و حالا من که شنیدم شیخ خالد به شهادت رسیده هم جگرم سوخت و هم خوشحال شدم که به دیدار نوه‌ دلبندش رفته و قلب و روحش آرام گرفته است. ✍🏻 〰〰〰〰〰 🔻👇🏻روایت‌های خود در مورد آرمان‌هایتان را برای ما ارسال کنید. 〰〰〰〰〰 @khatterevayat @maahsou