🔴 نشر جدی و حداکثری
وقت بسیار کم است
فردا پنجشنبه۲۲شهریور
تشییع۱۳۵شهیدگمنام.
ازساعت۹تا اذان ظهر
از دانشگاه تهران بسمت معراج شهدا.
#رسانه_باشید
#همه_میاییم.
#دیده_بان
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۲۲ شهریور ۱۳۹۷
میلادی: Thursday - 13 September 2018
قمری: الخميس، 3 محرم 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه)
- یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه)
- یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹رسیدن عمر بن سعد لعنة الله علیه به کربلا، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️7 روز تا عاشورای حسینی
▪️22 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️31 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️46 روز تا اربعین حسینی
▪️54 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
✅ با ما همراه شوید...👇
°•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
4_5785174592406422509.mp3
13.22M
#شهید_گمنام❣
🌷به مناسبت ورود ۱۳۵شهید تازه تفحص شده و گمنام؛
شهید گمنام خوشنام تویے💔
گمنام منم،ناکام منم 😢
بوی تنت میگه حسین؏💔
اومدنت میگه حسین؏💔
@shahid_Ali_khalili_313🍃🌺
خشتـــ بهشتـــ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش هشتم: توبه آدم علیه السلام ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش نهم: بعثت پیامبران
وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ، أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ؛ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ [تَتَتَابَعُ] تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ، رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ. عَلَى ذَلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ و مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ.
خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم، پيامبرانى برگزيد و از آنان پيمان گرفت كه هر چه را كه به آنها وحى مى شود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند، به هنگامى كه بيشتر مردم، پيمانى را كه با خدا بسته بودند، شكسته بودند و حق پرستش او ادا نكرده بودند و براى او در عبادت شريكانى قرار داده بودند و شيطانها از شناخت خداوند، منحرفشان كرده بودند و پيوندشان را از پرستش خداوندى بريده بودند.
پس پيامبران را به ميانشان بفرستاد. پيامبران از پى يكديگر بيامدند تا از مردم بخواهند كه آن عهد را كه خلقتشان بر آن سرشته شده، به جاى آرند و نعمت او را كه از ياد برده اند، فرا ياد آورند و از آنان حجّت گيرند كه رسالت حق به آنان رسيده است و خردهاشان را كه در پرده غفلت، مستور گشته، برانگيزند.
و نشانه هاى قدرتش را كه بر سقف بلند آسمان آشكار است به آنها بنمايانند و هم آنچه را كه بر روى زمين است و آنچه را كه سبب حياتشان يا موجب مرگشان مى شود به آنان بشناسانند و از سختيها و مرارتهايى كه پيرشان مى كند يا حوادثى كه بر سرشان مى تازد، آگاهشان سازند.
خداوند بندگان خود را از رسالت پيامبران، بى نصيب نساخت بلكه همواره بر آنان، كتاب فرو فرستاد و برهان و دليل راستى و درستى آيين خويش را بر ايشان آشكار ساخت و راه راست و روشن را خود در پيش پايشان بگشود.
پيامبران را اندك بودن ياران، در كار سست نكرد و فراوانى تكذيب كنندگان و دروغ انگاران، از عزم جزم خود باز نداشت. براى برخى كه پيشين بودند، نام پيامبرانى را كه زان سپس خواهند آمد، گفته بود و برخى را كه پسين بودند، به پيامبران پيشين شناسانده بود. قرنها بدين منوال گذشت و روزگاران سپرى شد. پدران به ديار نيستى رفتند و فرزندان جاى ايشان بگرفتند.
@Shahid_Ali_khalili_313🍃🌺
خشتـــ بهشتـــ
جوانان بصره در یک حرکت تحسین برانگیز کنسولگری جمهوری اسلامی ایران که توسط اغتشاشگران تحت مدیریت عربس
.
⭕ عذرمیخواهم از تو برادرم.
🔹با تمام وجودم شرمنده دستهایی هستم که جارو به دست گرفت و کنسولگری ایران در بصره را جارو کشید تا عمال انگلیس در عراق را رسوا کند.
🔸بوسه بر دستهایی میزنم که عاشقانه عکس اماممان خمینی بزرگوار را بر دیوار کنسولگری ما زد تا روباه انگلیسی را ناامید کند.
این دستها برایم آشناست. همان است که ایام اربعین حسینی بازوی ما را میگیرد و به زور، ما را میهمان خانه و موکبش میکند تا با همه هستیاش از ما پذیرایی کند.
🔹اما از تو شرمندهام که قوه قضائیه جمهوری اسلامی تاکنون جارو به دست نگرفته تا عمال انگلیس خبیث در ایران را از دامن ما پاک کند.
به حالت غبطه میخورم که تو، کار عراقیِ انگلیسی را میتوانی جبران کنی اما من، راهی برای جبران اهانتهای ایرانیِ انگلیسی به شما را ندارم.
🔸اما این چند سطر را مینویسم و این چند عکس را اینجا میگذارم تا بدانی آنها که به شما اهانت کردند، انگلیسی هستند، ایرانی نیستند.
🔹تفرقه ما و شما آرزوی دیرینه انگلیس است. روزنامههای انگلیس در ایران، مدتهاست این پروژه را برای تخریب رابطه ما و شما آغاز کردهاند. به قدری از شرافت بیبهرهاند که وقتی در عراق زلزله آمد و بخشی از شهرهای مرزی ما با شما هم لرزید، تیتر یک زدند که زلزله عراق ایران را لرزاند، تو گویی لرزیدن شهرهای ما تقصیر مردم عراق بوده است. جماعتی که هیچ قید و بندی ندارند، همکاران سابقشان امروز رسما مستخدم بیبیسی هستند و هرازگاهی خبر هرزگیهایشان منتشر میشود، روزنامهای که تحریریهاش به اذعان خبرنگارش محل شهوترانی دبیرانش شده است، به زائران عراقی تهمت سوء میزند.
🔸جماعتی که دلیل کمرونق بودن توریسم در ایران را قوانین اسلامی چون حجاب میدانند، امروز از ورود این حجم از زائر عراقی به ایران ناراحتند.
🔹عکسها را باز هم ورق بزن. با دقت نگاه کن. میبینی چطور خبر سفر ماه عسل شاهزاده ویلیام انگلیسی را با رنگ و لعاب پوشش دادهاند و برایش رپرتاژ رفتهاند؟ باورت میشود این روزنامه ایرانی است و برای مردم ایران منتشر میشود؟
میبینی چطور برای عروس سلطنتی انگلیس غش و ضعف کردهاند؟
میبینی چقدر برایشان مهم است که ملکه الیزابت بدون عینک آفتابی بیرون آمده است؟
میدانی اینها خبر جنایات آمریکا و انگلیس را در ایران سانسور میکنند؟
🔸اینها جسمشان ایرانی است، روح انگلیسی دارند. اهانتهایشان را به پای مردم ما ننویسید. اینها از یکی شدن ما و شما وحشت کردهاند، چون این وحدت کاخ ملکه الیزابت را به لرزه درآورده است.
✍ سید یاسر جبرائیلی
@Shahid_Ali_khalili_313🍃🌺
IMG_20180913_223958.jpg
40.8K
شب جمعه
وماه حزن و ماتم
هوای کربلا
دارد دل ما
خداوندا به
اشک چشم زینب
تو بنما کربلا را روزی ما
السلام علیک یا اباعبدلله الحسین💔
#شب_چهارم_ماه_دلدادگی
#شبتون_کربلایی
°•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
IMG_20180312_170651_562.jpg
113.4K
.
🔹❣صبح و سلامی_به_مولا ❣🔹
✋باز هم روز من و عرض ادب
❣محضر یار
🍃باسلامی برکت یافته روز و شب ما
🔷أَلسلامُ عَلى مَن طَهَّره الجلیل
🔹سلام بر آن کسى که رب جلیل
او را مطهر گردانید
#صبحتون_کربلایی
°•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
❣🔷❣
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۳ شهریور ۱۳۹۷
میلادی: Friday - 14 September 2018
قمری: الجمعة، 4 محرم 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه)
- یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹فتوی شریح قاضی ملعون به قتل امام حسین، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا عاشورای حسینی
▪️21 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️30 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️45 روز تا اربعین حسینی
▪️53 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
✅ با ما همراه شوید👇👇👇
°•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
خشتـــ بهشتـــ
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #ششم نمك زخم نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراح
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #هفتم
شروع ماجرا
سینه سپر کردم و گفتم ...
- همه پسرهای هم سن و سال من خودشون میرن و میان... منم بزرگ شدم ... اگر اجازه بدید می خوام از این به بعد خودم برم مدرسه و برگردم ...
تا این رو گفتم ... دوباره صورت پدرم گر گرفت ... با چشم های برافروخته اش بهم نگاه کرد ...
- اگر اجازه بدید؟؟!! ... باز واسه من آدم شد ... مرتیکه بگو...
زیر چشمی یه نگاه به مادرم انداخت ... و بقیه حرفش رو خورد ... مادرم با ناراحتی ... و در حالی که گیج می خورد و نمی فهمید چه خبره ... سر چرخوند سمت پدرم ...
- حمید آقا ... این چه حرفیه؟ ... همه مردم آرزوی داشتن یه بچه شبیه مهران رو دارن ...
قاشقش رو محکم پرت کرد وسط بشقاب ...
- پس ببر ... بده به همون ها که آرزوش رو دارن ... سگ خور...
صورتش رو چرخوند سمت من ...
- تو هم هر گهی می خوای بخوری بخور ... مرتیکه واسه من آدم شده ...
و بلند شد رفت توی اتاق ... گیج می خوردم ... نمی دونستم چه اشتباهی کردم ... که دارم به خاطرش دعوا میشم ...
بچه ها هم خیلی ترسیده بودن ... مامان روی سر الهام دست کشید و اون رو گرفت توی بغلش ... از حالت نگاهش معلوم بود ... خوب فهمیده چه خبره ... یه نگاهی به من و سعید کرد ...
- اشکالی نداره ... چیزی نیست ... شما غذاتون رو بخورید...
اما هر دوی ما می دونستیم ... این تازه شروع ماجراست ...
.
.
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناس است
با ما باشید😊
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #هشتم
سوز درد
فردا صبح زود از جا بلند شدم و سریع حاضر شدم ... مادرم تازه می خواست سفره رو بندازه ... تا چشمش بهم افتاد دنبالم دوید ...
- صبح به این زودی کجا میری؟ ... هوا تازه روشن شده ...
- هوای صبح خیلی عالیه ... آدم 2 بار این هوا بهش بخوره زنده میشه ...
- وایسا صبحانه بخور و برو ...
- نه دیرم میشه ... معلوم نیست اتوبوس کی بیاد ... باید کلی صبر کنم ... اول صبح هم اتوبوس خیلی شلوغ میشه...
کم کم روزها کوتاه تر ... و هوا سردتر می شد ... بارون ها شدید تر ... گاهی برف تا زیر زانوم و بالاتر می رسید ... شانس می آوردیم مدارس ابتدایی تعطیل می شد ... و الا با اون وضع ... باید گرگ و میش ... یا حتی خیلی زودتر می اومدم بیرون ...
توی برف سنگین یا یخ زدن زمین ... اتوبوس ها هم دیرتر می اومدن ... و باید زمان زیادی رو توی ایستگاه منتظر اتوبوس می شدی ... و وای به اون روزی که بهش نمی رسیدی ... یا به خاطر هجوم بزرگ ترها ... حتی به زور و فشار هم نمی تونستی سوار شی ...
بارها تا رسیدن به مدرسه ... عین موش آب کشیده می شدم ... خیسه خیس ... حتی چند بار مجبور شدم چکمه هام رو در بیارم بزارم کنار بخاری ... از بالا توش پر برف می شد ... جوراب و ساق شلوارم حسابی خیس می خورد ... و تا مدرسه پام یخ می زد ...
سخت بود اما ...
سخت تر زمانی بود که ... همزمان با رسیدن من ... پدرم هم می رسید و سعید رو سر کوچه مدرسه پیاده می کرد ... بدترین لحظه ... لحظه ای بود که با هم ... چشم تو چشم می شدیم ... درد جای سوز سرما رو می گرفت ...
اون که می رفت ... بی اختیار اشک از چشمم سرازیر شد... و بعد چشم های پف کرده ام رو می گذاشتم به حساب سوز سرما ... دروغ نمی گفتم ... فقط در برابر حدس ها، سکوت می کردم ...
.
.
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناسه
با ما همـــراه باشیـــد😊
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】
Meysam Motiee - Poshte Sar Marghad Mola.mp3
16.68M
🌸🍃اینجا هر کی هر چی داره نذرحُسین کرده💔
یاحسین لبیکَ🌹🍃
#جانم_حسین🕊
#حاج_میثم_مطیعی💚🍃
ʝσɨŋ↓
【 @marefate_khodaie 】
خشتـــ بهشتـــ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش نهم: بعثت پیامبران وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ، أَخَذَ
خطبه ی1نهج البلاغه؛بخش دهم: اهداف بعثت پیامبر اعظم
إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ، مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ، فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ، ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ.
و خداوند سبحان، محمد رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت به پايان برد. در حالى كه از پيامبران برايش پيمان گرفته شده بود. نشانه هاى پيامبرى اش آشكار شد و روز ولادتش با كرامتى عظيم همراه بود. در اين هنگام مردم روى زمين به كيش و آيين پراكنده بودند و هر كس را باور و عقيدت و آيين و رسمى ديگر بود: پاره اى خدا را به آفريدگانش تشبيه مى كردند. پاره اى او را به نامهايى منحرف مى خواندند و جماعتى مى گفتند كه اين جهان هستى، آفريده ديگرى است. خداوند به رسالت محمد (صلى اللّه عليه و آله) آنان را از گمراهى برهانيد و ننگ جهالت از آنان بزدود.
خداوند سبحان، مرتبت قرب و لقاى خود را به محمد (صلى اللّه عليه و آله) عطا كرد و براى او آن را پسنديد كه در نزد خود داشت. پس عزيزش داشت و از اين جهان فرودين كه قرين بلا و محنت است، روى گردانش نمود و كريمانه جانش بگرفت. -درود خدا بر او و خاندانش باد-.
محمد (صلى اللّه عليه و آله) نيز در ميان امّت خود چيزهايى به وديعت نهاد كه ديگر پيامبران در ميان امّت خود به وديعت نهاده بودند زيرا هيچ پيامبرى امّت خويش را بعد از خود سرگردان رها نكرده است، بى آنكه راهى روشن پيش پايشان گشوده باشد يا نشانه اى صريح و آشكار براى هدايتشان قرار داده باشد.
@shahid_Ali_khalili_313 🍃🌺
ای داغـدارِ کـرب و بَـلا بـرگــرد
« یا لَیـتنــا » بگـو و بیـا برگـرد
صاحب عَـزای روضـه ی عاشـورا
گریـه کـنِ حسـیـنیـه ها برگــرد
اَلَّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِڪـَ الفَرَج
@shahid_Ali_khalili_313🍃
0062a82e63dee834ad8792aae3de1b28962484b9.jpg
48.6K
هرروزوشب که برمحنت گریه می کنم
بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم!
یعقوب های چشم من از دست رفته اند
از بس، برای #پیرهنت گریه می کنم!
#السلام_علی_العطشان
#صلی_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_پنجم_ماه_دلدادگی
#شبتون_کربلایی
👉 @shahid_Ali_khalili_313 👈
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۴ شهریور ۱۳۹۷
میلادی: Saturday - 15 September 2018
قمری: السبت، 5 محرم 1440
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹رسیدن حصین بن نمیر با 4هزار اسب سوار به کربلا، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا عاشورای حسینی
▪️20 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️29 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️44 روز تا اربعین حسینی
▪️52 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #نهم
چشم های کور من
اون روز ... یه ایستگاه قبل از مدرسه ... اتوبوس خراب شد ... چی شده بود؛ نمی دونم و درست یادم نمیاد ... همه پیاده شدن ... چاره ای جز پیاده رفتن نبود ...
توی برف ها می دویدم و خدا خدا می کردم که به موقع برسم مدرسه ... و در رو نبسته باشن ... دو بار هم توی راه خوردم زمین ... جانانه سر خوردم و نقش زمین شدم ... و حسابی زانوم پوست کن شد ...
یه کوچه به مدرسه ... یکی از بچه ها رو با پدرش دیدم ... هم کلاسیم بود ... و من اصلا نمی دونستم پدرش رفتگره... همیشه شغل پدرش رو مخفی می کرد ... نشسته بود روی چرخ دستی پدرش ... و توی اون هوا، پدرش داشت هلش می داد ... تا یه جایی که رسید؛ سریع پیاده شد ... خداحافظی کرد و رفت ... و پدرش از همون فاصله برگشت...
کلاه نقابدار داشتم ... اون زمان کلاه بافتنی هایی که فقط چشم ها ازش معلوم بود ... خیلی بین بچه ها مرسوم شده بود ... اما ایستادم ... تا پدرش رفت ... معلوم بود دلش نمی خواد کسی شغل پدرش رو بفهمه ... می ترسیدم متوجه من بشه ... و نگران که کی ... اون رو با پدرش دیده ...
تمام مدت کلاس ... حواسم اصلا به درس نبود ... مدام از خودم می پرسیدم ... چرا از شغل پدرش خجالت می کشه؟... پدرش که کار بدی نمی کنه ... و هزاران سوال دیگه ... مدام توی سرم می چرخید ...
زنگ تفریح ... انگار تازه حواسم جمع شده بود ... عین کوری که تازه بینا شده ... تازه متوجه بچه هایی شدم که دستکش یا کلاه نداشتن ... بعضی هاشون حتی چکمه هم نداشتن... و با همون کفش های همیشگی ... توی اون برف و بارون می اومدن مدرسه ...
بچه ها توی حیاط ... با همون وضع با هم بازی می کردن ... و من غرق در فکر ... از خودم خجالت می کشیدم ... چطور تا قبل متوجه نشده بودم؟ ... چطور اینقدر کور بودم و ندیدم؟...
اون روز موقع برگشتن ... کلاهم رو گذاشتم توی کیفم ... هر چند مثل صبح، سوز نمی اومد ... اما می خواستم حس اونها رو درک کنم ...
وقتی رسیدم خونه ... مادرم تا چشمش بهم افتاد ... با نگرانی اومد سمتم ... دستش رو گذاشت روی گوش هام ...
- کلاهت کو مهران؟ ... مثل لبو سرخ شدی ...
اون روز چشم هام ... سرخ و خیس بود ... اما نه از سوز سرما ... اون روز .. برای اولین بار ... از عمق وجودم ... به خاطر تمام مشکلات اون ایام ... خدا رو شکر کردم ...
خدا رو شکر کردم ... قبل از این که دیر بشه ... چشم های من رو باز کرده بود ... چشم هایی که خودشون باز نشده بودن ...
و اگر هر روز ... عین همیشه ... پدرم من رو به مدرسه می برد ... هیچ کس نمی دونست ... کی باز می شدن؟ ... شاید هرگز ...
.
.
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حق_الناسه
ʝσɨŋ↓
【 @shahid_Ali_khalili_313 】