خشتـــ بهشتـــ
۲۸ دیماه #سالروز_شهادت #شهید_جهاد_مغنیه در سوریه می باشد .
#دانشجوی رشته مدیریت دردانشگاه آمریکایےبیروت،یکےاز بهترین دانشگاه های خاورمیانه بود وتنهایڪ درسش باقے مانده بودکہ در #سوریہ،عنوان چهارمین #شهید خانواده را از آن خود کرد.
#فرزند #شهید_عماد_مغنیه،همان مردی که سال ها از دست جوخه های ترور صهیونیست ها پنهان شده بود اما سرانجام توسط همین ایادی کفر در دمشق و در سال 1386 به #شهادت رسید، بسیار ناراحتمان کرد نه از این بابت که ناراحت باشیم از اینکه سرانجام زندگی این مرد جوان با #شهادت پایان یافته نه،به قول #شهید_آوینی مرگی چونین، برای اولیای خاص خداست و هر مدعی لاف زن،لیاقت پوشیدن ردای #شهادت را ندارد ناراحتی از این باب بود که غبطه خوردیم به حال پسر جوان که دانست چطور حاجتش را از درگاه حضرت حق بگیرد و راهی را برود که خود اراده کرده بود نه سرنوشتی که حتی بادها هم می توانند برای انسانی تصمیم گیری کنند اما جهاد عماد مغنیه،معروف به جواد در سال 1991 در لبنان و در خانواده ای مبارز متولد شد پدرش،عماد مغنیه،نام برادر #شهیدش در مبارزه با صهیونیست ها برا برای وی انتخاب کرد وی همواره در کنار پدرش که از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان بود،حضور داشت و پس از #شهادت پدرش،رابطه ی تنگاتنگی با سیدحسن نصرالله و سردار سلیمانی داشت،به طوری که برخی این دو بزرگوار را به عنوان پدران معنوی جهاد می دانند. پدر او عماد مغنیه معروف به حاج رضوان بود، کسی که 23 سال قوی ترین سرویس های جاسوسی اسرائیل را به سخره گرفت و آن ها نتوانستند او را پیدا کنند. شهید جهاد، چهارمین شهید از خانواده ی مغنیه می باشد. او تحصیلات عالیه را در رشته ی مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت ، شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای شهادت نائل شد.
#خواهر #شهید_جهاد_مغنیه :
#مادر من یک زن فوق العاده است وقتی خبر #شهادت بابا رسید،رفت دو رکعت #نماز خواند همه ما را مادرمان آرام کرد بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند،وقتی دید در مواجه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت:الحمدالله که وقتی #شهید شدی، کسی خانوادت را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نکردند همین که یک جمله ما را آن قدر خجالت داد که آرام شدیم بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد،یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و #قرآن و #زیارت_عاشورا خواند خبر #شهادت جهاد را هم که شنید همین طور دلم سوخت وقتی پیکر جهاد را دیدم مثل بابا شده بود. #خون ها را شسته بود ولی جای زخم ها و پارگی ها بود جای کبودی و #خون مردگی ها تصاویر #شهادت بابا و جهاد با هم یکی شده بود یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم باز مادر غیرمستقیم ما را آرام کرد وقتی صورت جهاد را بوسید، گفت:ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده البته هنوز به اربا اربا نرسیده لایوم کیومک یا اباعبدالله (ع) ما هم از خجالت آرام شدیم بعد هم مادرم خودش توی قبر جهاد رفت همان قبر! سه ساعت #قرآن و #زیارت_عاشورا و دعا در قبر خواند.
||•🇮🇷 @marefat_ir
||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir