eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀گمنامی از جنس فاتحان است که جورِ تاریخ بر نامش سایه افکنده تا نسل های بعد از جنگ چیزی از او در گوشه ذهنشان به یادگار نداشته باشند. 😔 اِرباً اِرباً شده بود.😢 چیزی شبیه به پیکر قطعه قطعهِ شده علی اکبر(ع)😭. یک تکه از بدنش در روستای «عظیمیه» در غرب به یادگار ماند 😥وتکه ای دیگر میهمان قطعه 26 بهشت زهرا (س) شد.😓 در عملیات شناسایی، گلوله تانک مامور بود تا او را به آرزوی دیرینه اش که همان تکه تکه شدن در راه اسلام بود برساند. در جایی خواندم شهید به همرزمش گفته بود «دعا کن🙌 با گلوله توپ شهید شوم. زیرا اگر در این دنیا بسوزیم🔥 می توانیم مطمئن شویم که خداوند گناهان ما را بخشیده است.»🙏🌱 شهید «محسن حاجی بابا» در گمنامی فرمانده بود☘ و در گمنامی پر کشید🥀 و در گمنامی دل از دنیای وانفسا کَند🌺؛ همانطور که از رتبه تک رقمی رشته پزشکی😍گذر کردُ دل به سبزی لباس پاسداری دوخت.😇 به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ♥️••👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀دخترا بابایی‌ان😭😭 واقعا این لحظه چند؟!😔 به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 دانلود فیلم کامل در لینک زیر👇 https://www.aparat.com/v/n7khw •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• 🖤••👆🏻
کمال صبح روز یکشنبه از پایگاه مقاومت بسیج مالک‌اشتر(ناحیه شرق تهران) خارج شد. ناگهان در اطراف خیابان باب همایون متوجه شد، مـأمورین شهرداری با گروهی از اراذل و اوباش😡 در حال زد و خورد هستند، مأموران شهرداری به آنها تذکر دادند، 🤨که در محل عبور و مرور مردم سد معبر نکنند😤، اما آنها با فحاشی😖 نسبت به حضرت امام (ره)‌🤬 و مسئولین نظام مردم را در اطراف خود جمع کردند. ولی‌زاده با مشاهده این صحنه آنها را از این کار منع کرد🤫، ناگهان یکی از آنها با چاقو🔪 صورت او را مجروح ساخت. کمال با زحمت بسیار در حالیکه پیکرش غرق در خون بود😭، مردانه ایستاد💪 و با تلاش فراوان آنها را به مسجد آن منطقه تحویل داد،‌ زمانیکه بسیجیان او را به بیمارستان منتقل کردند🚑، کمال قدرت نفس کشیدن نداشت،‌ و به علت خونریزی شدید در بیمارستان سینا به شهادت رسید،😓 او جان خویش را به انقلاب هدیه نمود،‌ تا به مسلمانان ایران یادآوری کند،‌ ارزش‌های دفاع مقدس و انقلاب اسلامی به اندازه قطرات خون هر ایرانی ارزشمند است.✋ به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• 🖤••👆🏻
خشتـــ بهشتـــ
حضور در حماسه کربلای 5 برای فلاحت‌پور 🥀افتخاری باورنکردنی محسوب می‌شد😍،‌ بعد از اتمام جنگ به ادامه تحصیل روی آورد📒 و در رشته سینما در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد 🎥و فعالیت‌های خودش را در 🔹حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 🔹روایت فتح، 🔹گروه تلویزیونی جهاد، 🔹صدا و سیما ادامه داد. اردیبهشت 1371برای مهدی بوی خوش سفر را به همراه آورد. او برای فیلمبرداری جنایات اسرائیل😤 در لبنان و انعکاس وضعیت آوارگان فلسطینی 😔به لبنان سفر کرد. او که در صداوسیمای مرکز تهران مدتی تهیه کننده و گزارشگر ودانشجوی رشته سینما بود 😎بارها به جبهه های حق علیه باطل شتافت😇 و دو بار مجروح شیمیایی شد😷 اما روح بلندش او را به دفاع از مظلومین حزب الله لبنان کشاند و در سرزمین غربت، جبهه ای که رویاروی جنایتکاران رژیم صهیونیستی👿 بود، در بمباران مردم مظلوم لبنان در تاریخ 1/3/71 به فیض شهادت رسید.😭 ✍شهید آوینی هم در دلنوشته ای درباره شهیدفلاحت پور که بر سر مزار وی حک شده چنین گفته بود: «عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم . این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم. مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد واگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند. پس به راستی این عجیب نیست که ما واماندگان در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم». به مناسبت 🥀 (مهدی)_فلاحت‌پور💜 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• 🖤••👆🏻
✨امام خامنه‌ای(حفظه الله) ما در بیان زندگی‌نامه‌ی شهیدان🥀 سعی کنیم خصوصیّات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را تبیین کنیم، این مهم است👌 🍃🌸 📓کتاب غریب غرب؛ روایتی کوتاه از زندگی شهید بروجردی ✍نویسنده: عباس رمضانی 📚ناشر: روایت فتح این کتاب اولین جلد از 🖇مجموعه سرداران است که به سیری کوتاه در زندگی سراسر مجاهدت و ایثار 🥀 می پردازد. کتاب غریب غرب، غربتی سنگین را برجان آدمی می نشاند. 😞گویا کاسه عمر منتهی به شهادت را، گذر روز ها و شب ها پر نمی کند.😔 آن چیزی که آن را لبالب و تلاطم می کند، غربت است😟. غربت با شهادت ارتباطی تنگاتنگی دارد.🤝 هر قدر این رابطه عمیق تر باشد، انسان راحت تر دل می کَند😇 و سبک می شود و شایسته لقا می شود😇 و هر قدر غریب تر باشی، شهید تری.😫 محمد از دانه درشت های این جنس است.😍 از خیلی ها زخم خورد؛ 😭از تهران نشینان تا کردستان بان ها.😖 او با این زخم ها مأنوس شد، خو گرفت و پرواز کرد.😭 به مناسبت 🥀 💜 ملقب به 💛 💙 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
✨امام خامنه‌ای(حفظه الله) ما در بیان زندگی‌نامه‌ی شهیدان🥀 سعی کنیم خصوصیّات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را تبیین کنیم، این مهم است👌 🍃🌸 📓کتاب سیرت رضوانی؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر 🥀 ✍نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی، محمد جلالی شم آبادی و سعید زرینی 📚ناشر: انتشارات سلمان 🍃🌸 بحث عدم انجام عملیات مطرح شد🗣، چنین استنباط نشود که منظور این است که با مذاکره مسئله جنگ را حل کنیم. خود مسئولین هم گفتند که منظور از مذاکره، مذاکره با چه کسی است؟! ما با صدام🤬 که مذاکره ای نداریم. تمام این فشارهایی که اینها می آورند به خاطر قدرت نمایی جمهوری اسلامی است، برای این است که ما از عملیات سخن گفتیم💪 و اینها برای این که مانع انجام عملیات شوند، قصد دارند تا ما را به پشت میز مذاکره بکشانند.👥😑 اگر قرار باشد که عملیات انجام ندهیم و سر میز مذاکره بنشینیم😖، این ها می فهمند که قدرتی نداریم😤 و فقط مانور داده‌ایم. 😣از این صحبت‌ها چنین نتیجه می‌گیریم که تنها راه نشستن بر سر میز مذاکره، ساقط کردن صدام است….✌️✊👌💪 به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
به روایت همسر شهید: فاطمه زمانی که یک سال از شهادت پدرش گذشته بود 😢خواب زیاد می‌دید. یک روز گفت : مامان دیشب خواب دیدم که از بازو بابا خون می آمد.😭 چفیه دور گردن پدرم بود باز کردم و به دستشان بستم. 😔 با خودم گفتم : خدایا تعبیر خواب این بچه چی می‌تونه باشه؟🤔 پدر شوهرم زنگ زدند📞 منزلمان وگفتند: امشب منزل ما بیاید. که برای مصاحبه🎤 می خواهند بیایند. بعد همان شب فاطمه این خواب را گفت . عمویش گفتند : خواب فاطمه راست است.😞 دستان برادرم مثل حضرت ابولفضل😭 قطع بود. و ما یکسال می شد که از این نحوه ی شهادت همسرم خبر نداشتیم.😭 به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
خشتـــ بهشتـــ
🍃مادر با رویای صادقه‌ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد اما با به صاحب نامش و اشک‌های مادر، شفا یافت. 🍂در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه‌ای که تاریخ‌هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش😞. 🍃عشق است و بی‌تابی‌اش... وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک‌های ، فکه، و راهی شد...👣 🍂تفحص کرد پیکرهای باقی مانده را ... بیرون آمده از دل خاک را ..استخوان‌های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده‌های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی‌ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد....🌸 🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست... شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند ...🕊 🍂در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک بوسه می‌زد و از درد گریه می‌کرد، اشک ریخت😭 🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده‌اند. ساک را بست و به دنبال نشانه‌ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد، بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک » دوستانش را بی‌تاب کرد. به رسم دست‌هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود...😔 🍂در هفتمین روز محرم شهید شد و در روز عاشورا ... عراقی‌ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند... بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍نویسنده: به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
تجربیاتی که جاسم از حضورش در جنگ تحمیلی به دست آورده بود☺️ باعث شد که پس از شروع ماجرای سوریه برای دفاع از حرم اهل بیت (ع)😇 به صورت داوطلبانه عازم این کشور شود. به گواه دوستانش شجاعت و ذکاوتش💪 در مبارزه با تکفیری ها مثال زدنی بود و به همین خاطر شهرت ضدگلوله😎 به او داده بودند،همراه رزمندگان عراقی درکشور سوریه به دفاع از حرم حضرت زینب(س) پرداخت😍. با شروع نبرد تکفیری ها در عراق تصمیم گرفت در این کشور به جهاد بپردازد. لهجه غلیظ عربی سید جاسم در عراق خیلی کمک‌حال بچه‌ها بود، او در آن شرایط حساس منطقه و اوضاع تروریست‌های خائن😡 داخل نیروهای دشمن نفوذ می‌کرد،🤓 اطلاعات کامل را کسب می‌کرد و بازمی‌گشت.😆 در نهایت 🥀در تاریخ 7 خرداد ماه 1394 در جاده سید غریب محور الرمادی سامرا و در جبهه‌های مقاومت عراق و سوریه در درگیری با نیروهای تکفیری و تروریست بر اثر ترکشی که به شاهرگ گردنش اصابت کرد، به شهادت رسید.😭😭 به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
پدر شهید هاشمی از لحظات چشم‌انتظاری می‌گوید که آدم را یاد پدران و مادران چشم‌انتظار خودمان می‌اندازد.😢 وی می‌گوید: انتظار واقعاً سخت است. ما خیلی منتظر بودیم که خبر خوبی از نعمت بشنویم. 😭هر بار که شماره‌ای ناشناس با گوشی من تماس می‌گرفت📲 سریع پاسخ را می‌دادم که شاید بخواهد خبری از پسرمان به ما بدهد. سه سال چشم‌انتظاری برای من و مادرش سخت گذشت. همیشه با خود زمزمه می‌کردم و می‌گفتم که یازینب کبری(س) من این پسرم را به تو دادم، این قربانی را از من قبول کن . 😭😭😭😭 . به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 💙 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨صحبت‌های جالب و شنیدنی 🥀 به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 ❤️ •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
🍃🌸وصیت نامه 🥀 بسم الله الرحمن الرحيم ✍ من سيد محمد رضا سعيدي خراساني: پسران من همگي اهل علم و تبليغ براي خداشويد.😎 دختران من به شوهر اهل علم و تبليغ همسر شويد.😇 در زندگي باهم متحد باشيد🤝 و براي دنيا با هم اختلاف نكنيد📛،همگي حق مادر را رعايت كنيد ☺️و جنازه مرا در قم دفن كنيد،مرا دعا كنيد و سلام مرا به همگي برسانيد.✋ دو روز روزه برايم بگيريد. ❇️از آيه ۱۵۲تا ۱۵۷از سوره بقره غفلت نكنيد… به هر كسي كه مي خواهد زحمات فاتحه خواني برايم بكشد بگوييد👈✅ در عوض يك مساله ياد بگيريد و عمل كنيد و هر كس به من بدهكار است من كه صورت ندارم📜،اگر تا آخر عمرش نتوانست بپردازد بري الذمه است.😌 به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 ❤️ •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
خشتـــ بهشتـــ
#شهید_مصطفی_صدرزاده❤️
🖇 گویا به پرستار ها اعلام کردند که سردار سلیمانی برای دیدار مصطفی آمد ... یکی از پرستار ها آمد پیش مصطفی وگفت: من میدونم تو شخصیت مهمی هستی!! مصطفی هم با بی تفاوتی جواب داد منو تو مثل همیم و هیچ فرقی با بقیه نداریم ... پرستار گفت: ولی میدونم که سردار سلیمانی به دیدنت اومده ...! مصطفی هم جواب داد: ایشونم یکیه مثل من و تو :)) همیشه همینطور بود نه فقط آن موقع، قبل از آن هم برایش مهم نبود که آدم شناخته شده ای باشد یا نه ...؟! اگر‌ کاری انجام می داد اسم و رسم برایش مهم نبود🙃🍃 نام شهید: مصطفی صدرزاده تاریخ تولد: ‌1365.6.19 محل شهادت: حومه حلب تاریخ شهادت: 1394.8.1 🌹 🕊 📚 @shohadae_sho ♥️•••👆|🕊🌸
🌹 🌹 ڪاری ڪه انجام مےدهید ، حتی نایستید ڪه ڪسی بگوید خستہ نباشید ! از همان در پشتی بیرون بروید ... چون اگر تشڪر ڪنند ، تو دیگر اجرت را گرفتہ و چیزی برای آن دنیایت باقی نمےماند . 🕊 ❤️
🛣یه‌روزتوی‌مسیری‌ازمنطقه‌داشتیم برمیگشتیم‌که‌تعدادی‌دختروپسر🙋‍♂ سوری‌برا‌مادست‌تکان‌میدادن🙋‍♀ ودنبال‌خودروی‌مامیدویدن...🚐 محمدحسین‌به‌راننده‌گفت:‌وایسا❗ ️هرچی‌خوردنی‌وتنقلات‌داشتیم🍭 دادبهشون‌وحرکت‌کردیم...👋 موقع‌حرکت‌گفت‌بچه‌هانگاه‌کنید این‌بچه‌هاچقدرزیباوقشنگن...❤️ مثل‌عروسکن...🤗 🙄آهی‌کشید‌ازش‌پرسیدم‌چیشده؟ گفت:یادعلیرضاافتادم‌دلم‌براش💔 تنگ‌‌شده‌دیشب‌زنگ‌زدم‌مادر😐 علیرضاگفت‌علیرضاعکستو گذاشته‌کنارش‌وخوابیده.😭 🌹 🌹 🌹 http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34
"اگر ایمان نباشد عشق تنها به کار آدمی نخواهد آمد، چون عشق و ایمان در می آمیزند قهرمانه ها آغاز می شود"❤️ کاش معشوقه ز عاشق طلب جان میکرد تا که هر بی سر و پایی نزند لاف ز عشق پنجمین سالروز شهادت شهید حمید سیاهکالی مرادی ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ @shohadae_sho ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
مقید نبودن به دنیا بارزترین ویژگی شهید رشوند بود. به هیچ عنوان اجازه نمی داد دنیا دست و بالش را ببندد.😊 عرق خاصی برای کارش داشت و تلاش می کرد در همه حوزه ها فعالیت داشته باشد، مثلا مدتی زبان انگلیسی را دنبال کرد. در خانه پرتاپ دارت انجام می داد. می گفت همه چیز را باید یاد گرفت.✅ آدم مهربانی بود. در سوریه وقتی به بچه های حلب خبر دادند عمو رشید شهید شده بچه ها گریه می کردند. 😭 شهید در مدت زمانی که حلب بود برای مردم سوری غذا و نفت می برد و از این طریق ارتباط خوبی با بچه ها پیدا کرده بود.💔 شهید مدافع حرم عبدالرشید رشوند🌹 🕊 ┏━ ✨ 🌹 ✨ 🌸 ✨ ━┓ 💐 @shohadae_sho 💐 ┗━ ✨ 🌸 ✨ 🌹 ✨ ━┛
#خاطرات_شهید 💠در امر بیت المال بسیار حسّاس و دقیق بود. همیشه درباره امکاناتی که مردم برای رزمندگان می فرستادند سفارش می کرد و نسب به اسراف ها و حیف و میل اموال هشدار می داد: – این پوشاک و خوراک و وسایت نقلیه اهدایی, از طرف کسانی می رسد که شاید خودشان به نان شبشان محتاج باشند, پس وای بر ما که ملاحظه این ها را نکنیم و در مصرفشان اسراف ورزیم! 💠یکی از درس هایی که ما از وی گرفتیم این بود که تا لباسی و وسیله ای کاملاً غیر قابل استفاده نمی شد کنارش نمی نهاد. مثلاً اگر لباسش پاره می شد, خودش می نشست و شروع می کرد به وصله کردن, هیچ اِبایی نداشت که لباس فرم یا کار وصله دار بپوشد. 💠یک بار در اعتراض بدین عمل ایشان گفتم: – آقا اسماعیل! شما رییس ستاد لشگری, این لباس های وصله دار مناسب شأن و مقام شما نیست. خوب نیست که با این لباس ها در جلسات حاضر شوید! 💠او سری به تأسّف تکان داد و گفت: – بابا! ما بزرگان دینمان وقتی که لباسشان پاره می شد وصله می کردند و بدین سادگی ها لباسی را دور نمی انداختند. حال شما می گویید ما از آن ها بالاتریم؟! ✍به روایت سردارشکارچی 📎رییس ستاد لشگر۱۷علی‌ابن‌ابیطالب #سردارشهید_اسماعیل_صادقی🌷 #سالروز_شهادت ●ولادت : ۱۳۳۶ قم ●شهادت 29 /12 /1363 عملیات بد #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣❣
●وقتے ضارب علی رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم، یک پیرمرد اومد گفت: خوب شد همینو می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟ علی با همان بدن بی جان گفت: حاج آقا فکر کردم دختر شماست، من از ناموس شما دفاع کردم. 📎پ ن : 3 فروردین، سالروز آسمانی شدن شهید امر به معروف و نهی از منکر، را گرامی می داریم. 🌷 ❣❣❣❣❣
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی قرار بود صبح روز عید غدیر برود خدمت آقا و درجه سرلشگری اش را بگیرد. همه تبریک گفتند ،☺️ خودش می گفت: درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانیست وقتی آقا درجه را روی دوشم میگذارند از من راضی هستند وقتی ایشان راضی باشد، #امام_عصر (عج) هم راضی اند. همین برایم بس است.😊 انگار مزد تمام سال های جنگ را یکجا بهم دادند .✅ صبح روز بعد از خاکسپاری خانواده اش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا (س)، سر قبر شهید صیاد، اما پیش از آنها کس دیگری هم آمده بود . آقا که فرمودند : دلم برای صیادم تنگ شده، مدتی است ازش دور شده ام .💔 #سالروز_شهادت #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
شهید مختار سلیمانی🌹🍃🌹🍃 ولادت: ۱۳۳۸ - روستای آمره، تفرش، استان مرکزی شهادت : ۲۶ فروردین ۶۲ ، عملیات بسیار سخت و سنگین والفجر یک در #فکه #مختار_سلیمانی چند روز پس از برداشتن جراحت، در بیمارستان «شهید کلانتری» (اهواز) بال در بال ملائک گشود. پیکر پاک این فرمانده‌ی جوان، پس از انتقال به تهران، در بهشت زهرا(صلوات الله علیها)، تا ظهور مولایش به امانت گذاشته شد.🕊 #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت که در زمان شهادت «سلیمانی»، فرماندهی لشکر۲۷محمدرسول‌الله_ﷺ را بر عهده داشت، در وصف او چنین گفته است: «این قدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حالش غبطه می‌خورد. به خدا وجود پاکش انگار ذره‌ای ترس از مرگ نداشت. سلیمانی یک سرمایه بزرگ برای انقلاب بود، یک فرمانده غنی و بزرگ مانند مالک‌اشتر، جسور و بی باک در هنگام رزم. آن قدر با بچه‌های بسیج اخلاقش خوب بود که همه شیفته‌اش شده بودند. در او ذره‌ای از وابستگی به دنیا پول، ثروث، خانواده، منصب و مقام وجود نداشت... این عزیز این گونه شربت شهادت را نوشید، ما بسیار یادش‌ خواهیم کرد و یادش را در ادامه ‌راهش به اثبات خواهیم رساند... #شهید_مختار_سلیمانی #سالروز_شهادت💔 #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
#خاطرات_شهدا ●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم." ● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟ 📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع) #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷 #سالروز_شهادت ●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰ #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
#شهید_ محسن - وزوایی نخبه علمی💫✨🌹🌹 یکی از بستگان ما خیلی مخالف انقلاب بود، ولی محسن را دوست داشت، از نخبگان علمی بود که در یکی از کشور‌های اروپایی سمت بالای پزشکی داشت، ایشان هر وقت محسن را می‌دید، می‌گفت: محسن هوش و علم تو حیف است. تا این‌که محسن مجروح شد و وقتی این فامیل ما خبر را شنید سریع خودش را به ایران رساند. زمانی که کمی محسن حال بهتری پیدا کرده بود در بیمارستان سجاد به دیدنش رفت. آن روز‌ها محسن فقط می‌توانست برخی حرف‌هایش را بنویسد و امکان صحبت نداشت. این فامیل ما اصلا انتظار نداشت محسن را با این وضعیت ببیند. با آن علاقه‌ای که به محسن و نفرتی که از انقلاب داشت یکباره بهم ریخت و گفت: «محسن ببین چه کردی، کجاست کسی که بخواهد تو را درست کند، گفتم دنبال این انقلاب نرو.» چند دقیقه‌ای صحبت کرد و در تمام مدت محسن فقط نگاه می‌کرد و چشمش تکان می‌خورد. محسن به من اشاره کرد تا کاغذی برای او ببرم، با سختی روی کاغذ نوشت: «چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم، چون در هر دو حال تکلیف خود را انجام دادیم»   #سالروز_شهادت 🌹شهید محسن وزوایی🌹 🌐#تولید_پشتیبانی ها_مانع زدایی ها #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣