هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
راوی می گوید: هنگامب که حسین علیه السلام مقهور زخمها و جراحت ها شده ( به سبب تیرهای بسیاری که بر بدن داشت) ، صالح بن وهب مزنی لعنه الله علیه بر نشیمنگاه حضرت نیزه ای زد.
حسین علیه السلام با گونه راستش از اسب به زمین افتاد در حالی می گفت: بنام خدا و بسوی خدا و به سیره و دین رسول خدا (ص) سلوک می کنم ،ایستاد.
راوی می گوید: زینب از در خیمه بیرون آمد، در حالی که ندا می داد: وای برادرم! ای سرورم! وای اهل بیتم! کاش آسمان کوه ها بر بیابانها فرو می ریخت.
راوی می گوید: شمر بر یارانش فریاد کشید و گفت: درباره مرد ( امام حسین علیه السلام ) منتظر چه هستید؟
پس همگی از هر سو بر او حمله بردند، زرعة بن شریک لعنه الله علیه بر شانه چپش ضربه ای زد و حسین نیز به او ضربه ای زد و او را از پا در آورد.
دیگری بر دوش مقدسش زد که به واسطه آن به صورت بر زمین افتاد، درحالی که ناتوان شده و گاهی برخاست و زمانی می نشست.
سنان بن انس نخعی لعنه الله علیه نیزه ای بر ترقوه ( گودی گلو) آن حضرت فرو کرد ،سپس آن را بیرون آورد و بر استخوان سینه اش کوبید.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصت نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
شاعر دراین باره گفته است : چه مصیبتی است که با ( مصیبت) حسین برابری کند؟ در آن روز که دستان سنان،او را بی سر کرد.
ابوطاهر محمد بن حسین برسی در کتابش، معالم الدین از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرموده اند: هنگامی که امر حسین علیه السلام به آنچه شد انجام یافت،( یعنی شهید شد) ،فرشتگان ضجه زدندو گفتند: پروردگارا! این حسین برگزیده تو، فرزند برگزیده تو، و فرزند پیامبر تو است!
خداوند سایه حضرت قائم علیه السلام را نمایان ساخت و فرمودند: به وسیله این شخص ، از این ماجرا انتقام خواهم گرفت.
روایت کرده اند: ابن سنان ( که ذکر شد) را مختار دستگیر کرد و انگشتانش را بند بندکرد.سپس دستان و پاهایش را بریدو برای او دیگ روغنی به جوش آورد. او را در آن انداخت در حالی که دست و پا می زد.
روای می گوید: دراین هنگام در آسمان غباری شدید و تاریک به پاخاست که که جماعت، گمان کردند عذاب به آنان رسیده است.
مدتی در این حالت درنگ کردند، سپس آن حالت از آنان برطرف شد.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصتودوم نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
هلال بن نافع می گوید: من همراه یاران عمر ایستاد بودم که ناگاه شخصی فریاد برآورد: مژده بده ای امیر: اکنون شمر حسین را می کشد.
می گوید: از میان صفوف بیرون آمدم و به نظاره ایستادم . آن حضرت مشغول جان دادن بود. به خدا سوگند کشته غرقه به خونی نیکوتر و نورانی تر از او ندیدم نور چهره اش ، و زیبایی حالتش ، مرا از فکر کشته شدنش غافل کرده، در این حال آبی طلبید.
شنیدم مردی به او میگوید: به خدا سوگند آب نخواهی چشید تا آن که به آب جوشان جهنم برسی و از آن بنوشی.
حسین علیه السلام به او فرمودند: چنین نیست، بلکه به جدم رسول خدا (ص) می رسم و همراه او در خانه اش در جایگاه صدق و نزد صاحب ملک با اقتدار ( خدای متعال ) جای خواهم گرفت، و از آبی آلایش می نوشم ، و از آنچه در باره من مرتکب شدید و رفتاری که با من داشتید و به او شکایت می کنم.
راوی می گوید: همه آنان چنان خشمگین شدند که گویی خدا در دل هیچ کدام آنان رحمی ننهاده است. پس سرش را جدا کردند در حالی که با آنان سخن میگفت: از بی رحمی آنان شگفت زده شدم و گفتم: به خدا سوگند هرگز در چیزی با شما همکاری نخواهم کرد.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصتوسوم نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
راوی می گوید: سپس به خلع کردن حسین علیه السلام ( از لباسها و دیگر وسایل حضرت ) آغاز شد، پیراهنش را اسحاق بن خوبه حضری لعنه الله علیه گرفت، و آن را پوشید و دچار پیسی و ریزش مو شد . روایت شده که در پیراهن آن حضرت علیه السلام بیش از صد و ده اثر و شمشیر و نیزه یافتند.
امام صادق علیه السلام فرمودند : بر( پیکر) حسین علیه السلام سی و سه اثر نیزه و سی اثر شمشیر یافت شد. شلوار حضرت را نیز بحر بن کعب تینی لعنه الله علیه برداشت.
روایت شده است او زمین گیر شد و پاهایش از حرکت ناتوان شد.
عمامه آن حضرت را اخنس بن مرتد بن علقمه لعنه الله علیه برداشت.
برخی نیز گفته اند: وی جابر بن یزید اودی لعنه الله بود ،که آن رابر سر گذاشت و دیوانه شد. کفشهایش را اسود بن خالد برداشت.
انگشترش را نیز بجدل بن سلیم کلبی لعنه الله علیه برداشت که انگشت حضرت را به همراه انگشتر برید.
این نامرد را مختار دستگیر کرد، دستها و پاهایش را قطع کرد و رهایش کرد که در خونش بغلطد تا آن که هلاک شد.
دستمال حضرت را که از خز بود، قبس بن اشعث لعنه الله علیه برداشت. زره آن حضرت را عمر سعدلعنه الله علیه برداشت،هنگامی که عمر سعد کشته شد ، مختار زره را به قاتل او ابو عمره بخشید.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصتوچهارم نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
شمشیرش را جمیع بن خلق اودی برداشت. برخی نیز گفته اند مردی از قبیله بنی تمیم برداشت که اسود بن حنظله لعنه الله نام داشت.
در روایت ابن بصیر است که شمشیرش به دست دختر حبیب بدیل رسید.
مولف گوید: این شمشیر به غارت رفته، ذوالفقار نبود، چرا که آن و چیزهایی دیگر مانند آن ، از ذخیره های نبوت و امامت هستند .و نزد امام زمان علیه السلام ذخیره شده و محفوظ است.
راویان حدیث در تایید گفته ما روایاتی نقل کرده اند که از جمله راوی می گوید: کنیزی از سوی خیمه های حسین علیه السلام آمد.
مردی به او گفت : ای کنیز خدا سرورت کشته شد.
کنیز گفت: فریاد زنان به سوی بانوان خود رفتم ،آنان نیز با دیدنم،برخاستتند و شیون زدند.
راوی می گوید: آن قوم برای غارت خانه های خاندان رسول خدا (ص) و نور چشم زهرای بتول سلام الله علیها از یکدیگر پیشیمی گرفتند ، تا آنجا که پوشش زنان را از پشتشان بر می گرفتند.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصتوپنجم نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.
هدایت شده از لُـھُـوف
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
دختران و بانوان ( خاندان ) رسول خدا(ص) از خیمه ها بیرون ریختند، در حالی که همدیگه را در گریه یاری می کردند و برای فراق آن حمایتگران و دوستان ناله سر می دادند.
حمید بن مسلم چنین روایت می کند که زنی را از قبیله بنی بکر بن وائل را دیدم که همراه همسرش در لشکر عمر سعد بود، هنگامی که آن زن دید لشکر بر زنان خیمه گاه یورش بردند و به غارت پرداختند، شمشیری برداشت و رو به خیمه ها کردو گفت: ای خاندان کر بن وائل! آیا دختران رسول خدا(ص) غارت می شوند؟
حکمی برای غیر خدا نیست.ای خون خواهان رسول خدا(ص) برای خونخواهی او برخیزید! شوهرش او را گرفت و به جای خویش باز گرداند.
روای می گوید: پس از آن زنان را از خیمه گاه بیرون کردند و خیمه ها را آتش زدند.
آنان نیز بدون سرپوش و تن پوش پا برهنه و گریه کنان و در حالی که با ذلت اسارت، گام بر میداشتند، بیرون آمدند چنین گفتند: شما را به حق خدا ما را از کنار قتلگاه حسین عبور دهید.
هنگامی که نگاهشان به کشتگان افتاد ، فریادکنان به چهره می زدند.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصتوششم نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
پدرم فدای آن که جانم فدای اوست! پدرم فدای آن که اندوهگین از دنیا رفت! پدرم فدای آن که جدش تشنه کام جان سپرد! پدرم فدای آن که محاسنش خون آلود شد! پدرم فدای آن که جدش فرستاده معبود آسمان است! پدرم فدای ...
راوی می گوید: به خدا سوگند ! هر دوست و دشمنی را گریاند.
سپس سکینه پیکر حسین علیه السلام را در بر گرفت، عده ای از اعراب گرد آمدند و او را از پیکر حضرت جدا کردند.
راوی می گوید: پس از آن عمر سعد میان یارانش ندا داد: کیست که به سراغ حسین برود و بر پشتش اسب بتازد؟ از آنان ده نفر اعلام آمادگی کردند.
اسحاق بن حوبه که پیراهن حسین علیه السلام را ( از پیکر آن حضرت بیرون آورده بود، اخنس بن مرثد، حکیم بن طفیل سیمی ،عمر بن صبیح صیداوری ، رجاء ابن منقذ عبدی، سالم بن خیثمه جعفی، صالح بن وهب جعفی ، واحظ بن غانم، هانی ابن شبث حضرمی، اسید بن مالک( که خداوند همه آنان را لعنت کند) ، حسین علیه السلام را با اسبانشان لگدکوب کردند تا آنان که پشت و سینه اش را خرد کردند.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصتوهشتم نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
راوی می گوید: این ده تن آمدند و نزد لعنه الله علیه ایستادند. یکی از آنان به نام اسید بن مالک چنین سرود:
ما بودیم که سینه را پس از پشت خرد کردیم ، به وسیله اسبان چالاکی که لجام آنها محکم بسته شده بود.
ابن زیاد لعنه الله گفت : شما که هستید؟
گفتند: ما کسانی هستیم که پشت حسین علیه السلام را زیر سم اسبانمان نهادیم، تا آنکه استخوانهای سینه اش را نرم کردیم.
ابن زیاد فرمان داد، جایزه ای اندک به آنان دادند.
ابو عمر زاهد می گوید: در این ده نفر که نظر افکندم همه آنان را زنا زاده یافتم. این ده نفر را مختار دستگیر کرد و دست و پایشان را میخکوب کر سپس بر پشت آنان اسب دواند تا هلاک شدند.
ابن رباح می گوید: مردی نابینا را دیدم که در ماجرای شهادت امام حسن علیه السلام حضور داشت، از او در باره نابینائیش پرسیدم،گفت : من یکی از ده نفری بودم که در شهادت آن حضرت حاضر بودم ، ولی نه نیزه ای زدم ، نه شمشیری و نه تیری. پس از شهادت او به خانه ام بازگشتم و پس از خواندن نماز عشاء خوابیدم. در خواب شخصی نزدم آمد و گفت: پاسخ رسول الله "ص" رابده گفتم : مرابا او چه کار؟
گریبانم را گرفت و مرا به سوی آن حضرت کشاند.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتشصتونهم نشردهید 🏴
#صلوات #شهادت
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
دیدم پیامبر در بیابانی نشسته وآستین را تا آرنج بالا زده ، حربه ای شبیه نیزه کوچک در دست دارد . فرشته ای نیز رو به روی حضرتش ایستاده است و در دستش شمشیری آتشین دارد ، و با آن نه نفر رفیق مرا می کشد ، هر ضربه ای که به آنان می زند آتش از وجودشان زبانه می کشد.
نزدیک آن حضرت شدم و برابرش به زانو افتاد، گفتم : سلام بر تو ای رسول خدا (ص) پاسخم را نداد .
مدتی طولانی درنگ کرد. سپس سرش را بالا آورده و فرمود: ای دشمن خدا! احترامم را نگه نداشتی ، خاندانم را کشتی ، حق مرا مراعات نکردی ،و کار خود را انجام دادی؟!
عرض کردم: یا رسول الله ! به خدا سوگند نه شمشیری فرود آوردم و نه نیزه ای زدم ، و نه تیری انداختم .
فرمود : آری ، ولی ( برای دشمن ) سیاهی لشکر شدی ، به من نزدیک شو، به آن حضرت نزدیک شدم ناگاه ( دیدم) تشتی پر از خون بود، به من فرمود: این خون فرزندم حسین علیه السلام است . پس مقداری از آن خون به چشمم کشید. بیدار شدم و ( از آن زمان) تاکنون چیزی نمی بینم .
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتهفتاد نشردهید 🏴
#صلوات #فاطمیه
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت از پیامبر اکرم (ص) روایت کرد که روز قیامت برای فاطمه (س) خیمه ای نورانی افراشته شود، و حسین علیه السلام در حالی که سرش را در دست دارد ( بسوی) او رو می کند .هنگامی که بانو او را می بیند فریاد و ناله ای سر می دهد که در آن جمع هیچ فرشته ای مقرب و پیامبر مرسلی نمی ماند، مگر آن که برای او می گرید.
خداوند برای من ( پیامبر) ، کشندگان او را و زمینه سازان کشتن او و هر کس که در ریختن خونش شریک بوده اند را جمع می کند، من آنان را تا آخرین نفر می کشم ، سپس زنده می شوند،و امیرالمومنین(ع) آنان را می کشد، پس زنده می شوند حسن(ع) آنان را می کشد، سپس زنده می شوند و حسین علیه السلام آنان را می کشد، کسی از خاندان ما باقی می ماند مگر آنان را بکشد.
در این هنگام خشم ها فرو نمی نشیند مگر اندوه مگر آنان را می کشد.
همچنین امان صادق (ع) فرمودند: خدا شیعیان را رحمت کند! به خدا سوگند! آنان مومنانند و آنانند که با اندوه طولانی و حسرت شریک مصیبت ما شدند.
و از پیامبر نقل شده است: روز قیامت فاطمه (س) در میان گروهی از زنان می آید و به او می گویند وارد بهشت شو.
او میگوید: وارد نمی شوم ، تا آن که بدانم با فرزندانم پی از من چه کردند.
به او میگویند: به میان صحرای محشر بنگر.
( چون می نگرد) حسین را می بیند که بی سر ایستاده است. فریاد بر می آورد که به واسطه آن من و سپس فرشتگان به فریاد می آیند.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتهفتادویک نشردهید 🏴
#صلوات #فاطمیه
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
در روایت دیگر آمده است: ندا می دهد، وای ای فرزندم! وای میوه دلم! حضرت می فرماید: خداوند در این هنگام برای فاطمه علیه السلام غضب می کند و فرمان می دهد آتشی که به هبهب می گویند و هزار سال بر افروخته شده تا سیاه شده است و هیچ آسایشی به آن وارد نشده ، و هیچ اندوهی از آن بیرون نمی رود( آماده شود) ،سپس به آتش می گوید: کشندگان حسین علیه السلام را در کام خود بگیر ، او نیز آنان را در بر میگیرد.
هنگامی که در دل آن قرار گرفتند، آن آتش چون اسب شیهه ای می کشد ، آنان نیز شیهه می کشند و نعره ای می زند، و آنان نیز نعره می زنند، و برافروخته می شود و آنان هم افروخته می شوند. پس با زبانی بران و گویا چنین گفت :
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتهفتادودو نشردهید 🏴
#صلوات #دهه_فجر
.
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
« #شهادتنامه امام حسین علیه السلام »
پروردگارا! چرا پیش از بت پرستان ما را مستوجب آتش کردی!؟
از سوی خدای عزوجل پاسخ می رسد: آن کسی که می داند مانند آن کس که نمی داند نیست، ( و مسئولیت یکسان ندارند).
این دو حدیث را این بابویه در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال روایت کرده است. و در جلد سی ام از کتاب
" تذبیل " شیخ المحدثین بغداد، محمد بن نجار در شرح حال فاطمه دختر ابولعباس ازدی از طلحه نقل کرده است که گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: همانا موسی بن عمران (ع) از خدای تبارک و تعالی درخواست کرد که پروردگارا ! برادرم هارون از دنیا رفته، او را بیامرز
خداوند عزوجل به او وحی فرمود که: ای موسی! اگر برای بخشش اولین و آخرین خلق از من درخواست کنی می بخشم بجز قاتلین حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام که هرگز آنها را نمی آمرزم.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتهفتادوسه نشردهید 🏴
#صلوات #ماه_رجب
.