eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️دو تصویر متفاوت... ✅یکی برای #نجات_ناموس شلوارش پاره شده ⛔️یکی برای #شکار_نگاه های.. مردم ⛔️مرد واقعی باید شبیه کدوم یکی باشه❓❗️ ♨️قضاوت با شما... #و_باز_هم: #شهدا_شرمنده_ایم... °•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
°•| 🌿🌸 فرق استـــ بین مـا و شهــیدان ، ای عزیـــز من ...🌺🍃 آنهاتشنه وصال بودند سمتـــ آب رفتند... ولی ما سمت سـراب ...🌺🍃 #شهدایی #شهدا_شرمنده_ایم #رسانه_شهدایی_معرفت ╔★∞★ ════╗ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╚════★∞★ ╝ °•| 🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انتشار_برای_اولین_بار 🕊پیکر مطهر شهید مدافع حرم #سعید_انصاری از دوربین تکفیری‌ها #شهدا را یاد کنید با ذکر #صلوات🕊 #رزقڪ_شهادت #رسانه_شهدایی_معرفت🌸🍃 #شـــــهدا_شـــــرمنده_ایم ╭❋❊❋─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────❊❋❊╯ ☘☘☘
4_5841385947555430606.mp3
5.99M
از شهدا جا موندم مادر برام دعا کن منم مثل حسینت شهید🌷🍃 کربلا کن #رزقڪ_شهادت #شـــــهدا_شـــــرمنده_ایم #رسانه_شهدایی_معرفت🌸🍃 ╭❋❊❋─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────❊❋❊╯ 😭😭😭
نگاہ کن چه زیـبا از #خستگی خوابـش برده #ای_شهیـــد دعایی کن که ما از خستـگیِ گناہ خوابمـان #نبـرد و از قافله ی #مهدی_فاطمه جا نمانیم😔 #شـــــهدا_شـــــرمنده_ایم #رسانه_شهدایی_معرفت ╭❋❊❋─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────❊❋❊╯
خشتـــ بهشتـــ
💝 🌸ازدواج🌸 بعد از دو سال یکروز رضا بحث ازدواج را پیش کشید، رضا پسر بسیار خوبی بود، با پیشنهادش بسیار غافلگیر شدم ، نمیدانستم چه کار کنم ، وقت خواستم که فکر کنم و با خانواده ام مطرح کنم. خانواده ام بدلایل مختلف از جمله بیکاری رضا و سربازی نرفتنش و اینکه از من کوچکتر بود مخالفت کردند و همینطور هم خانواده رضا مخالف این ازدواج بودند، ولی علی رغم این مخالفتها ما با هم ازدواج کردیم و من عاشق رضا بودم، من عاشقانه و دیوانه وار رضا را دوست داشتم . به رضا گفتم بیا پیش یکی از استادانم که مشاور و روانشناس هستند برویم و راجع به ازدواجمان با ایشان مشورت کنیم، استادم نیز به دلایلی که قبلا گفتم از جمله بیکار بودن رضا و سربازی موافق ازدواج ما نبود و سختی های راه را برایم بازگو کرد، رضا گفت میخواهی استخاره کنیم؟! من موافق استخاره بودم و گفتم هرچه که آمد عمل میکنیم، بسیار جالب بود حاج آقایی که برایمان استخاره کرد به رضا میگفت بسیار خوب و مبارک آمده این سخن را جایی بنویس و در زندگیت به آن عمل کن، رضا نیز چون خط خوبی داشت آن را با خط خوش نوشت و جالب این است که رضا در اکثر جزواتش این متن را مینوشت و همیشه در زندگیمان آنرا به یاد داشتیم. 🌸 🌹 💔 ✅ ╭━━━⊰♡⊱━━━╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰♡⊱━━━╯
خشتـــ بهشتـــ
#شهید_مدافع_حرم 💞 #شهید_رضا_کارگر_برزی💔
💝 🌸شهادت رضا🌸 در ماه شعبان سال 92 ، رضا تصمیم گرفت که به سوریه برود با وجود ماموریتهای زیادی که داخل و خارج از کشور می رفت، این بار رفتنش رنگ دیگری داشت، قلب مرا با خودش برده بود، خیلی دلتنگش بودم و دائم گریه میکردم. روز دوم ماه مبارک رمضان بود که همگی مهمان خواهر شوهرم بودیم، همه فامیل دور هم جمع بودند و جای رضا خیلی خالی بود، چشمهایم پر از اشک بود، آن شب موقع برگشتن در ماشین محمدحسین هم خیلی گریه میکرد و بی تاب رضا بود، از او پرسیدم چرا گریه میکنی! به من گفت: مامان من اصلا دوست ندارم بابام بمیره... گفتم منم دوست ندارم بابا بمیره...گفتم بیا برای بابا دعا کنیم، انگار به دل محمدحسین افتاده بود که رضا شهید میشود و همینطور تا منزل گریه میکرد... رضا به من گفته بود که به محمدحسین بگو برای من دعا کند و منظور رضا برای شهادتش بود، گاهی اوقات با خودم فکر میکردم که اگر به محمدحسین بگویم دعا میکند که رضا برگردد، اما رضا عاشق شهادت بود، رضا لیاقت شهادت داشت. روز دهم مرداد 92 برابر با روز 22 ماه مبارک رمضان بود که رضا به من زنگ زد و گفت عصمت دلم می خواهد که اون دنیا ازت خواستگاری کردم به من جواب مثبت بدهی، من نیز خندیدم و خیلی جدی نگرفتم. روز یازدهم مرداد 92 برابر با روز 24 ماه رمضان، که روز قدس هم بود بد جوری حالم به هم ریخت و انگار که میدانستم رضا شهید شده، قلبم گواهی میداد و همان روز ساعت 4 صبح بود که رضا تیر خورده بود و بهشهادت رسیده بود. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. 💞 💔 🌷 ♡| @marefat_ir |♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرمنده ام که با این حال من بازم گناه میکنم... شرمنده ام از دلِ تنگِ دخترت...💔 #شهدا_شرمنده_ایم ╭━━━⊰💠⊱━━━╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰💠⊱━━━╯
خشتـــ بهشتـــ
🔴 کن حیا از خون و از سر بند من 🔴 گوش دِه یک لحظه بر من پوشش تو،بوده مُزد ؟ میکنی بر پای خود شلوار این،جوابت بوده بر مردان ِ ؟ موی خود کردی برون از ؟ میکنی با ناز و عشوه ؟ گشته ای مانند یک .المثل ؟ میکنی از چه دماغت را ؟ در خیالت دختری .میشوی ؟ بهر نامحرم، .میشوی ؟ داده ام خون، .آسایش.شوی در خیابان .آرایش.شوی ؟ داده ام خون،دل شود تا بماند در امان، لحظه ای پس گوش کن بر ِ.من کن حیا از و از .من 🌿‌••• 💛‌••• ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir/
💠افتخار نسل ما... 💝حسین همیشه می گفت: 👈 از افتخارات نسل ما اینه که داریم تو عصر و زمانی زندگی می کنیم که قراره اسرائیل تو اون دوره و به دست ما نابود بشه... 🌹 🍃 🍂 💔 ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir
خدایا... هیچ نسبتی با ندارم... اما دلم به دلشان بند است... خون سرخشان بد جوری پاگیرم کرده... میدانم لایق نیستم... اما آرزویش را داشتن که عیب نیست... فریاد میزنم تو را... در لابلای شعر هایم... شاید انعکاسش جواب تو باشد... اما میدانم پاسخی نمیدهی... وقتی تر از همیشه بگویم... 😔💔| ═══°✦ ❃ ✦°═══ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @shohadae_sho
✨ بارها و بارها با نوای کویتی پور این شعر را زمزمه کرده ایم که: ممدی نبودی ببینی...... 🥀موسوی🥀آید پی تو استقبالش کن اما آیا تا کنون سطری از زندگی این سردار را ورق زده ایم؟!😞 آیا می دانیم که او با معدل 19/58 😍در رشته تجربی دیپلم گرفته و در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران😍 پذیرفته شد و از نخبگان روزگار خود بوده است؟!😍😭😭 😔💔| •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• 💜••
روایت شهید مصطفی صدرزاده از شهید شیخ حسین بادپا : . عید نوروز با حاج حسین بادپا رفتیم خدمت حاج قاسم سلیمانی.حاج قاسم رو به ما گفت من نگران شما هستم که شهید بشوید. یکی از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله که نمی شناختمش با خنده رو به من گفت این بنده خدا را نمی شناسم ولی حسین شهید نمیشه، این رو شهید یوسف الهی گفته. حاج قاسم گفت، نه؛ اگه اون کسی که باید برایش دعا کند، دعا کند، شهید می شود. به محض اینکه حاج قاسم این جمله را گفت شهید بادپا خشکش زد رو به من گفت، ابراهیم حاجی چی گفت؟ جمله حاج قاسم را تکرار کردم و گفتم حاجی گفت اگه اون کسی که باید برایش دعا کند، دعا کند، شهید می شود. آن شب زمانی که به خانه حاج حسین برگشتیم حاجی دوباره از من پرسید حاج قاسم چی گفت؟ دوباره جمله سردار سلیمانی را تکرار کردم. بعد از آن حدود چهار یا پنج بار حاج حسین این را از من پرسید. و بعد رو به من گفت ابراهیم؛ حاج قاسم از غیب خبر داره. گفتم یعنی چی از غیب خبر داره؟ حاج حسین گفت، آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم. پرسیدم چه خوابی؟ حاج حسین گفت چندی قبل خواب شهید کاظمی را دیدم که پیغام شهید یوسف الهی را برایم آورد و گفت تو شهید نمی شوی . در خواب به شهید کاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهید کاظمی دعا نکرد. گفتم باشه دعا نکن من دعا می کنم تو آمین بگو و گفتم خدا منو به شهدا برسون باز هم شهید کاظمی آمین نگفت و فقط شهید کاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید. حاج حسین : ابراهیم؛ حاج قاسم از کجا فهمید که گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند، دعا کند، شهید می شوی؟ سردار حسین بادپا بعد از این خواب، کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند.  از مادر شهید کاظمی می خواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر شهید کاظمی نیز دستهایش را رو به آسمان گرفته و برای عاقبت بخیریش دعا میکند. ❤️
❤️ 🌱 . . یکی گره روسری شو شل کرد😒 رفت جلو دوربین📸 واسه لایک👍😏 یکی بند پوتینش رو سفت کرد👞 رفت رو مین واسه خاک✌️ 🥺😔 @shohadae_sho