این بهار که نشد، اما یک روز در بهاری دیگر، تو
را زیرِ درخت گیلاس میبوسم آشنایِ غریبـه..
به بهآنهیِ روزِجهانیِ بوسیدن ؛
برگرد و مرا ببوس، بوسهای طولانی،
عمیق و پر اشتیاق، از جنسِ ماندن.
خیآلِخوش .
به بهآنهیِ روزِجهانیِ بوسیدن ؛ برگرد و مرا ببوس، بوسهای طولانی، عمیق و پر اشتیاق، از جنسِ ماندن
چنـاٰن مرا ببوس که تلخیِ ایاٰمی که بی تو گذشت را از یاد ببرم ..
- [ لاٰتَحزن و لٰا تخَف انا مُنجوک ] .
خودِ ستـاٰر میگوید که غمگین مباش عزیزِ من، دامنِ دردمندها
را به التماس نگیر و دامنِ هر آنچه که غمُ نگرانیست را رها کن،
من کنارِ توئم!
مگر میشود خالق بدِ مخلوق را بخواهد؟ تا عاقبتِ ما دستِ
اوست و دعایِ مادر پشتِ ماست قطعا کلهُ خیرُ علیٰ خیرَست.
یدِ موسیٰ، دستانِ بتشکنِ ابراهیم، نجاتِ نوح، عزتِ یوسف، قدرتِ سلیمان، تکلمِعیسی درگهواره، میانِ دستانِ رسولخدا بالا رفت و شد ؛
- من کنتُ مولاه فَهذیٰ علی مولاه -
بارشِ تهنیت از ملائکهیِ آسمان که به زیرِ پایِ علیع میریخت،
عرشِ خدا به صدا در آمد و نادیٰ " اشهدانعلیولیالله " ،
مبارکَست روزی که خداٰ بشر را اعتبار بخشید..
دوستـم و عزیزقلبـش میخوانند:
دلتنگیات برایِ من بود، لطفت برایِ دیگرون..
با لبخندِ ملیح جلویِ بغضـمان را میگیریم.
عزیز قلبـش دستهایِ نازنینـش را فشار داد و ادامه دادند:
اما دیگه تموم شد، عمرم به پات حروم شد.
مرورکردنِ خاطرآت، توانستند دستِ
بغض را بگیرند و به چشمهایمان برسانند.
عزیزقلبـش گونه اش را می بوسد و ادامه میدهد:
آروم بگیر تو سینه، که زندگی همینه..
زندگی همین است؟ اما قرار نبود این باشد، قرار نبود
من و تو ما نشویم، هیچچیزی همانطور که باید باشد نیست،
هیچچیزی سر جایِ خودش نیست، نه تو کنارِ من و نه من در آغوشت..
این روزها پر از تجربههایِ جدیده، تجربههایِ جدیدیـه که شاید هیچوقتِ دیگه تکرار نمیشه، لابهلایِ موفقیتها هم گاهی چندتارو خراب میکنیم و به جایِ ناراحتی، آیاٰت با یک چشمک دستاشُ میبره بالا و بلند میگه: درود بر تجربههایِ جدید.