eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
995 دنبال‌کننده
248 عکس
51 ویدیو
7 فایل
حافظ سعدی فردوسی صائب تبریزی وحشی بافقی خاقانی مولوی بیدل دهلوی باباطاهر خیام حسین منزوی فروغ فرخزاد نیما یوشیج فاضل نظری حامد عسکری حسین دهلوی قیصر امین پور سهراب سپهری فریدون مشیری شهریار
مشاهده در ایتا
دانلود
حال خود را چو به‌حال دگران سنجیدم کمترین درد من از درد همـه بیش آمـد
امام صادق علیه‌السلام: إنَّ شَفَاعَتَنَا لاَ تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاَةِ. همانا شفاعت ما به كسى كه نمازش را سبک بشمارد نمی‌رسد. وسائل الشیعة جلد ۴ صفحهٔ ۲۵
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود...
سجاد اگر که بستری از تب داشت عباس اگر که مشک خون بر لب داشت دریای نجات شد اگر خون حسین یک کوه شبیه خواهرش زینب داشت 🖤 @aboajor
صبر ایّوب نبی ضرب‌المثل شد در جهان حضرت ایّوب خود مبهوت صبر زینب است "عاصی"
ای زینب ای که بی‌تو حقیقت زبان نداشت خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت آگاه بود عشق که بی‌تو غریب بود اقرار داشت صبر، که بی‌تو توان نداشت در پهن‌دشت حادثه با وسعت زمان دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت گر پای صبر و همّت تو در میان نبود اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت... روزی به زیر سایهٔ پیغمبر خدای روزی به جز سر شهدا سایه‌بان نداشت؟ محمل درست در وسط نیزه‌دارها یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود آزادی این چنین شرف جاودان نداشت «میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی حرفی به‌جز مناقب این خاندان نداشت
چه رنج‌ها که به پیشانی تو دیده نشد که غم برای کسی جز تو آفریده نشد چه بغض‌ها که گلوی تو را فشرد ولی صدای گریۀ تو لحظه‌ای شنیده نشد دلی نبود که هم‌رزم تیغ‌ها نشود گلی نماند که با دست زخم چیده نشد... به استواری لحن تو در حماسه قسم! به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد، قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز دلی صبورتر از زینب آفریده نشد
شهید داغ حسین است و ما در این فکریم که سر به چوبۀ محمل زده است یا نزده است
چون واگنی فرسوده در راه‌آهنی خالی از من چه باقی مانده جز پیراهنی خالی؟ دارد فرو می‌ریزد اجزای تنم در من آن‌طور که دیواره‌های معدنی خالی چون آخرین سربازِ شهری سوخته یک عمر جنگیده‌ام در مرزهای میهنی خالی حالا که سر چرخانده‌ام در باد می‌بینم پشت سرم شهری است از هر روشنی خالی گنجایشِ این جام‌ها اندازهٔ هم نیست من استکانم شد به لب تر کردنی خالی آن باغبانم که پس از یک عمر جان‌کندن از باغ بیرون آمدم با دامنی خالی 📙 روز‌های آخر آبان ✏️
من بی‌گمان کنارِ تو خوشبخت می‌شدم اما نشد؛ نشد که من و تو... خدا نخواست
میزد کنار خیمه پر و بال خواهرم می رفت وقت آمدن از حال خواهرم خنجر برید رشته ی عمر تو را نخست آه ای شهید اول گودال،خواهرم یک بوسه ی تو زیر گلوی برادرت دارد هزار روضه به دنبال خواهرم دیگربلای کرب و بلا روی دوش توست وقتی رسید روضه به خلخال خواهرم امشب برای غربت سجاد مونسی فردا انیس گریه‌ی اطفال خواهرم پایان این رسالت سنگین به دوش توست ای سرنوشت آیه‌ی اکمال خواهرم بر منبر سلونی حیدر سخن بگو تا جهل شهر شام شود لال خواهرم زیبایی جهان تو را گریه می کنند بعد از تو دوستان تو هر سال خواهرم
قسم دهید خدا را، به‌حق زینب کبری به این امید که امر فرج شتاب بگیرد