#خاطره_شهید
با اینکه هنوز به سنِ تکلیف نرسیده بود، نماز شب میخواند... یک بار ناخواسته و اتفاقی، نمازِ صبحش قضـا شـد. اونقدر گریه کرد، که ما فکر کردیم شـاید برایِ برادرش اتفاقی افتاده...
#شهید_جلال_تقوا_طلب
خُذْنیِ مٍعَکْ مرا با خودت ببر🕊
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه
@khodaaa112
_____________
#جهت_خنده😄
تو بچگی حدود سن 10،11 سالگی
مادر بنده برام یک جوجه خرید
و من ازش خیلی خوب مراقبت کردم تا شد یک خروس😅
یعنی بد جور من دلباخته این خروسه شدم
نامرد هر وقت میلش می کشید دنبالم میکرد نوک می زد جوری که خون می اومد جاش تا چند هفته می موند😂😐😬
شب ها مادرم قبول نمی کرد اصلا بیارمش داخل خونه میگفت خونه بوی بد میگیره کثیف می کنه بزاریش بیرون بزرگ شد گربه ها نمی خورنش!!
من راضی نمی شدم می گذاشتم مادر بخوابه
و می آوردمش 😐😂 خوبه شب ها همیاری می کرد وگرنه صداش مرده زیر قبر رو بیدار می کرد بقلش میکردم می زاشتم داخل کیفم و می بردمش داخل😂 انقدر هم اروم و مظلوم ساکت میشد😝😌🤣
می رفتم داخل اتاقم درش می اوردم و بهش می گفتم حالا بگیر بخواب صدات در نیاد
می ذاشتمش زیر پتو و واقعا هم لحظه چشامش رو می بست و میخوابید!😂 صدایی هم ازش در نمی اومد😁
یروز گذاشتمش پیش مرغ های فامیلمون ازشون ویروس گرفت و دو روز بعدش صبح دیدم مرده😢
هدایت شده از خُذنےْمَعكٰ 🌿
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاے عھـد . . ♥️!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱
#اللهم_صلی_علی_محمد_آل_محمد
__🌱🦋🌱_____________
@khodaaa112
____🌱🦋🌱________________
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
برش 2⃣1⃣
☘سریع شبکه خبر زدم . واویلا شد تصاویر حاج قاسم و سوره فجر داشت پخش میشد
« یا اینها النفس المطمئنه _ ارجعی الی ربک...» اشکم سرازیر و دادم بلند شد . به یاد ندارم تا آن موقع این طور گریه کرده باشم . حتی برای شهادت رفقایم.
🌱حتی برای خبر شهادت شیخ مهدی ملک شاهی- طلبه ۱۹ ساله متاهل ، مداح و با صفایی که مشهد خبرش را شنیدم و بعد کلی ناله ،آه و گریه تکذیب شد!. پایش رفت روی تله انفجاری، چاشنی عمل کرد ولی نترکید! این همه اشک به هدر رفت!
☘گفتم اگر شهید شدی دیگر برایت گریه نمیکنم گریههایم برای تو تمام شده! - آرام و قرار نداشتم ، مگر کسی در کشور بود که اینطور نباشد؟ جز دشمنان داخلی و خارجی انقلاب که همه شما خوانندگان میدانید چه کسانی هستند!
🌱 لباس سیاه پوشیدم و روز شنبه به محل کار رفتم. داغون و داغون بودم، بچه های دیگر هم دست کمی از من نداشتند، در تکاپو بودم که بلیت هواپیما بگیرم و به تهران ، کرمان ، یا هر جای دیگری که امکان داره تشییع شوند، بروم.
{شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین #نبل و #الزهرا سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... }
برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید
@jamandehazsoada
یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید
09168900248
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#ذکر_روز
🔳 ذکر روز شنبه (صدمرتبه)
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
یکی از خصوصیّات آقا مهدی این بود که در هر حالی که در خانه بود، پدر و مادر که وارد منزل میشدند، مهدی بلند میشد چه در حال استراحت چه وقتی که مشغول کار مهمی بود، حتی یادمه آقامهدی یکبار در چتربازی پایش آسیب شدید دیده بود، برای هر کاری با عصا جابهجا میشد حتی در آن حال هم برای پدر و مادر بلند میشد.
🌷 شهید مهدی بختیاری🌷
📎راوی: برادر شهید
🍃سلام بر تو ای خورشیدی که در پشت ابر گناهان امت پنهان شده ای و در غربت و #تنهایی نظاره گر تمام لحظات زندگی ما هستی.
🍃سلام بر تو ای عزیز دل #زهرا تویی که مادرت در آن لحظه های سرتاسر غم و درد در میان شعله های آتش با دلی مالامال از غم و درد تو را صدا زد و گفت: «ای #مهدی من! کی خواهی آمد تا انتقام مرا از ظالمان و غاصبان رو سیاه روزگار بگیری؟»
🍃سلام بر تو ای شمشیر #علی در غلاف؛ ای کسی که علی آرزومند دیدار توست و #دعا می کند برای لحظه ای که تو بیایی و با #ذوالفقار حیدری انتقام پدرت را از دشمنانش بگیری؛ همان دشمنانی که حق او را غصب کردند؛ بر صورت همسرش سیلی زدند و بازو و پهلوی تنها یاورش را شکستند و او غریبانه در گوشه تنهایی و #غربت سالها به سر برد در حالی که به فرموده خودش خار در چشمش و استخوان در گلویش بود.
🍃 در کنارم هستی و بر کارهایم نظارت داری. در مشکلات زندگی دست های شما یاری کننده من است گرچه تو آسمانی هستی و پاک و من زمینی و غرق #گناه اما برای من چه تکیه گاهی محکم تر از شما، به خاطر همین تو را بهترین مونس و پناه گاهم می دانم و در غروب #جمعه ها غصه هایم را برایت می گویم و از تو می خواهم که برایم دعا کنی تا عاقبت به خیر گردم و روزی که #ظهورت تحقق پیدا نمود رو سفید باشم.
✍نویسنده : #علی_اناری
✨ #جمعه_های_انتظار
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#خاطره_شهید
مجرد که بودم، همیشه سر سجاده نماز از خدا
می خواستم کسی شریک زندگی ام بکند که
حضرت زهرا(س)تاییدش کرده باشند.
از ته دل این را از خدا می خواستم.
وقتی محسن آمد خواستگاری ام.
بهم گفت:《من همیشه از خدا می خواستم
زن آینده م اسمش زهرا باشه.به عشق
حضرت زهرا(س).》
بهم گفت:《از خدا میخواستم هم اسمش
زهرا باشه و هم سید باشه و هم مورد
تایید خود بیبی باشه》.
وقتی فهمید من هم همین را از خدا
می خواسته ام گل از گلش شکفت.
#حضرت_زهرا (س) شد...
پیونددهندهی قلب هایمان❤️
#شهید_محسن_حججی
خُذْنیِ مٍعَکْ مرا با خودت ببر🕊
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجه
@khodaaa112
_____________