eitaa logo
کلید خوشبختی
3.3هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
24 فایل
ناشناس صحبت کن وداستان زندگیتو برام بفرست 👇👇 https://harfeto.timefriend.net/17095372560219 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ https://eitaa.com/joinchat/889782424Cfa913f7dd2 ⛔️کپی از داستان‌ها حرام حتی برای مادر یا خواهر⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ وقتی ازدواج کردم مادرشوهرم همش ازم تعریف میکردم اینقدر که زبون داشت و بلد بود چیکار کنه همه حسرت میخوردن و میگفتن خوش به حالت که مادر شوهرت اینجوریه و خیلی دوست داره و اذیتت نمیکنه مادرشوهرمم خیلی دوس داشت از همه بالاتر باشه هدیه هایی که برای من میاورد هدیه های خیلی خوبی بود و همه مارک هاشون بهترین بود اگرم طلا میاورد یا خیلی سنگین بودن یا جواهر به خودم میگفتم دیگه حتما خوشبختم چیزی برام کم نمیذارن و زندگیم عالیه، اما بعد از اینکه رفتیم سر زندگیمون و در واقع عروسی کردیم فهمیدم شوهرم خیلی بچه بچه ننه هست و بدون اجازه مادرش آب هم نمیخوره اوضاع کلافه کننده ای داشتم و نمیتونستم مشکلمو به کسی بگم چند بار برای خانواده م گفتم که اونا باور نکردن و گفتن خوشی زده زیر دلت، تا اینکه کرونا اومد ❌کپی حرام ❌
۲ رفت امد هامون کم شد قبل از کرونا وقتی میرفتیم خونشون همش میچسبیدن بهم و در گوشی حرف میزدن چندشم میشد از رفتارشون، شوهرم به من گفت بیا بریم با مامانم اینا زندگی کنیم تو این کرونا من نمیتونم نرم پیش مامانم اینجورس کنار همیم وقتی میریم بهشون سر میزنیم دیگه استرس نداریم ازمون کرونا بگیرن برای اولین بار با شوهرم مخالفت کردم و گفتم حق نداری این کارو بکنی هر کسی باید توی خونه خودش باشه با شیوع کرونا اوضاع منم بدتر شد مادرشوهرم با شوهرم از صبح که بیدار میشدیم تماس تصویری میگرفتن و این دوتا مثل نامزدا قربون صدقه هم می رفتن تا شب که میخواستیم بخوابیم یه وقتا شوهر گوشی و رو تختم می آورد تا لحظه ای که خوابش ببره با مادرش حرف میزد شوهرم به آه آدما خیلی اعتقاد داشت ❌کپی حرام
۳ میگفت که کسیو نباید اذیت کنید اهش می گیره خیلی مراقب رفتارش بود بخاطر شغلش که نظامی بود بهش ماموریت دادن و قرار شد دو هفته ای خونه نباشه تو مدت تنهاییم کرونا گرفتم ولی به کسی نگفتم مادر شوهرم برای خود شیرینی پیش شوهرم اومد خونه ما پرسید مریضی؟ گفتم نه چند شبه درست نخوابیدم یه ذره صدام گرفته تقریبا وسطای مریضیم بود وقتی که رفتم براش چایی بیارم برای اینکه کرونا بگیره یه ذره توف کردم تو چاییش چند روز گذشت که مادرشوهرم زنگ زد گفت حالم خوب نیست و کرونا دارم خیلی دلم خنک شدو خوشحال شدم که مریضه ولی حالش واقعا بد شد من نمیخواستم این اتفاق بیفته ولی انقدر حال مادر شوهرم بد شد ❌کپی حرام ❌
۴ که وقتی بردیمش بیمارستان گفتن اوضاعش خوب نیست و چند روزی را باید تحت مراقبت‌های ویژه باشه الان مادرشوهرم خیلی وقته خوب شده و از این موضوع میگذره اما عذاب وجدانش منو رها نمیکنه همش میگم خدا از دستم ناراحت و عصبانی به خاطر کاری که کردم این دنیا تقاصش رو ازم میگیره اگر میمرد من قاتلش بودم شوهرم و خواهر شوهرم بهش گفته بودند عروسمونو یه ذره کمتر اذیت نکن کمتر به پسرت زنگ بزن و پاتو از زندگیش بیرون بکش بیرون ،خیلی باهام خوب شده ولی من خیلی از کاری که کردم پشیمونم امیدوارم خدا از سر تقصیرم بگذره حتی از ترس زندگی و ابروم جرات ندارم برم بهش بگم منو ببخش که تف کردم تو چاییت کرونا بگیری، خواهش میکنم برای ارامش دلم دعا کنید الان مادرشوهرم خیلی باهام خوب شده ❌کپی حرام