هدایت شده از کانال ســـرבار בلها
🌼یکشنبه تون گلباران
🌷امروز از خدا میخواهم
🌸تمام لحظاتتان
🌼سرشار از
🌷عاشقانه های الهی
🌸سرشار از
🌼محبتهای خالصانه
🌷سرشار از
🌸دعاهای مستجاب شده باشه
🌼یک آسمان آرامش و
🌸هزاران لبخند زیبا
🌷برای تک تکتون آرزومندم
💕شیوه صحیح انتقاد از همسر :
💕زمان انتقاد :
زمانی انتقاد کنیم که همسر ، آمادگی روحی و ذهنی لازم برای شنیدن انتقاد را داشته باشد.
💕مکان انتقاد :
هیچگاه در جمع ، انتقاد ، نکنیم
💕زبان انتقاد:
با رویی گشاده و گفتاری دوستانه و لحنی مهربانانه ، انتقاد کنیم
👌شکل انتقاد :
تا حد ممکن انتقادها را به صورت غیرمستقیم بگوییم.
👌میزان انتقاد:
انتقادات زیاد موجب می شود که همسر مان احساس کند ما فردی عیب جوییم و فقط به دنبال نقص های او می گردیم.
👌گفتن خوبی ها در کنار انتقاد :
باید ، پیش و پس هر عیبی ، خوبی های همسرمان را هم به او یادآوری کنیم.
👌قالب انتقاد:
گاهی می توان در قالب یک نامه یا پیامک ، انتقاد کنیم.
👌نیت انتقاد:
انتقاد ، تنها و تنها باید برای اصلاح عیب همسر ، بیان شود.
👌حفظ حریم خصوصی در انتقاد :
نباید انتقاد از یک فرد را به کسی دیگر به جز خود او گفت.
👌عیب جویی،ممنوع :
انتقاد به معنای ذرّه بین به دست گرفتن و به دنبال عیبهای همسر گشتن ، نیست.
زمینه سازی برای شنیدن و پذیرش انتقاد :
الف : یکی از موضوعات جلسات گفتگو با همسرمان را ، انتقاد ، قرار دهیم.
ب : پیش از انتقاد از همسر ، از خودمان انتقاد کنیم.
ج : سعی کنیم خود به آنچه که از همسر مان می خواهیم ، عمل کنیم.
د : سخنان مقدماتی برای ورود به انتقاد ، خیلی مهم است.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💐پیامبر اکرم(ص):
✅خداوند به مردی که بر بداخلاقی همسرش صبر کند ثواب حضرت داوود (ع)
و زنی که بر بداخلاقی همسرش صبر کند ثواب آسیه را عطا می کند.
📚بحارالانوار،ج103،ص247
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 #ببینید
📽 کلیپ بالا در گفتاری بسیار شیوا اهمیت ارتباط کلامی در خانواده را بیان می کند.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
❤️ تله های "ازدواج و عاشقی"❤️
1️⃣ تله اول: عجله
2️⃣ تله دوم: شناخت ناقص
3️⃣ تله سوم: موقعیت اجتماعی
4️⃣ تله چهارم: فقط زیبایی و ظاهر
5️⃣ تله پنجم: چشم و هم چشمی
6️⃣ تله ششم: ترس از بالا رفتن سن
7️⃣ تله هفتم: فرار از احساس تنهایی
8️⃣ تله هشتم: بحران و زخمهای گذشته
9️⃣ تله نهم: احساسات و هیجانات شدید
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
عشق گذشته.mp3
4.64M
♨️ هنوز درگیر عشق اولم
⁉️ من عاشق پسر عمویم بودم، ولی او هبچ خبری از عشق من نسبت به خودش نداشت، بعد از پنج سال خواستن او، من نامزد کردم، آن هم فقط بخاطر خانواده ام؛ در حالی که هیچ نتوانستم و نمی توانم او را دوست داشته باشم، نه این که خیلی از او بدم بیاید نه، ولی خب مثل پسر عمویم که عشق اولم بود دوستش ندارم، خیلی کم کم کم دوستش دارم. لطفا کمکم کنید.
🔈 پاسخ کوتاه و شنیدنی از استاد توفیقی را در صوت بالا بشنوید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فاجعهای که بی حجابی و بی بند و باری جنسی بر سر زن و خانواده می آورد...
🔸بلایی که #غربزده ها بر سر کشور آوردند ...🔸 ازدواج سفید یعنی برداشتن کلاه زنان!
🎙استاد حسن رحیم پور ازغدی
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
🍃#کودتای_دل (قسمت اول ) 🔵سحر دیروز نگاهش به در بود؛ در خانه که صدای باز شدنش او را از دنیای کتاب ب
✍️ #داستان_دنباله_دار
🍃#کودتای_دل (قسمت دوم )
کلافه و سر در گم با خود زمزمه کرد: «ولی چه کاری بوده که نکردم؟ هر دکتری که روی این زمین خدا بوده؛ بردمش، همه هم جوابمان کردند…
خدایا خدایا خدایا»ی او بلند و با صدا بود؛ طوری که زن شنید و رو به او کرد؛ در خلوت نگاه مردش غم نشسته بود و او به راحتی پی برد و از مردش نگاه گرفت و انگار چیزی به یادش افتاده باشد؛ به طرف کیفش رفت و از داخلش برگه ای بیرون کشید و نگاهی به آن داد و گرفت و بعد به سمت مرد رفت و برگه همراهش را گرفت رو به مرد: «اینم عریضه، چاپیه، میگن توی
مفاتیح هم هست، ولی گفتم شوهر طاهره از جمکران چاپیشو بگیره … گرفته؛ ببین!»
مرد برگه را گرفت و با ولع نگاهش کرد.
- حرفاتو پشت عریضه بنویس… توی این یکی مطمئنم که کم نمیاری!…
مرد نگاهش همان طور به برگه بود که زن با التماسی که در کلام و نگاهش موج گرفته بود، رو به شوهرش گفت: «عزیزم بنویس شاید این آخرین در امید، به رومون بسته نباشه…!»
و نفس عمیقی کشید و زیر لب با خودش زمزمه کرد: «اگه نوشتنم مثل تو خوب بود و مثل تو نویسنده بودم؛ روزی صد تا عریضه می نوشتم و می انداختم توی چاه».
مرد خودش را از گودی مبل بیرون کشید و راست ایستاد و همان طور که نگاهش به عریضه بود؛ رفت سمت اتاقش.
🔵سحر امروز
نماز خواندم، ولی این بار با نمازهای دیگرم خیلی فرق داشت؛ یک جور خاصی، انگاری در تمام عمرم این طور نبوده ام…. حال عجیبی دارم، سرشار از احساسم، یک احساس ناب که تا به حال به سراغم نیامده… شاید هر کس دیگری به جای من بود؛ همین احساس را داشت. شاید هر کس دیگری که همه دکترها جوابش کرده باشند و از زمین و زمان شاکی بوده ولی یکباره یک طبیب، یک طبیب پنهان… نه یک طبیب پیدا- اما پنهان از دیده من و امثال من که لیاقت دیدارش را ندارد- پیدا کند…
خدایا چرا اینقدر بی تابم؟ چرا نمی توانم تمرکز پیدا کنم برای نوشتن؛ همه اش می خواهم زود بروم سراصل مطلب، اما دلم نمی آید بدون درد دل، یک باره بروم سر اصل مطلب و از آقا بنویسم… اصلا این که شاید عریضه نشود؛ شاید ایراد داشته باشد…
خدایا در دلم کودتا شده… طوفان شده…. خدایا خودت در قرآن، بله قرآن، سوره بقره بود؛ خواندم که هر وقت بندگانت از پیامبر، درباره ات بپرسند؛ پیامبر را موظف کردی به آنها بگوید که تو نزدیکی و دعای دعا کننده را وقتی که تو را بخواند، اجابت می کنی… پس خدایا اگر تا به حال غافل بودم؛ حالا از ته دل تو را صدا می زنم و از امام زمانم هم می خواهم واسطه شود…
نه، این طوری نمی شود؛ باید تمرکز پیدا کنم، باید با یک نظمی، از یک جا شروع کنم و بنویسم؛ نه، این طوری با پراکندگی و شتابزدگی…
باید منظم بنویسم، باید عریضه را محترمانه و درست و حساب شده و به محضر آقا نوشت:
«به نام خدا، اسم من هوشنگ است، هوشنگ نوروزی. 47 سال دارم و صاحب یک فرزند؛ فقط یک فرزند دختر که اسمش سحر است. این دختر که همه زندگی پدر و مادرش است و خیلی هم شیرین است؛ یک روز خون دماغ شد و مادرش نگران به من زنگ زد؛ به تلفن همراهم و من که سر صفحه بودم و داشتم مطالب مجله را آماده چاپ می کردم، اولش با حرف های همسرم نگرانی به من هم سرایت کرد، اما همسرم را دلداری دادم و گفتم: «چیز مهمی نیست حتما به خاطر گرمای هواست…»
ولی یکهو هول برم داشت؛ آخر فصل گرما نبود که، فصل سرما، یعنی پاییز بود که فصل خون دماغ نبود!
تندی رفتم خانه و دخترم را برداشتیم و رفتیم دکتر، بهترین دکتر شهر که روزی با هم، همکلاس بودیم.
توی راه هی همسرم می گفت: «دلم شور می زند…» و من هم که به روی خودم نمی آوردم، دلم شور افتاده بود، آخر توی یک کتاب داستان خارجی خوانده بودم که شخصیت اصلی داستان که همه اش خون دماغ می شد؛ سرطان داشت، آن هم سرطان خون!
دکتر یک معاینه سرپایی کرد و بعد گفت: «چیز مهمی نیست…» و برای اینکه ما را از دل نگرانی در بیاورد دستور آزمایش داد. ما هم آزمایش خون گرفتیم و چند روز بعد رفتیم برای جواب آزمایش و وقتی جواب را گرفتیم؛ با آن رفتیم سراغ دکتر، دکتر با دیدن ما خواست حال و احوال کند که مانع شدم و رفتم سراغ آزمایش خون دخترم سحر و برگه را دادم دست او و منتظر عکس العملش بودم.
دکتر عینک را روی بینیش کمی جابه جا کرد و بعد از نگاه کردن به برگه آزمایش، یکهو چهره اش تغییر کرد.
🍃ادامه دارد ان شاء اللَّه🍃
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
شب بخیر یعنی
سپردن خود به خدا
و آرامش در نگاه خدا
یعنی سیراب شدن در
دستان و آغوش خدا
شب بخیر یعنی
شکوفایی روزت سرشار
ازعشـق به خـدا
🌟شبتــون الهی🌟
🌸⃟💕჻ᭂ࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناقص بودن زندگی با نداشتن پنج ویژگی
📌روایتی ناب
🎤حجت الاسلام والمسلمین دکتررفیعی
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
#فلسفه_عشق
بی عشق،
عبور از دل طوفان نتوان کرد
بی یار،
سفر از غم و باران نتوان کرد …
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید
🎥 در کلیپ بالا در یک بیان جذاب و روان ویژگی های خانواده ی سالم را مشاهده کنید👆👆👆
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
نماز اول ماه قمری که در روز دوشنبه ۱۵ آذرماه خونده میشه👆👆
✅ این نماز تضمین سلامتی از جانب خدا در این ماه است.
⏱زمان خواندن این نماز از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب میباشد.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
✍ محمد صالح اعلا:
زندگی حلال ِ کسانی که عاشق تر اند 💞
#عاشق_شو_ار_نه_روزی_کار_جهان_سرآید
#ناخوانده_نقش_مقصود_از_کارگاه_هستی
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt