eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┊    ┊     ┊      ࿐ᷢ𖤓🍃⚘ ┊    ┊      ࿐ⷷ𖤓🍃⚘ ┊     ࿐ᷦ𖤓🍃⚘ ࿐ⷶ𖤓🍃⚘ 𖤓🍃⚘ ❖️⃟🌼ܢܼܚܚܩِ‌ࡆࡋࡋܣ‌ࡆࡋܝ‌ܥܩࡆࡍ߭‌ࡆࡋܝ‌َܥࡅ࡙ܝܩܢ صبح روز پنج‌شنبه بر مؤمنین و مؤمنات به خیر ◽️⇦ پنج‌شنبه روز زیارتی امام حسن عسکری علیه السلام روزمان را با هدیه ۵ شاخه گل صلوات🌷 به محضر مبارکشان معطر می‌کنیم ◽️⇦ ذڪر روز پنج‌شنبه صد مرتبه 《
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢↶ دعای روز پنج‌شنبه ↷💢 🍃🍂بنام خداوند بخشنده مهربان🍂🍃 〖سپاس خداى را که شب تاریک را با قدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد و لباس پرفروغ‏ آن را در حالی که قرین نعمتش بودم بر تن من كرد خدایا همچنان‏ که مرا براى اینروز نگاه داشتى براى امثال آن نیز پابرجا بدار و بر پیامبر اسلام محمد ﷺ و خاندان او درود فرست و مرا در این روز و شب‌ها و روزهاى دیگر به فاجعه انجام گناهان مبتلا مساز خیر این روز و خیر آنچه در آن است و خیر بعد از این روز را روزی‌ام گردان و شرّ این روز و شرّ آنچه در آن است و شرّ بعد از آن را از من دور ساز خدایا من با گردن نهادن به دین اسلام به سوى تو وسیله می‌جویم و با حرمت نهادن به قرآن بر تو اعتماد می‌كنم و دوستى محمّد بنده برگزیده است که درود خدا بر او و خاندانش باد نزد تو شفاعت می‌طلبم پس بار خدایا پیمانى که روا شدن حاجتم را به آن امید بسته‌ام به حساب آور اى مهربان‌ترین مهربانان〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـ🌸ـلام صبحتون بخیر و شادی آخر هفته تون به عافیت و تندرستی در این روز زیبای بهاری براتون دلی آرام، تنی سالم و عاقبتی بخیرخواهانم آفتاب عمرتون همیشه سبز و برقرار و زندگیتون سرشار از آرامش پنچشنبه تون سراسر خیر و برکت🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آیا منم با این همه گناه، میتونم یار باشم؟ •تو نگو ما را بدان شه بار نیست💕 •با کریمان کارها دشوار نیست💕 🔰 استادعالی اللّهُمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_دوم از محل کارم که رسیدم خونه بدون اینکه استراحتی کنم رفتم سراغ
"اعترافات یک زن از جهاد نکاح" هرچی با خودم کلنجار رفتم نمی تونستم با این مصاحبه کنار بیام ...گفتم فردا که میرم سرکار خیلی جدی به سردبیر مون میگم من این مصاحبه را انجام نمیدم! هنوز نرفته استرس تمام وجودم رو گرفته مگه دیوانه شدم ذهن خودم را درگیر ه کسی کنم که هیچی از شرافت و غیرت حالیش نیست ... این همه آدم خوب توی این مملکت داریم هیچکس اصلاً نمی شناستشون بعد من برم از یه خانومی که .....لا اله الا الله! مصاحبه بگیرم! ته تهش اینه که اخراجم میکنه که بکنه! اصلا مهم نیست .... بهتر ازاین که مصاحبه‌کننده همچین فردی باشم و اعصاب و روانم رو داغون کنم....ولی کارم چی ...خدایا خودت کمک کن.....چه پروژه ایی... با همین افکار شب را صبح کردم .صبح راهی محل کارم شدم تا رسیدم دفتر خانم امجد رو دیدم پیش خودم گفتم بهترین فرصته برم باهاش صحبت کنم که این مصاحبه رو خودش انجام بده... وقتی سوژه رو بهش گفتم چنان ذوق زده شد که انگار قراره با چه شخصیت شخیصی مصاحبه کنه !!!همون موقع سردبیرمون هم رسید با هم رفتیم تا باهاش صحبت کنیم من گفتم آقای جلالی متاسفانه من نمیتونم برای مصاحبه فردا برم با خانم امجد صحبت کردم ایشون هم قبول کردند... هنوز حرفم تموم نشده بود که خیلی عصبانی گفت مگه من نگفتم راجع به این سوژه با کسی صحبت نکنید!؟ مگه من نمیدونستم خانم امجد در این مجموعه هست ؟؟ خوب حتما یه چیزی بوده که به شما گفتم این مصاحبه رو انجام بدید .... بعد در حالی که نگاهش به خانم امجد بود گفت تنها شما دو نفر مطلع شدید تحت هیچ شرایطی نباید موضوع این مصاحبه به بیرون درز کنه ! اگر از بیرون چیزی بشنوم و سوژه بپره جز شما دو نفر شخص دیگه ایی مقصر نیست... در این صورت هم دیگه خودتون برید حسابداری برای تسویه حساب..... خانم امجد که خیلی ناراحت و مضطرب شده بود گفت چشم آقای جلالی چشم از طرف ما مطمئن باشید خیالتون راحت... آقای جلالی نگاهی به من کرد و گفت قرار فردا ساعت ۱۰ یادتون نره منتظر گزارش کارتون هستم... ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️ 🍃حاج آقا قرائتی : تیر سه شعبه یعنی چه؟ تیر سه شعبه یعنی همین گناهانی که ما در کوچه و خیابان انجام میدهیم . یک شعبه اش این است که خودمان گناه کرده ایم ، یک شعبه اش این است که دیگران را به گناه انداختیم ، یک شعبه هم قلب امام زمان (عج) است که نشانه گرفتیم . 🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مرد فقیری از خدا سوال کرد :چرا من اینقدر فقیر هستم ...؟ خداوند پاسخ داد :چون یاد نگرفته‌ای که بخشش کنی ... مرد گفت :من چیزی ندارم که ببخشم؟ خداوند پاسخ داد: دارایی‌هایت کم نیست...! ✅یک صورت، که میتوانی لبخند برآن داشته باشی! ✅یک دهان، که میتوانی از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی! ✅یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی! ✅چشمانی، که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب و مهربان نگاه کنی! ۗ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ " فقر واقعی فقر روحی است ..."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.47M
یکی از دانش آموزان کلاس هفتم پرسیده چطور مطمئن باشیم قرآن کتاب خداست؟ شاید کسی دیگه ای غیر از خدا نوشته باشد جواب این سوال چیه ؟
✍✍مثل مداد تراش❗️ 🔏 ✏️مداد وقتی تراش می خورد، درست است چیز هایی از او کم می شود، اما روان تر می نویسد، راحت تر می نویسد. 😥مصیبت ها هم مثل مداد تراش اند؛ درست است از ما چیز هایی کم می کنند اما سیر و حرکت ما را در راه خدا روان تر می کنند. 📖✅ این است که قرآن کریم می فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا»آیات ۵ و ۶ سوره شرح 💠از این عُسرت ها و سختی ها رنجیده خاطر مباش، چون آنها با خود راحتی ها و موهبت ها را به ارمغان می آورند و البته بهره مند خواهی شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
🌿ادامه #داستان حضرت ایوب علیه السلام🌿 قسمت سوم 👇👇 🌺تلاش‏هاى رُحمة همسر باوفاى ايوب عليه ‏السلام‏🌺
🌿ادامه حضرت ایوب علیه السلام🌿 قسمت چهارم 🌺تلاش‏هاى رُحمة همسر باوفاى ايوب عليه ‏السلام‏🌺 رُحمه نزد شوهرش ايوب آمد و آن بزغاله را آورد و پس از گفتارى گفت: اين بزغاله را بدون ذكر نام خدا ذبح كن تا از غذاى آن بخورى و شفا يابى و همه نعمت‏هاى از دست رفته به جاى خود برگردد. ايوب: واى بر تو، دشمن خدا نزد تو آمده و می خواهد از اين راه تو را گمراه سازد و تو فريب او را خورده ‏اى، آيا آن همه مال و ثروت فرزند را چه كسى به ما داد؟ رُحمه: خداوند داد. ايوب: چند سال ما از آن همه نعمت‏ها بهره ‏مند شديم؟ رحمه: هشتاد سال. ايوب: چند سال است خداوند ما را به اين بلا مبتلا نموده است؟ رحمه: هفت سال و چند ماه. ايوب: واى بر تو، رعايت عدالت نمی ‏كنى و انصاف را مراعات نخواهى كرد، مگر اين كه معادل هشتاد سال نعمت، هشتاد سال در بلا باشيم. سوگند به خدا اگر خداوند مرا شفا دهد، به جرم اين كار تو كه می خواهى گوسفندى را به نام غير خدا ذبح كنم و غذاى حرام به من بدهى، صد تازيانه به تو خواهم زد، از اين پس از من دور شو، تا تو را نبينم. آرى، ابليس می ‏خواست با غذاى حرام، ايوب را گمراه كند، ولى ايوب اين چنين در برابر القائات ابليس، حركت انقلابى نمود. رحمه از ايوب دور شد، وقتى كه ايوب خود را تنها يافت و هيچگونه غذا و آب و همدم در نزد خود نديد به سجده افتاد و گفت: ⭐️رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُرُّ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمينَ؛⭐️ پروردگارا! بدحالى و مشكلات به من رو آورده و تو مهربان‏ترين مهربانان هستى. در اين هنگام دعاى ايوب به استجابت رسيد، و بلاها رفع شد و نعمت‏ها جايگزين آن‏ها گرديد. 🌸ادب حضرت ايوب عليه ‏السلام در سخن گفتن با خدا🌸 ايوب هنگامى كه در شديدترين گرفتارى با خدا سخن گفت:، عرض كرد: ⭐️رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُرُّ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمينَ؛⭐️ پروردگارا! بدحالى و مشكلات به من رو آورده و تو مهربان‏ترين مهربانان هستى او نگفت: خدايا تو مرا بيمار كردى و به من رحم كن، بلكه با كنايه و اشاره مقصود را بيان كرد. طبق روايات ديگر، ايوب همچنان صبر و مقاومت می ‏كرد، حتى از خدا نمی ‏خواست كه گرفتارى او را رفع كند، بلكه همان را پسنديده بود كه خداوند براى او پسنديده بود. تا اين كه روزى همسرش رحمه از بيرون آمد و غذايى براى ايوب آورد، ايوب از او پرسيد اين غذا را از كجا تهيه كردى؟ او در پاسخ گفت: مقدارى از گيسوانم را فروختم و با پول آن غذا تهيه كردم. اينجا بود كه دل ايوب سخت به درد آمد، چرا كه پاى ناموس در كار بود، عرض كرد: خدايا! در برابر همه ناگوارى ها صبر كردم، و اين صبر را تو به من عطا فرمودى، ولى اينك به من مرحمت كن. ايوب اين سخن را در حالى می ‏گفت كه از روى تواضع، خاك بر سر و صورت خود می ‏ريخت، اينجا بود كه خداوند درهاى رحمت را به رويش گشوده و درهاى ناگواری ها را بر رويش بست. ادامه دارد....