eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
866 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
7.3هزار ویدیو
245 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷 🌷 🌷 🌷 ماجراهای نوّاب 🌷 🌷 قسمت ۶ 🌷 🇮🇷 نواب ، پس از انفجار در نماز جمعه ، 🇮🇷 به سرعت به خانه خود برگشت . 🇮🇷 پس از استحمام ، رو به قبله نشست ؛ 👈و سجده شکر ، به جا آورد . 🇮🇷 در اتاق خود نشست . 🇮🇷 و صحنه های انفجار را با خود ، مرور می کرد 🇮🇷 نواب ، گاه در اتاقش قدم می زد 🇮🇷 و گاه می نشست 🇮🇷 و با خود ، حرف می زد : 🍎 من مرده بودم . 🍎 من در آتش سوخته بودم . 🍎 چطور ممکنه ؟! 🍎 همه اون نمازگزاران بی گناه ، شهید شدن 🍎 ولی من نه ؟! 🍎 آخه چطور ممکنه ؟! 🍎 خدایا ! اینجا چه خبره ؟! 🍎 حتی یادم نمیاد ، چطور زنده شدم 🍎 ای خدا ، آخه چطور ؟! 🇮🇷 فردای آن روز ، 🇮🇷 نواب به طرف حوزه رفت . 🇮🇷 آنهایی که می دانستند که نواب نیز ، 🇮🇷 در نماز جمعه خونین بود ؛ 🇮🇷 از دیدن او تعجب کردند . 🇮🇷 در همه شهر ، پخش شده بود ؛ 🇮🇷 که نواب ممکن است ، جاسوس باشد . 🇮🇷 به خاطر همین ، چند نفر از مذهبیون ، 👈 به نواب مشکوک شدند . 🇮🇷 نواب ، نمی دانست که باید چکار کند 🇮🇷 از یک طرف ، زنده شدنش ، 🇮🇷 مثل یک معجزه بود و کسی آن را باور نمی کند 🇮🇷 از یک طرف ، بدون همراهی مردم ، 🇮🇷 نمی تواند انقلاب کند . 🇮🇷 و با فساد شاهنشاه ، مبارزه نماید . 🇮🇷 حسن و مرتضی ، دوتا از هم محله ای های نواب ، دوست داشتند مثل نواب ، با دشمن و شیطان ، بجنگند ؛ به خاطر همین ؛ از نواب خواهش کردند تا اجازه دهد ، آنها نیز در مبارزه حق علیه باطل ، همراه او باشند ‌. نواب نیز ، قبول کرد . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
38.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 #۲۳نفر 🇮🇷 قسمت چهارم ( آخر ) 🇮🇷 رده سنی : نوجوان ، جوان ، بزرگسال 🇮🇷 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏵💐 راستی علم آموز گلم؛ 🔴 می دونی وقتی می خوای به امام زمان (عج) سلام بدی چه میگی❓ 🌹آفرین عزیزم میگیم : 🌸سلام حضرت مهدی جان، امام زمان مهربونم منو از دوستانت قرار بده ✅ چه خوبه؛ هر روز صبح عادت کنیم با سلام به اماممون، روز رو شروع کنیم قبول باشه انشاالله🍃🌹 🌹 @kodak_novjavan1399
مادربزرگ مهربون با پارچه های رنگارنگ دوخته برام عروسکی با نمک و خیلی قشنگ یه روسری کرده سرش پاچین گلدار به تنش یه عالمه پنبه و پشم گذاشته توی بدنش با نخ آبی رو لبش یه خال آبی کاشته اسم عروسک منو مامان گلی گذاشته @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷 🌷 🌷 🌷 ماجراهای نوّاب 🌷 🌷 قسمت ۷ 🌷 🇮🇷 نواب ، بعد از ماجرای انفجار ، 🇮🇷 با کمک دوستانش ، به مبارزه خود ادامه داد . 🇮🇷 و به حرف مردم و ملامت آنها ، 🇮🇷 هیچ اهمیتی نمی داد . 🇮🇷 برای ماموران ساواک ، تله می گذاشتند 🇮🇷 و آنها را می کشتند . 🇮🇷 و زندانی های بی گناه را آزاد می کردند . 🇮🇷 ماموران ساواک ، 🇮🇷 به هر خانه یا محله ای که حمله می کردند ، 🇮🇷 در دام نواب و دوستانش ، می افتادند . 🇮🇷 نواب و دوستانش ، 👈 خیلی زود در بین مردم ، مشهور شدند . 🇮🇷 و با اسمهای مختلف ، مثل مدافعان مردم ، 🇮🇷 حامیان مردم ، ناجیان مردم ، گروه ضد شاه و... 👈 نامیده می شدند . 🇮🇷 شاه ، خیلی از بچه ها متنفر بود . 🇮🇷 و هیچ بچه ای را دوست نداشت . 🇮🇷 نه آنها را بغل می کرد و نه نمی بوسید . 🇮🇷 وقتی فهمید بچه ای به نام نواب ، 🇮🇷 با چند بچه دیگه ، موی دماغش شده ؛ 🇮🇷 دستور داد تا نواب را دستگیر کنند ؛ 🇮🇷 و به قصر بیاورند . 🇮🇷 ماموران به خانه نواب حمله کردند ؛ 🇮🇷 پدر و مادر نواب ، گریه و زاری می کردند 🇮🇷 و با خواهش و التماس می گفتند : 🌸 کاری به نواب نداشته باشید . 🌸 اون فقط یه بچه است . 🌸 تو رو خدا اونو ببخشید . 🇮🇷 اما نواب ، با قدرت از خانه بیرون آمد 🇮🇷 و به پدر و مادرش گفت : 🌹 نترس مامان ، نترس بابا ، من چیزیم نمیشه . 🌹 خیلی زود بر می گردم پیشتون . 🇮🇷 نواب سوار ماشین ساواک شد ؛ 🇮🇷 و با آنها ، به طرف قصر رفتند . وقتی به قصر رسیدند ؛ نواب ، محکم و قوی از ماشین پیاده شد . و ماموران ، او را به طرف باغ شاه بردند . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای تحصیل مجازی برای فرزندم گوشی هوشمند بخرم یا نه؟استاد تراشیون.mp3
5.75M
💐 🌸 🍃 🌹برای تحصیل مجازی، برای فرزندم گوشی هوشمند بخرم⁉️ 🎙 کارشناس: استاد تراشیون 🌸🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🌹 🌷 📽🎞 انیمیشن روایت شور نوجوان 12ساله 🌱 🌹 علم آموزان گل حتما ببینید :👆👆 وقتی اجازه اعزام به او نمی دادند از روستاهای اردبیل به تهران می آید و خود را به آیت الله خامنه ای (ریاست جمهوری وقت) می رساند و می گوید: اگر من برای رفتن به جبهه، بچه هستم دستور دهید دیگر روضه حضرت قاسم 13 ساله را نخوانند⁉️ 🌹 @kodak_novjavan1399